با اتوبوس به بخش خیریهی بیمارستان میرفتم و همانطوری هم برمیگشتم. بچههای توی اتوبوس به من خیره میشدند و از مادرهاشان میپرسیدند: «اون آقاهه چشه؟ مامان، چه بلایی سر صورت اون آقاهه اومده؟» و مادرشان هم ساکتشان میکرد، هیشششششش! آن «هیشششششش» از هر توهینی بدتر بود!؛
خرید کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست
جستجوی کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست در گودریدز
معرفی کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست
خرید کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست
جستجوی کتاب اعترافات مردی چنان دیوانه که با حیوانات می زیست در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی