کتاب افق

اثر پاتریک مودیانو از انتشارات نشر چشمه - مترجم: حسین سلیمانی نژاد-معروف ترین رمان ها

در دیفن باکستراسه جلو می‌رفت. رگبار شروع شد. رگباری تابستانی که با راه رفتن او و پناه گرفتنش زیر درخت‌ها کم و کم‌تر می‌شد. مدت‌ها فکر کرده بود مارگاریت مرده است. دلیلی وجود ندارد. نه! حتا در سال تولد هر دو ما وقتی این شهر از بالا شبیه تل آواری بود، یاس‌ها ته باغ‌ها و بین ویرانه‌ها گل می‌دادند.


خرید کتاب افق
جستجوی کتاب افق در گودریدز

معرفی کتاب افق از نگاه کاربران
برای توصیف این کتاب، من یک کلمه را استفاده خواهم کرد - DRY! به عنوان یک © نویسنده از این بود به نفع خود PRA نوبل © MIO؟ سدیم £ درجه که ما یک تاریخ، بلکه راهنمای خیابان ها، میادین، PRA © DIOS، cafà © ها و باغهای پاریس. متن à © زنجیره ای از parágrafos این نوع â € \"Bosmans راه می رفت پایین خیابان ایکس، در بر داشت PRA © DIO Y، که در حال حاضر کاملا متفاوت از گذشته بود، پس از یک لیوان شیر در کافه © Z و به نظر می رسید پیدا کردن یک زن به فشار دادن یک کالسکه نوزاد در پارک Q. هیچ عمل واقعی برای رانندگی روایت وجود دارد. ما یک پیرمرد ژان بوسنز را داشتیم که خیابانهای پاریس را می گذراند تا به یاد دخترش، مارگارت د Coz، که به نظر می رسید 40 سال پیش ویژه بود. اما هیچ اتفاقی نمی افتد و تمام سوالات بی پاسخ می شوند - ماهیت رابطه آنها، دوستان، عاشقان چیست؟ چرا مارگارت توسط یک شخص بد چارچوب تعقیب شد؟ چرا کارفرمایان شما دستگیر شدند؟ چرا او مجبور به عجله به آلمان شد؟ ما نمی دانیم ... این تصمیم قطعی برای خواندن نبود.

مشاهده لینک اصلی
Ive ترجمه ترجمه رومانیایی این رمان فرانسوی را خواند. این یک شرح مختصری در اولین شخص خاطره ای از نوجوانان بزرگسال است. یک رمان در مورد چگونگی بوسمن شخصیت او از تعجب جوان خود را از طریق پاریس و از طریق زندگی به طوری که اگر او هیچ چشم انداز پیری را برای نگه داشتن او باز است. رشته ای از شخصیت های مرموز، برخی از آنها کاملا شوم، خیابان های پاریس و زندگی راویان. آقای مدیاوون در یک راه فرانسوی می نویسد، اگر چنین چیزی وجود داشته باشد - خواننده می تواند بسامان را نادیده بگیرد، بی معنی و بدون هیچ اقدام قوی؛ زندگی می کند به او در حالی که او در خیابان های پاریس roches، شهرستان تنها نقطه مرجع است. مرجع خوب در اینجا می توانید پیدا کنید - http: //www.theguardian.com/books/2015 ...

مشاهده لینک اصلی
یک کتاب کوتاه اما شدید که در آن او موضوعات مورد علاقه او را تغییر می دهد، با حافظه و ظرافت: حافظه، حافظه، هویت. در چند صفحه کاملا ساخته شده است، نویسنده خواننده را پنهان می کند، او را در دنیای خود قرار می دهد که در آن گناهان را به نمایش می گذارد، چند نور و سایه های بسیاری را می گذراند. که در آن شخصیت ها کاملا مشخص و در عین حال بی همتا هستند. این یک زرد نیست، اما اسرار بسیاری وجود دارد - و یک پایان باز، که در آن شما می توانید امید یا ناامیدی را تصور کنید. برای کسی که به دنبال طرح خطی و توضیح برای همه چیز است توصیه نمی شود. از برخی از قدمت به جوانان اول حافظه زنده است. که شگفت آور است و به نظر می رسد جدید ... اما از مردان و زنان شما عبور کرده و قبلا زندگی می کردند بخشی از زندگی خود، شما نمی توانید انتظار یک حافظه دقیق مانند شما @

مشاهده لینک اصلی
لوریزون به طور عمده توسط نوع روایت مشخص می شود: زمان ها، مکان ها، روایت ها به یکدیگر جریان می یابند و گاهی اوقات دشوار است که مادیانو را در دنبالۀ گذشته، حال و آینده ممکن بدانیم ارقام او سقوط می کنند اما این امر ملموس می سازد که با کلمات چطور دشوار است: یادآوری یک فرایند است که دائما در حال حرکت است؛ از رودخانه های وسیع، جریان ها، آثار استفاده شده و استفاده نشده استفاده می شود. در نهایت، این سوال این است که ما از لحظاتی که تجربه می کنیم چه می شود. آیا آشنایان تصادفی را عمیق تر می کنیم، آیا فرصت هایی را به کار می گیریم که زندگی ما را به جهت دیگری هدایت می کنند؟ انواع افق ممکن است غیر قابل کنترل است. Modiano موفق به ترجمه این هرج و مرج کیهانی به یک زبان بسیار شاعرانه می شود.

مشاهده لینک اصلی
من آن را دوست دارم و بله، من نیز موافقم که این شامل امید است، اما منتقدین آن را امیدوار می کنند، که من فقط می توانم در پایان آن موافق باشم. اما در چارچوب کتاب، امید و ناامیدی همزیستی وجود دارد، اگرچه، به نظر من، شدت واقعیت انحصاری غالب است. با وجود این سه ستاره، تنها پاتریک مدیانو در این اولین بار به من احترام می گذارد. برای قرار دادن این احساسات، و این زندگی، در کلمات، کار است! چند عبارتی: قورباغه گلویش را خفه می کند، احساس خلطی می کند. زمین در زیر پای خود فرار می کند. چقدر تلاش کرد تا بیش از چهل سال طول کشید تا ریشه ها را ایجاد کند؟ آنها فاسد شده بودند. به نظر می رسید او برای رسیدن به یک تقاطع از زندگی خود، یا به جای یک لبه که از آن او می تواند جهش در آینده است. برای اولین بار، یک کلمه به او آمد: آینده و کلمه ای دیگر: افق. @

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب افق


 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)
 کتاب وان پیس: داستان ایس (1)
 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست