کتاب آفتاب خانواده اسکورتا

اثر لوران گوده از انتشارات روزنه - مترجم: آزاده حسینی پور-معروف ترین رمان ها

برندهٔ جایزهٔ ادبی گنکور 2004، معتبرترین جایزهٔ ادبی فرانسه. این رمان حکایت پرماجرای خانواده‌ای ایتالیایی را از سال 1875 تا به امروز به تصویر می‌کشد؛ خانواده‌ای که در جنوب ایتالیا زندگی می‌کنند و علیرغم بداقبالی و سایهٔ شوم سرنوشت بر زندگی‌شان، در تلاش هستند تا با شجاعت و ارادهٔ منحصر به فرد خویش به آرامش برسند. در گذر سال‌ها هریک از اعضای این طایفه به نوبۀ خود در جستجوی راهی برای تغییر سرنوشت است.


خرید کتاب آفتاب خانواده اسکورتا
جستجوی کتاب آفتاب خانواده اسکورتا در گودریدز

معرفی کتاب آفتاب خانواده اسکورتا از نگاه کاربران
یک فستیوال خانوادگی با شکوه در زیر آفتاب گرم ایتالیایی توسط یک نویسنده غیرمسلح.

مشاهده لینک اصلی
این به پدرم می بخشد، حتی اگر آپولیا خانه نیست. هوا کمی از Lamie Prodigieuse dElena Ferrante.

مشاهده لینک اصلی
من از زمان خواندن یک کتاب لورن گوادا خیلی خوشحالم از زمانی که او را در یک قسمت از سال 2016 از «La Grande Librairie» دیدم. گوادو یک نویسنده فرانسوی بسیار شناخته شده و تزئین شده است و من چندین کتاب خود را در لیستی که باید خوانده ام را داشته ام. به لطف قرعه کشی، من به طور تصادفی â € œLe Soleil des Scortaâ € را به عنوان جایزه بعدی من Goncourt کتاب به یاد ماندنی. من هیجان زده یک نسخه از این کتاب را خریداری کردم و از چند صفحه اول به قلم افتادم. من در نهایت به خوردن این کتاب در یک روز پایان دادم. «Soleil des Scorta» داستان «نسل های نسل» خانواده Scorta است. آن را با یک حساب کاربری از زندگی نابکار (و مرگ) از پیشگام قبیله شروع می شود. سپس، خواننده، تاریخ دو نسل بعدی Scortas را می آموزد؛ زندگی آنها، پیروزی های آنها و تراژدی های آنها است. اکنون داستان Scortas بسیار جالب است. در حقیقت، من نمی توانستم صفحات کتاب را به اندازه کافی بچرخانم، چرا که من خیلی علاقه مند بودم که چطور اتفاق می افتاد. و من معتقدم که در سطح عمیق تر، این کتاب مفهوم خانواده را در نظر گرفت و همچنین این ایده که خانواده (یعنی جمعی) نوعی توجیه وجود هر یک از اعضای خانواده است (فرد). و تنها می تواند خوشبختی و هدف زندگی فردی را درک کند، با پشت سر گذاشتن و نگاه کردن به زندگی یک جانبه به عنوان یک پیوند در یک خانواده ی خانوادگی، تنها می تواند درک کند. پروسس گادور نافذ است اما بسیار جذاب است. او مطمئنا می داند که چگونه یک کتاب را بنویسد که مردم آن را خواندند. من یادآور شدم که از کتاب خواندن لذت بردم و آن را جالب دیدم. با این حال، در نهایت، من کمی نا امید شدم. من چنین انتظارات زیادی از لوران گادو داشتم که با این کتاب (که من متوجه شدم خواندن جالب، اما نه بزرگ) کمی تحت تاثیر قرار گرفت.

مشاهده لینک اصلی
تنها توضیح من این برنده Goncourt در پشت کتاب پیشین عالی خود، La Mort du Roi Tsongor است. به نظر من، تنها توضیح من این است که چرا من لا مورت دو رو تونگور را دوست داشتم، زیرا واقعا خوب بود، در حالی که این یکی فقط کار نمی کند. Le Soleil des Scorta در تمام حسابها ضعیف است و گوادیا هنوز معلوم نیست که جایی در آن قرار دارد. بهترین پیشنهاد من این است که او فکر کرد که فقط می تواند آن را پس از سه هفته تعطیلات در منطقه Puglia، با اضافه کردن یک تن gravitas و bombast بیش از یک داستان خالی آن را بنویسید.در ابتدا Scorta قرار است این را تهدید کننده، amoral آزار و اذیت در کشور. بنابراین با یک صحنه غربی مانند شروع می شود. بعدا آنها به یک خانواده فریب خورده تبدیل می شوند، در یک فاکنر. سپس در نهایت آنها بسیار بی قید و شرطی می شوند و قرار است در انسانی ساده و ساده خود حرکت کنند. گاد © تصمیم می گیرد که آن را بزرگ کند و به یک داستان شجره نامه ای بپردازد، او را به 9 قسمت تقسیم می کند، هر قسمت با یک مونولوگ با شخصیت باقی مانده، با یک کشیش، در یک گورستان، در شب بسته می شود. او خورشید را به عنوان نماد بازگشتی انتخاب می کند. من تعجب می کنم که چرا نویسنده آنقدر لازم است که شخصیت ها را با شکوه احاطه کند یا سعی کند آن ها را چشمگیر و یا عمیق جلوه دهد، یا نشان دهند که آنها اسرار تاریک دارند، زمانی که به وضوح آنها نباشد. برای مثال بسکتبال آنها، برای مثال سفر به نیویورک، دلسوزانه هستند و قریب به اتفاقات، اقدامات تصادفی و یا اهمیت آنها را توضیح نمی دهند. برای همه این مکانیسم ها، داستان هیچ ماده ای ندارد، سرنوشت ها خالی و دنیوی هستند، سلسله نشینی صاف می شود، و پر از کلیشه های وحشتناک در مورد جنوب است.

مشاهده لینک اصلی
جنس Scorta در خون، خشونت و انتقام متولد شد. کودکان دزدان و قاتلان، دومینیکو، جوزپه و کاراملا مجبور به مبارزه برای زنده ماندن در روستای کوچکی که در میان سنگ های سوزانده شده از خورشید گم شده اند. آنها می خواهند احترام به مونتپوچی ها را بپذیرند، مردم سخت و عجیب و دلگرم کننده، و حتی ممکن است یک روز بتوانند از آرامش آرام یک سنت سزاوار قدردانی لذت ببرند. با این وجود مشکلی است که آنها را نادیده بگیریم: Scorta، یک موجود کثیف که تنها بیماری نژاد خود را به عنوان میراث دریافت کرده است. وقتی که من این رمان را خواندم، احساس کردم خورشید جنوب ایتالیا من را سوزاند پوستی که با طعم های رزماری و زیتون تهیه شده بود، فکر کردم در این روستای کوچک مونتپوچو بودم که در آن زندگی به ریتم وعده های غذایی و کار سخت رسیده است. من سال ها و نسل ها را گذراندم و بارها تغییر می کنند. اما بالاتر از همه، من احساس شادی، غم و دلتنگی زیادی داشتم. تنها یک درس برای یادآوری از این رمان بسیار خوب نوشته شده و لمس اندکی وجود دارد: \"تنها در آخرین روز زندگی خود، می توان گفت که آیا ما خوشحال هستیم. قبل از آن ما باید سعی کنیم که قایقمان را به همان اندازه که می توانیم برسانیم.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب آفتاب خانواده اسکورتا


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب علیاحضرت ملکه