چشمهایم باز است. سعی میکنم آنها را باز نگه دارم و این سختترین کار دنیا است. چشمهای ماریوس هم باز است... به همدیگر خیره شدهایم. میخواهم سرم را بچرخانم تا چیز دیگری ببینم، اما نمیتوانم. سیاهی، روی برف، اطراف ماریوس را دربرگرفته است. متوجه میشوم خون است. چشمهایم دیگر رنگ را تشخیص نمیدهد. به چشمهایش خیره میشوم. چیزی در درونم مرا مجبور میکند آنها را ببندم. سعی میکنم با آن مبارزه کنم، مبارزهای در برابر خواب سنگین
خرید کتاب از میان صنوبرهای سیاه
جستجوی کتاب از میان صنوبرهای سیاه در گودریدز
معرفی کتاب از میان صنوبرهای سیاه از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب از میان صنوبرهای سیاه
خرید کتاب از میان صنوبرهای سیاه
جستجوی کتاب از میان صنوبرهای سیاه در گودریدز