کتاب جنگ، چهره ی زنانه ندارد

اثر سوتلانا الکسیویچ از انتشارات نشر چشمه - مترجم: عبدالمجید احمدی-معروف ترین رمان ها

سوتلانا الکسيويچ (1948) اولين نويسنده‌ی تاريخ است که به خاطرِ نوشته‌هايش در ژانر مستندنگاری جايزه‌ی ادبی نوبل را از آن خود کرد.

«جنگ چهره‌ی زنانه ندارد» روايتِ پُرفرازونشيب اين مستندنگارِ بلاروسي‌ است از روزگار و خاطراتِ زنانی که در ارتشِ اتحاد جماهير شوروی در جنگ جهانی دوم جنگيدند و حالا بعد از سال‌ها از کابوس‌ها، تنهايی و هول‌های‌شان می‌گويند. او چندصد نفر از اين زنان را می‌يابد و با تمام‌شان حرف می‌زند. از هر قشری هستند؛ پرستار، تک‌تيرانداز، خلبان، رخت‌شور، پارتيزان، بی‌سيم‌چی و... و خاطرات تکان‌دهنده‌اند... زنانی که پوتين پوشيدند و در ترکيبِ خاک و خون و ترس زنده ماندند... الکسيويچ با تدوين اين آدم‌ها کنارِ هم کليتی می‌سازد متناقض و شورانگيز، پُرهياهو و صامت... کتاب، گاه شامل چنان لحظاتی می‌شود که فراتر از خوانده‌ها و شنيده‌های مرسوم است درباره‌ی جنگ. بی‌پرده و عريان است و ناگهان مادری را به ما نشان می‌دهد که برای عبور از خط بازرسی آلمانی‌ها بچه‌اش را نمک‌اندود می‌کند تا تب کند و سربازان بهراسند از تيفوس و او بتواند در قنداق بچه‌ی گريان با پوست ملتهب سرخ‌شده دارو ببرد برای پارتيزان‌ها... و اين کتابِ چنين آدم‌هايی ا‌ست...


خرید کتاب جنگ، چهره ی زنانه ندارد
جستجوی کتاب جنگ، چهره ی زنانه ندارد در گودریدز

معرفی کتاب جنگ، چهره ی زنانه ندارد از نگاه کاربران
خيلي فكر كردم بهش، و در نهايت ديدم امكان نداره بتونم چيزي در موردش بنويسم كه حتي ذره اي ميزان فاجعه بار ي حوادثش رو، ميزان عظمت همه چيز رو در كتاب، و احتمالا ميزان متفاوت بودنش رو با كتابهاي ديگه اي كه درباره جنگ نوشته ميشن توضيح بده. پس تصميم گرفتم جدا چيزي نگم و خواهش كنم خودتون برين و برخورد شخصي داشته باشين باهاش.
فقط اين رو مي تونم بگم، كه حكايت هاي مورد علاقه م اون هايي بودند كه نه به خود جنگ، كه به بعدش پرداخته بودند و سعي ميكردند ما رو ذره اي در اين حس كه بعد از يه اتفاق اونقدر بزرگ ملي چه اتفاقايي مي افته و چقدر ممكنه با تصورمون، و حتي تصور خودشون، فرق كنه قرار بدن. تمامي اون حكايت هايي كه از فحش هايي كه نصيب دختراي جبهه اي ميشد و اينكه هيچكس نميخواسته باهاشون برقصه و ازدواج كنه مي گفتن، يا اون هايي كه حالت استيصال كسي رو بيان مي كردند كه از جنگ برگشته بود و نمي دونست حالا بايد چيكار كنه چون وقتي رفته بود جنگ يه نوجوون بود، و حالا يه آدم بزرگي كه جز جنگيدن هيچ كار به درد بخوري بلد نيست؛ اين ها همه حكايت هاي مورد علاقه م بودند. و همين طور اون هايي كه وضع رابطه بچه هاي اين افراد رو باهاشون توصيف مي كردند، اينكه بعد از جنگ بچه هاشون چقدر پذيرفتنشون و چقدر تونستن اوضاع رو به حالت قبل برگردونن...
كلا نسل بعد از هر اتفاق و برخوردي كه مي كنن با همه ي چيزهاي پشت سر گذاشته شده، اعم از جنگ، مهاجرت، انقلاب،... براي من يه جذابيت بيشتري داره:))
و اينكه حكايت حكايت هاي كوتاه بودنش بنظر من از اتفاقاي بسيار خوبي بود كه در كتاب افتاده بود، نه تنها از اين نظر كه آدم رو موقع خوندن خسته نمي كرد و هميشه تازگي داشت و اين ها، بلكه از اين نظر كه مفهوم كليت رو و فوكوس نكردن روي يك فرد خاص، بلكه حرف زدن از اشتراكات و به نوعي درد مشترك رو به خوبي رسونده بود، در حاليكه چندين تا مصاحبه طولاني با چند تا از اين افراد مسلما اين تاثير رو نمي داشت.
+از اون كتاباست كه ذره ذره مي خونين و از صميم قلب اميدوارين هرچه بيشتر ممكنه طول بكشه و تموم نشه، هرچند كه خط به خط ش زجرآور هم هست خوندنش در عين حال...

مشاهده لینک اصلی
!پُر از روایت های حیرت انگیز

مشاهده لینک اصلی
این پرچین است من هر بار که مجبور شدم از کار دیگری بکاهم متنفر بودم. این چیزی است که من هر زمانی که کتابی راجع به جنگ می گیرم به دنبال آن هستم. آیا زنان شاید بهتر از نفس خود باشند، احساسات خود را ابراز کنند و افکار درونی خود را افشا کنند؟ کتاب به نظر می رسد این را اثبات کند. هرچند باید این را بخواند، مردان و زنان به طور یکسان. این یک کتاب مهم است. کتاب در مورد جنگ - همه جنگها. این یک کتاب دشوار برای خواندن است زیرا احساسات را جذب می کند. این نشان می دهد مرد در کمترین او، بلکه عشق و سخاوت و مهربانی است. زنان از دل هایشان سخن می گویند بیش از 200 زن مصاحبه شده اند همه سربازان در جنگ بودند، اما با موقعیت های بسیار متفاوت - تک تیراندازها، لباس های شسته شده، پرستاران، پزشکان، سربازان پا، اپراتورهای تلفن. ما می شنویم که آنها چه می گویند در مورد تجربیاتشان در طول و بعد از جنگ بزرگ میهنی. آنچه ما گفته ایم بسیار شخصی است. * نگران نباشید، همانطور که من در مورد این واقعیت که صدها نفر صحبت می کنند، نگران نباشید. هر یک از آنها چیزی مهم برای گفتن داشته است. * نویسنده کتاب دوم وقت: آخرین شورا ها را دوست داشتم، اما این کتاب، جنگ Unwomanly Face، در کلاس کاملا متفاوت است. این استثنایی است. کتاب صوتی در درجه اول توسط دو زن - جولیا Emelin و یلنا Shmulenson نقل مکان کرد. دو مرد بخش کوچکی را حمل می کنند. روایت فوق العاده است. گویش روسیه قوی است و دستور زبان کامل نیست. این درست است که چگونه باید باشد احساسات مصاحبه شونده را احساس می کنید. من اعتقاد دارم که احساسات با گوش دادن به جای خواندن بهتر می شوند. من خوشحالم که کتاب صوتی را انتخاب کردم. این کتاب به یک کلاسی تبدیل خواهد شد.

مشاهده لینک اصلی
این همه کتاب یک کتاب عالی است و یکی از مبارزات عاطفی زنان شوروی که در دوران جنگ جهانی دوم خدمت می کنند را نشان می دهد. اما من برای خوانندگان یک رزرو قاطع دارم - ظاهرا این کتاب توسط سانسورها منهدم شده است. یک نسخه انگلیسی در زبان خارج از چاپ است، و ناشر به نظر می رسد مدت ها از دست رفته است. زمان برای یک نسخه جدید!

مشاهده لینک اصلی
عنوان انگلیسی: جنگ وحشیانه صورت. این واقعا یک کتاب است که همه باید بخوانند. اگر نه تمام آن (با توجه به آن بسیار طولانی است)، و سپس حداقل بخشی از آن. نه تنها جنگ جهانی دوم از دیدگاه شوروی، بلکه از نقطه نظر شوروی شوروی است. چند نفر حتی می دانند که 800،000 شوروی در جنگ جهانی دوم جنگیدند؟ البته آنها سزاوار یک کتاب هستند، و یکی از جالب ترین و قطعا یکی از غم انگیز ترین آنها در طولانی مدت خوانده می شود. زنان شوروی به دلیل نبودن آنها مجبور به رفتن به جنگ نشدند. کاملا برعکس، بسیاری از آنها واقعا مجبور شدند راه خود را به ارتش تحمیل کنند، از طریق فریب، اشک و یا فقط نشان دادن و دادن اختیار دولت. بعضی از آنها تا سن 16 سالگی بودند و فقط به پرستاران، پزشکان و آشپزان خدمت نکردند، و در حین جنگ، نقشهای گوناگونی را بازی کردند. در کتاب خود، آلکسیویچ شامل حسابهای همه ی این حرفه های مختلف نظامی، همه ی آنها مصاحبه ها و یا نامه ها است، بنابراین همه ی این واژه ها از نظر این زنان بسیار است. آن بسیار شخصی و قدرتمند است و اگر بخواهید گریه کنید نباید این را به صورت عمومی بخوانید. تک تیراندازها، فرماندهان، بمب افکن ها، معاونین، سربازان خط مقدم، مخالفان، همه چیز. آنها مورد تمسخر قرار گرفتند، مضحک و مفرح، و با پایان جنگ، زمانی که احترام خود را در میان همتایان مردشان به دست آورده بودند، بسیاری از آنها سعی در مخفی کردن تلاش های جنگی خود را داشتند تا ازدواج کنند، زیرا بسیاری نمی خواستند هر دوی آنها با دخترانی که در جبهه حضور داشتند (به احتمال زیاد دختران آسان با اخلاق کم هستند). مردم نمی خواستند پسرانشان ازدواج کنند. آنهایی که ناتوان شدند، این است. یک زن که پای خود را از دست داده است، 30 سال است که در بیمارستان ها پنهان شده است تا از خانواده ی او ناراحت نشود. این کتاب جالب است که چگونه از این واقعیت که این داستان های زنان است، خجالت می کشد، بلکه از آن به عنوان یک مزیت استفاده می کند . زنان چیزهای مختلف را به خاطر می آورند و به طور کلی چیزهای مختلف را به یاد می آورند و می گویند چیزهایی که مردان می توانند بگویند، اما نمی خواهند گفتند که چهره را از دست ندهند. (مواد برای این کتاب در دهه 80 ثبت شده است.) یک زن، یک بمب افکن، در مورد اینکه او چه زمانی بوده است، بعدا در یک عمر از دکتر پرسید که وقتی حمله قلبی داشت. او پاسخ داد که هرگز آن را نداشت و سپس توضیح داد که استرس او در حین جنگ در حین پرواز و بمباران در اواسط شب، همان مقدار آسیب به قلب او را به عنوان یک حمله قلبی به بار آورد. او از این که چگونه بمب افکن ها (بی طرفی جنس) قادر به ترک هواپیما نیستند زمانی که فرود می آمد صحبت می کردند - آنها بسیار وحشت زده و بر این باور بودند که باید انجام شود. چندین زن به یاد می آورند که چگونه فاشیست ها کشته یا تقریبا کشته شدند. این جزئیاتی است که شما در یک کتاب در مورد سربازان مرد پیدا نکرده اید. برخی از این زنان با این واقعیت که زنان بودند، نجات یافتند؛ وقتی آلمانی ها یک زن را دیدند، شوکه شدند و شلیک نکردند. بسیاری سعی داشتند زنانه باقی بمانند، سعی می کردند به اندازه کافی یا متوسط ​​باشند، حتی اگر به معنای خطر مرگ بود. آنها سعی کردند از چهره خود بیشتر از هر چیز محافظت کنند تا ظاهرش را نابود کنند. در راه بازگشت به خانه از جنگ، آنها هنوز از موش ها می ترسیدند. و پس از آن، یک بار به خانه برگشت، به قضاوت از داستانهایشان، بسیاری از زنان شروع به شکستن کردند. بعضی از زنان درباره چیزهایی که فقط زنان می توانند انجام دهند، مثل آسایش یک سرباز مرگبار، تنها با یک لبخند به امید می اندازند - و یا یک اتاق کامل پر از اندام های برش. (یک پرستار می گوید مردان نمی توانستند این کار را انجام دهند.) در کل، این یک داستان شجاعت و استبداد ذهن است. و واقعا سزاوار خواندن است. @ ما وقت نداشتیم دیوانه شویم. ما نمی توانستیم فریاد بزنیم @ نویسنده: @ من این خانه بزرگ را با احساس گناه ترک کردم: در اینجا کسی زندگی می کند، در مورد آن ما باید کتاب ها و آوازهای ترانه ای بنویسیم و ما هرگز از او شنیده ایم. و چقدر این افراد وجود دارد؟ همه ما در اطراف ما تاریخ بسیار زیادی را دیده ایم که به عنوان تاریخ شناخته شده است. @ [ترجمه های من.]

مشاهده لینک اصلی
@ من می خواهم بدانید که آنها از ما پیروزی را به سرقت برده اند. @ همانطور که همیشه با Alexievich بود، آن را از داستان های فردی، لحظات بسیار کمی از تاریخ تشکیل شده بود. او که به دنبال شوهرش به جنگ رفتند زیرا نمی توانستند از هم جدا شوند و با هم جنگ کنند در کنار او تا زمانی که سقوط کرد. عروسی ما را در حیاط، درست قبل از یک نبرد، برگزار کردیم. من خودم یک لباس سفید از یک چتر نجات آلمانی ساختم. او که سربازان مرد نداشت، باید به سرپرست خود توضیح دهند که چرا آنها نیاز به تی شرت بیشتری دارند، سربازان زن آنها را سرقت کرده و آنها را ربودند. چرا؟ چرا در سرتاسر جهان سربازان زن یک بار در ماه نیاز به جیره های اضافی پنبه دارند؟ اوم ... خوب، ببینید، ستوان ... او که سقط جنین کرده بود قادر به رفتن به جنگ بود و فرزند متولد نشده او را با هر آلمانی که کشته شد، مورد انتقام قرار داد. او که از جنگ بازگشته بود، تنها متوجه مادرش نشد او را تشخیص دهید کسی که به خانه برگشت و به عنوان یک فاحشه بازنشسته شد، زیرا همه می دانند که زنان در مقابل چه می کنند. او که به خانه بازگشت و تنها یک گور دسته جمعی پیدا کرد، جایی که آنجا روستایی بود و مجبور شد از طریق جسد فاسد برای یافتن خانواده اش کاوش کند. وقتی که از جلوی خانه برگشتم، خواهر من یک قبر را به من نشان داد ... تئید من را دفن کرد. سربازان همجنس خود را از طریق آلمان تجاوز می کنند و سالها بعد هنوز نمی دانست که چگونه پس از آنچه که نازی ها به خانواده اش انجام داد، احساس می کردند. او که همیشه دو گلوله اضافی را حمل می کرد، زیرا او می دانست که دشمن سربازان زن را سرقت می کند. او را بر روی سهم وارد کرد ... یخ زده بود، و او همه سفید و موهایش خاکستری بود. او نوزده سال داشت. در کوله پشتی ما نامه هایی از خانه و یک پرنده ی سبز را پیدا کردیم. یک اسباب بازی که می تواند دختر هفت ساله خود را در یک بطری مواد غذایی بمب داخل حوضچه های آلمان حمل کند. و در آن و آنهایی که 40 سال بعد به خبرنگار می گویند که چه اتفاقی برای آنها افتاد و اغلب با شروع برخی از تغییرات درMy شوهر من فقط به صحبت در مورد جنبش های نیروی دریایی و شجاعت، بنابراین شما احتمالا به آنچه که من باید بگویم علاقه مند نیست، اما خوب است اگر من فقط کمی در مورد چگونگی احساس به رفتن به جنگ؟ @ که گوش می دهد، یادداشت ها را می گذارد، عبور می کند، تلاش می کند تا آنها را به داستان های خودشان بگوید و نه فقط تکرار همان قهرمانان بزرگ جنگ میهنی بزرگ قدیم. در اواخر دهه 70، سوتلانا الکسویویچ سفر به اتحاد جماهیر شوروی را آغاز کرد، مصاحبه چند صد میلیون از زنان که در جنگ جهانی دوم شرکت کردند. بله، آنها آنجا بودند، حتی اگر داستان آنها هرگز گفته نشده بود؛ دختران کشاورزان، دانش آموزان و همسران که بیشتر یا کمتر به طور داوطلبانه به عنوان پرستاران، آشپز، تیراندازان، سربازان پیاده، خلبانان، مهندسان، تلگراف ها خدمت می کردند ... تنها به خانه بازگشت و بهترین حالت مورد نظر، گفت: \"اینجا، عسل، حالا نگران نباش اگر شما هنوز هم به یاد داشته باشید که چگونه پس از شستن شلوار به مدت طولانی، پس از گذشت 40 سال، بدون آنکه کسی در مورد آن بپرسد توسط یکی، داستان ها داستان های کوتاهی می شوند که از جنبه های متنوع (Four years in men's underwear! @) به شدت غم انگیز است. هنگامی که الکسلیویچ همه آنها را با هم تلفیق می کند، آنها به چیزی کاملا متفاوت می رسند؛ کور صدایی که اغلب تنها با نام و رتبه مشخص می شود، در نهایت می گویند آنچه در طول یکی از خونین ترین جنگ های تاریخ در طول جنگ و در جنگ دیگری به وقوع پیوسته اند با آن زندگی می کنند افسران ارشد که پشت سربازان و محافظتی پنهان میشوند، بنابراین آنها مجبور نیستند به همان اندازه با آنها رفتار کنند؛ سربازانی که اعتراف میکنند آه تقریبا به اندازه یک انسان شبیه به یک مرد است و زندگی من را بدهکار است، اما چه کسی میخواهد یک زن که تقریبا یک مرد است؟ یک جامعه است که انتظار دارد که آنها فداکاری کنند، بدون اینکه تصور می شود پاداش یا شناخت، در حالی که مردان که همان کار را انجام می دهند، به عنوان قهرمانان رفتار می شوند. نسخه کامل این کتاب با اضافه کردن و اشاره بخش هایی که در دهه 80 حذف شده اند، لایه دیگری را اضافه می کند، از جمله سانسورها در مورد اینکه چرا آنها باید مورد حمله قرار گیرند. فقط در حال حاضر، زمانی که بیشتر شرکت کنندگان مرده اند، می توانند آزادانه صحبت کنند. در یک جامعه شوروی که در آن همه برابر بود، پاتریس بزرگ ... متأسفم، جنگ وطن پرستی نمی توانست به عنوان احساسات زنانه در مورد احساسات مطرح شود، این امر به این معنی است که چیزی از داستان رسمی حذف شده است. نه، سانسور محرمانه به شدت از طرف زنان فقیری که خود را نمی دانند، برای اینکه دهانشان را بسته نگه دارد، به شدت متهم می شوند. پس از خواندن چیزی شبیه به آن، آمادگی خود را برای مبارزه با جنگ آماده کنید؟ طبيعتگرايي اوليه شما در برابر زني است. و از قهرمانان جنگ زنانه. شما آنها را از بین می برید. آنها را به زنان معمولی تبدیل کنید، به سگها. آنها باید مقدس باشند. من حدس می زنم که یک نظرسنجی شگفت انگیز است که هر کدام از آن ها خوب است.

مشاهده لینک اصلی
این یک مطالعه شگفت انگیز و با ارزش برای دو دلیل خاص اما مرتبط است. به طور پیش فرض، این نمایشگاه داستان های زنان است، حساب های شخصی را از انواع مختلف زنان در نقش های مختلف نظامی و غیر نظامی، تجارب فردی از قتل و مرگ و امید و ناامیدی رنج می برد. این خشم و عصبانیت است. در یک داستان، یک زن که اخیرا تولدشده بود در زمانی که دشمنان بسته شد در یک باتلاق با دیگران پنهان شد. نیاز به سکوت، برای نگه داشتن پنهان، او را پایین تر از کودک زیر آب تا زمانی که برای همیشه ساکت بود. این نوع انتخابی است که زنان با آن مواجه هستند، برای مرگ به کسی که زندگی را داده اند. هر داستان در چند خط، نصف صفحه بیشتر است، اما با آن چند جمله، کل جهان آشکار می شود. با توجه به یک مقاله اخیر در History Today (Vol 67، Issue 6)، سوتلانا الکسویچ به خاطر سرخوردگی خود با راه سرد تصمیم گیری کرد که واقعیت ها می تواند به شما بگوید چه اتفاقی افتاده اما خیلی غیر شخصی است و کارهای درونی افراد واقعی را نشان نمی دهد گذشته را تجربه کرد او در نظام شوروی بزرگ شده بود، از تغییرات روش های تفکر و نوشتن درباره گذشته در گورباچف ​​گلاسنوست آگاه بود، زمانی که تبلیغات و راه های دقیق تعریف انقلاب، جنگ و بعد کمونیسم برای بازرسی باز شد؛ واقعیت های گذشته به هیچ وجه مشخص نیست. البته تاریخ شفاهی مسائل خاص خود را دارد، اما Alexievich ها تمایل دارند که صداهای کنار گذاشته شده یا انحصاری را شامل شود، مهم و ضروری است. نقش دوم کتاب به عنوان بخشی از تاریخ به خودی خود است. اولین نسخه این کتاب به شدت ویرایش و سانسور شد زیرا داستانها در آن متناقض با روایات آرمانی دولت شوروی نبود. آنها به اندازه کافی قهرمان بودند، گفتند که این اشتباه است یا بدترین جنگ را نشان داد. به هر دلیلی، آنها با عامه مردم در میان گذاشتند، آنها باید پنهان، منکر شده یا نادیده گرفته شوند. در این نسخه جدید، یادداشت های سانسور شامل می شوند، همانطور که بخش هایی که Alexieich خود را ویرایش کرده است. بنابراین در حال حاضر ما یک تصویر حتی بیشتر از کتاب اول می تواند به دنبال؛ داستان های اصلی که توسط افراد به یاد می آورند یا می خواهند به آن بگویند، و نیز حذف انتخابی بخش ها و یادداشت های توضیحی که چرا (منعکس کننده نگرانی های معاصر)، تفسیر و ویرایش مجدد نویسنده با توجه به حساسیت های مدرن تغییر یافته است ، و در حال حاضر خواندن و پاسخ خود را به متن لایه ای. این کار به خوبی انجام می شود. این کتاب یک خواندن چالش برانگیز و ناراحت کننده است، اما اگر بشر به جنگ ادامه دهد، باید شجاعت داشته باشیم که داستان های همه کسانی را که مدارا کرده اند، بشنویم. ARC از طریق Netgalley

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب جنگ، چهره ی زنانه ندارد


 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)
 کتاب وان پیس: داستان ایس (1)
 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست