کتاب خانه داری

اثر مریلین رابینسون از انتشارات نشر چلچله - مترجم: مرجان محمدی-معروف ترین رمان ها

کتاب خانه داری مریلین رابینسون (1980) داستان دختری آرام و تنها به نام روت است که در شهر دورافتاده فینگربون زندگی می‌کند. قطاری که از میان کوه های سرد فینگربون رد می‌شود از روی رودخانه‌ای می‌گذرد که جان پدربزرگ روت را در تصادف و عمر مادرش را در خودکشی گرفته است. رودخانه است که روت و خواهر کوچک ترش لوسیل را به مادربزرگشان، سیلویا فاستر سپرده است.
کتاب خانه داری، به هیچ وجه در مورد خانه داری نیست؛ بلکه در مورد ناپایدار بودن است. حکایت آدم هایی است که نمی توانند در یک مکان بمانند، به یک هدف فکر کنند، با آدم های معمولی زندگی کنند یا در روزمرگی غوطه ور شوند.
خانه داری حکایت از دست دادن های بی پایان است و ناپایدار بودن ماهیت عشق. رابینسون در داستان خود، گوشزد می کند که با این که روابط میان انسان ها بسیار آسیب پذیر است اما باز هم آن ها برای با هم بودن ساخته شده اند.


خرید کتاب خانه داری
جستجوی کتاب خانه داری در گودریدز

معرفی کتاب خانه داری از نگاه کاربران
‭Housekeeping ,c1980, Marilynne Robinson
عنوان: خانه داری (رمان)؛ نویسنده: مریلین رابینسون؛ مترجم: مرجان محمدی؛ تهران، آموت، 1393، در 272 ص، شابک: 9786006605395؛
نخستین رمان بانو مریلین رابینسون همین کتاب است، پشت جلد کتاب: برنده‌ ی جایزه کتاب ملی 2008؛ برنده اورنج طلایی انگلیس 2009؛ نامزد جایزه ایمپک دوبلین 2010؛ بهترین کتاب سال واشنگتن پست؛ پرفروش‌ترین کتاب نیویورک تایمز؛ بهترین کتاب سال و برنده جایزه کتاب لوس‌ آنجلس تایمز؛ بهترین کتاب از طرف روزنامه سان فرانسیسکو کرونیکل، بزرگترین روزنامه شمال کالیفرنیا
ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
نیرویی که زمان را به حرکت در می‌آورد ماتمی است که از میان نمی‌رود. از این رو است که اولین اتفاق را هبوط می‌خوانند و امیدوارند که آخری، صلح باشد و رجعت. حافظه این‌گونه ما را به جلو می‌برد و پیشگویی پیامبران فقط حافظه‌ای درخشان است؛ باغی خواهد بود که همه‌ی ما به شکل یک کودک، در وجود مادرمان حوّا خواهیم خوابید و در حلقه‌ی دنده‌ها و زیر فشار مهره‌هایش خرد خواهیم شد


خانه‌داری برخلاف اسم گول زننده‌اش، بیش از آنکه داستانی درباره‌ی خانه و خانواده باشد، روایت بی‌خانمانی و زوال یک خانواده و انزوای زنان آن است. شخصیت‌های داستان کم و بیش در انزوایی به‌سر می‌برند که نیمی از آن تحمیلی و نیمی از آن خودخواسته‌ست. روت، راوی بزرگسال داستان و بازمانده‌ای از نسل سوم خانواده، خاطره‌های دوران نوجوانی‌اش را نقل می‌کند: کمی از پدربزرگ و مادربزرگ، از مادری که دست به انتحار می‌زند، خواهری که از دست می‌دهد، از خاله‌ای که محو شده و از خاله‌ای دیگر (سیلوی) که حالا جای مادرش را گرفته. شروع داستان با ساختن خانه‌ای بدست پدربزرگ شکل می‌گیرد و پایان آن با نابودی‌ش بدست فرزند، و در این میان، آنچه در این خانه می‌گذرد داستان خانه‌داری را شکل می‌دهد

دریاچه‌ به مثابه‌ی طبیعت وحشی زنانه

بنظرم با داستانی چندلایه و تحلیلی روبرو هستیم. در وقایع کلیدی داستان، نقش دریاچه و آب بطور کلی‌تر، حسابی پررنگ بنظر می‌رسد. اگر می‌گویم نقش، دقیقا منظورم نقش به مفهوم کاراکتر است، جایگاه دریاچه در این داستان، هم ارز جایگاه آپارتمان در مستاجر رولان توپور است. دریاچه پدربزرگ را می‌بلعد و سال‌ها بعد مادر خود را در آن غرق می‌کند و در میانه‌ی داستان، سیل و طغیان دریاچه - مظهر باروری و زایش - خانه را تحت تاثیر قرار می‌دهد. پس از این ماجراها، پیوسته این سوال در ذهنم بود که ماجرا آبستن چه حادثه‌ای است و دریاچه‌ی کذایی قرار است چه بر سر روت، خواهرش لوسیل و خاله‌اش سیلوی بیاورد؟ گویا دریاچه به مثابه‌ی طبیعت وحشی زنانه، مانند آهن‌ربا پیوسته آن‌ها را به سوی خود می‌کشاند. واکنش دو خواهر به زمزمه‌های دریاچه کاملا متفاوت است. لوسیل تسلیم عرف شده و اجازه می‌دهد زنانگی او توسط خانمی پیر، مقرراتی و منظم به بند کشیده شود. اما روت به راهنمایی سیلوی به امید دیدن کودکانی وحشی در سوی دیگر آب، با قایقی از دریاچه عبور می‌کند و در سفری یک روزه و شهودی، به مکاشفه‌ای پنهان می‌رسد که باقی ماجرا و زندگی‌اش را کاملا تحت‌الشعاع قرار می‌دهد: ترک مدرسه، آتش زدن خانه و فرار با سیلوی از پل فراز دریاچه. با این تفاسیر، بی‌راه نیست اگر بگویم با کهن‌الگوی گذر از آب روبرو هستیم. آب مظهر حیات مادی و گذر از آب (تعمید) نشان از مرگ و تولدی دوباره - گذر از جهان کهن به عصری نوین - است. چنانچه در این داستان هم، روت بعد از عبور از دریاچه دیگر آن انسان سابق نیست و زندگی‌اش دچار تحولی بنیادین می‌شود

یک رمان کاملا زنانه

به دو دلیل خانه‌داری یک رمان کاملا زنانه‌ست. به علت نخست در بالا اشاره‌ای کوتاه کردم و علت دوم این‌که تمام داستان حول روابط زنان یک خاندان و احساسات و روحیه‌ی زنانه‌ی آن‌ها و نقش محدود کننده‌ی مردان می‌چرخد: مادر بزرگ، سه خواهر و دو خواهرزاده. ورود و خروج سه شخصیت مردانه‌ی داستان عجیب و در عین حال گویای مفهوم مهمی است: کاراکتر پدربزرگ در همان ابتدا با حادثه‌ی قطار از داستان حذف می‌شود، مرد چکمه‌پوش و وحشی که در میانه‌ی داستان و هنگامی که روت و سیلوی قصد گذر از رودخانه را دارند، ناسزا گویان از پی آن‌ها می‌آید و سنگ‌پرانی می‌کند و در آخر، کلانتر شکم بزرگ که برای مدت کوتاهی وارد داستان می‌شود و قصد دارد با محکوم کردن سیلوی و گرفتن سرپرستی روت، آن دو را از هم جدا کند. این شخصیت‌پردازی‌ها یک طرح کلی را در ذهن تداعی می‌کند: نبرد نیروی تمامیت‌خواه مردانه علیه طبعیت وحشی و سرکش زنانه. در پایان داستان، دو خواهر که منشایی یکسان دارند در جایگاهی کاملا متقابل قرار می‌گیرند: لوسیل به تحصیلاتش ادامه داده و زندگی تعریف‌شده‌ای را در پیش می گیرد اما در اسارت و روت، بی‌خانمان با شغل‌های موقت اما رها
عازم سفری شدم هزار فرسخی، بی هیچ ره توشه. می گفتند انکه بر این کمند عصا تکیه زده، در یکی مهتاب نیمه شبان به عدم پیوسته است. چون کلبه ی ویرانم را برکناره رودخانه ترک کردم، آوای باد سوز غریبی داشت. باشو سال 1684


پی‌نوشت: تمام داستان یک‌طرف و لذت دو فصل پایانی یک طرف دیگر. تمثیل‌های کتاب‌مقدسی این فصل، مانند آوارگی قائن بعد از سرکشی و قتل هابیل، آوارگی نوح بر روی آب‌ها و قدم گذاشتن مسیح بر دریاچه در دو فصل آخر کاملا بجا، زیبا و در ارتباط با پی‌رنگ داستان بود. در این فصل بود که تازه توانستم مفهوم کلی داستان را درک کنم

مشاهده لینک اصلی
نوشته شده در جزئیات دقیق، همانطور که هر کس اشاره کرد، اما بسیاری از آنچه که در بررسی های اخیر اخیر نوشته شده است، من پیدا کردن ناراحت کننده و رک و پوست کنده گمراه کننده است. توصیه می شود برای زنان که نوشتن توصیفی را دوست دارند؟ ناخوشایند این رمان توسط یک شخص به من داده شد و بیشتر توسط نویسنده (مرد) توصیه می شود - مردی که شمار زیادی را در میان نویسندگان مورد علاقه خود شمرد - به عنوان یکی از بهترین رمان های قرن بیست و یکم. این، همانگونه که قبلا اشاره شد، نوعی بانوی کتاب نیست. مریلین روبینسون خانهداری، مثل همه ادبیات بزرگ، وحی است. این یک وحی از تندرستی به ویژه و تداوم (دو موضوع اغلب، اگر به طور احمقانه، با روان مرد و سلیقه ادبی مرتبط است). به نظر من، به نظر من، به عنوان یک داستان دخترانه و یا به عنوان یک داستان از اوراق قرضه، به عنوان یک داستان از یک شخص در تلاش برای ایجاد آن را در خانواده تلاش برای آن را در یک شهر تلاش می کند آن را در این جهان بساز. درباره استراتژی های بقا هر یک. در مورد چگونگی انجام کارها، سعی کنید آن را انجام دهید (یا متوقف کنید)، و چرا. آلبر کاموس نوشت که @ آن تنها یک مشکل جدی فلسفی است و این خودکشی @ است - مشکل این است که چرا باید زندگی کنیم و نباید آن را ادامه دهیم. البته روبینسون رماننویس است، نه فیلسوف، و نه در تجارت به ما می گوید که چرا ما باید یا نباید ادامه دهیم، بلکه نشان دادن ما چگونه (و گاهی اوقات) ما انجام می دهیم یا نه. خانه داری هیچ چیز کمتر از یک گزارش روایت از این واقعیت عمیق ترین و همه جانبه مرتبط نیست: این واقعیت است که ما ادامه می دهیم یا اینکه ما نمی دانیم و چگونه ما انجام می دهیم یا نه (و گاهی اوقات چرا). *** هیچ روح وجود نداشت آنجا بود اما می دانست که کل شهر چقدر ریشه دارد. سالانه آب گرفتگی کرد و یک بار سوزانده بود. اغلب به اندازه کافی کارخانه چوب را تعطیل، و یا سوخته. گزارش هایی مبنی بر این بود که چیزهای دیگری در جاهای دیگر وجود داشت و هر کسی در یک شب آرامش می توانست احساس کند که انگشت کوچک یک مکان ناتمام و دشوار است. و هیچ موجود زنده ای وجود ندارد، گرچه حواس پرتی ها چشم هایش را بر پایه های درهم و برهم گذاشته و آن را در یک چترباز قرار داده، آن را به طور دقیق شبیه سازی کرده و طعم آن را به گل می دهد و آن را به خوبی می کوبد یا آن را زیر یک سنگ پنهان می کند ، اما اگر موجود باشد، آن موجود زنده خواهد ماند. بنابراین انگشتان دست، که علیرغم همه سختی هایش گاهی دلپذیر و عادی به نظر می رسد، به ایلف نیز اهمیت می دهد و اگر و به عنوان آن می تواند زندگی کند. بنابراین هر نوع سرگردان که حضور آن را پیشنهاد کرده بود ممکن است به خوبی رانندگی کند یا آنکه مهم نیست، با چیزی که در نگاه اول به نظر واکنش اخلاقی ظاهر شد، ملاقات کرد؛ زیرا اخلاق، بررسی قویترین وسوسه است. @ marilynne robinsonhousekeeping

مشاهده لینک اصلی
من اشتیاق به یک کتاب مانند این بود ... می خواستم آن را برای همیشه لطفا برای خواندن. من نمیتوانم بیان کنم چقدر از این کتاب قدردانی میکنم داستان خودم را در کف دستم گذاشتم. نوشتن خیلی غنی و نفس گیر بود - من احساس کردم که من به یک تجربه غواصی گرانقیمت منتقل شدم - لذت بردن هر گزش. هیچ فصل متناوب POV - یک رمان 500 صفحه طولانی نیست. این رمان قدرتمند با بسیاری از تم ها: خانواده، از دست دادن، مرگ، رها کردن، شیوه های غیر متعارف، شهرهای کوچک، با شخصیت های قابل توجه - و پایان من هیچ وقت دیدم آمدن تنها 219 صفحه بود! عجیب و غریب!

مشاهده لینک اصلی
اولین مریلین روبنسون رمان اول: خانهداری یک قطعه موسیقی بود، سیبلیوس ویولن سوناتا را در د Minor اجرا می کرد - آهسته و پیش پا افتاده، پر از تنهایی و تنهایی از زمستان. تنظیم، Fingerbone (به احتمال زیاد در آیداهو) کاملا یادآور فنلاند است. شهر کوچک احاطه شده توسط کوه های پوشیده از برف با یک دریاچه بزرگ وجود ندارد که دور از آن زندگی می کنند رویتی، راوی و خواهرش Lucille است. آنها توسط مرگ و نابودی احاطه شده اند: پدربزرگشان در طی یک حادثه ریلی در پل راه آهن در سرتاسر دریاچه جان خود را از دست دادند (نشان دهنده راهی برای خروج از زندان در Fishbone - مرگ یا فرار)، مادر خود را با رانندگی خود در ماشین قرض گرفته خاموش صخره ای به دریاچه، پدرش هرگز از آن شنیده نشود و هیچکدام از دخترها از او خاطراتی نداشتند و مادربزرگشان در خواب در حال مرگ زندگی می کردند. انگیزه خانهداری توسط دولت بی نظیر خانه بی دست و پا ساخته شده توسط دستان نه چندان با استعداد پدربزرگشان ساخته شده است، در حالی که آنها توسط دو خواهر و مادرش لیلی و نونا مراقبت می کنند که از آنجایی که یکی دیگر از خدمه سیلیوی می آید، فرار می کند مراقبت از دختران از این نقطه، خانه رو به وخامت می گذارد: یک سیل است که مبلمان و کتاب ها را دور می اندازد و سیلوی به خاطر ذهنیت خود به این نتیجه رسیده است که او زباله و کاغذ را جمع آوری می کند و دختران شروع به پریدن از مدرسه می کنند. اتمسفر در داستان نسبتا ماهرانه و سنگین است: در حیاط باغچه باریک باریک است، آب به صورت پوشش گیاهی و برگهای سیاه و شاخه های افتاده، و در اطراف آن برگ های سیاه و چمن و شاخه های افتاده و آب و هوا تصویر در چشم، آسمان ابرها، درختان، ما در حال پرواز با مواجهه و دست های سرد ما. @ (p.5) @ Fingerbone هرگز یک شهر قابل توجه بود. آن را توسط یک چشم انداز بی نظیر و آب و هوای عجیب و غریب توسط آگاهی که کل تاریخ بشر در جایی دیگر رخ داده است متهم شده بود. @ (ص.62) رویتی تبدیل شده است بیشتر و بیشتر تحت انفکاک اعتیاد آور Sylvie می شود: @ ... به نظر می رسید به من که نباید وجود داشته باشد، باقی مانده، حاشیه، باقی مانده، لحظه ای، دادخواست، حافظه، فکر، پیگیری و یا ردیابی، اگر تنها تاریکی می تواند کامل و دائمی است. @ (ص.116) نه Sylvie و Ruthie @ (ص 152) اما به جای آن، با دلتیتیس آن را پر کرد، زیرا او انباشت را در نظر گرفت که ماهیت نگهداری از خانه است. @ ( ص 180) Lucille از آن زمان سیلوی و رویتی را رها کرده است تا زندگی شهر @ normal @ زندگی را در شهر زندگی کند، در حالی که دو زن دیگر در مورد غم و اندوه سخن می گویند: هر غم، هزاران آهنگ را به یاد می آورد، و هر آهنگ هزار غم را به یاد می آورد، همانند @ (ص.194) @ ... گاهی فکر میکنم غم و اندوه چیزی غارتگرانه است، زیرا پرندگان در صبح با یک ترور شگفت انگیز فریاد می زنند. @ (ص.198) شهر در معرض خطر قرار می گیرد و در عین حالtimid در مورد پیچاندن لبه های [their] privacy @ (p.182) و همه چیزهایی که باید برای Sylvie و Ruthie انجام شود - پرواز است - در سراسر مسیرهای سرنوشت ساز راه آهن در طول دریاچه به زندگی از فاحشه. شاید این کتاب بیش از حد افسرده با توجه به آب و هوای سیاسی فعلی، اما شاید آن را نیز تفکر شهری کوچک از دولت های قرمز است که بسیار از تغییر و خداحافظی وحشت زده خود را که آنها را به هر چیزی برای حفظ ظاهر normalcy توضیح می دهد، چرا که جایگزین از rootlessness نشان داده شده توسط Sylvie و Ruthie آنها را ترساندن حتی بیشتر. زیبا بو K و یکی که باعث می شود من را به خواندن او Pulitzer برنده Gilead.

مشاهده لینک اصلی
من نیز ممکن بود به تعقیب و گریز در اینجا بپردازم: این کتاب ناامیدی منفی و غیرمنتظره برای من بود. خانه دار شدن به یکی از شاخه های مورد علاقه ی ادبی من بستگی دارد: بیشتر رمان های بی نظیر، شخصیتی (به عنوان مثال به فانوس دریایی، در جستجوی زمان از دست رفته). جایزه Pen / Fownner، بهترین جایزه @ در میان کتابهای اخیر آمریکایی را که توسط «نویسندگان، منتقدین، ویراستاران و دیگر ادبیات» منتشر شده است، به نمایش گذاشتند (http://www.nytimes.com/ref/books/fict. ..)، و رتبه های بالا از دوستان با طعم بی عیب و نقص. اما در حالی که خواندن، احساسات من هرگز واقعا تحریک شد، و من احساس می کنم که آرامش روبنسون با عمق تنها این است که، گاهی اوقات نتوانستم حلقه درستی داشته باشم. الزامات من برای این ژانر زیرگروه اندک اما خواستار هستند. من به پیش می روم و آنها را به سه گروه تقسیم می کنم، هرچند که این سه نفر با یکدیگر همخوانی می کنند: 1) نیاز به چیزی در برخی موارد احساس می کنم؛ 2) پروس باید به نوعی استثنایی باشد، که برای من واقعا خیلی مهم است به # 1)؛ 3) درک من از بشریت و خودم باید از طریق تماس با شخصیت ها و ذهن آنها گسترش یابد. این کتاب به هیچ وجه بر روی هر یک از این نکات ناکام مانده است. این به این معنا نیست که من فکر می کنم این کتاب خوب نیست یا نمی تواند تمام این الزامات را برآورده کند و بیشتر برای خواننده دیگری باشد. با توجه به نقطه 1، من احساس عجیب و غریب خالی و غرق در سراسر، با وجود خواندن این در شرایط ایده آل طولانی، طولانی و بی وقفه است. این برایم بسیار مشکل است که این پاسخ فقدان را تحلیل کنم، اما من فکر می کنم که در درجه اول به پروس و مشخصه ها مرتبط است. من باید درباره این توضیح بدم: نوشتن خوب است، حتی بسیار خوب است. شاید از سبک های مدرنیست (Woolf!) تحت تاثیر قرار گرفته باشد، اما پروس ها اغلب ساده، گاهی اوقات زیبا و گاهی اوقات در تلاش های خود برای تحقق بخشیدن به آن هستند. در نهایت، رویکرد غیرمستقیم رابینسون - و این یک ادعا بسیار نسبی است - تصورات من را به دست نیاورده است. شاید بزرگترین ناامیدی من در این کتاب، و این یک تعجب بزرگ بود، با مشخصه. رابینسون هر دو را به دو گروه اصلی، متفقین و غیر متفقین جمع می کند، که ما آن ها را می توانیم از طریق روایت Ruthies شناسایی کنیم. با استثنا ممکن است از مادربورد رویتی و لوسیل، هر شخصیت به طور منظم به این دو نوع متصل شود. آیا کسی که این کتاب را بخواند می تواند به من بگویید تفاوت واقعا بین رویتی، سیلوی و هلن چیست؟ هر کدام از آنها یک طبقه خاص بیگانه با طبیعت می آیند: ریزه کاری ها یا گذشتگان با ارتباط قوی با گذشته، اتصال ضعیف به حال و بدبینی که به نوعی به نظر می رسد کمی بیش از حد دلپذیر با توجه به ظاهر همیشه حضور خودکشی . احساس می کردم که من نمی توانستم این ایده خاص عدم انطباق را دنبال کنم، آن را احساس واقعی / واقعی نکردم، و من واقعا نمی توانستم زندگی خود، خواسته های آنها، نگرانی هایم را درک کنم. به آرامی کارگردانی شد تا لوسیل را به عنوان تحمل ناپذیر، به عنوان گمراه کننده در میل خود را برای یک زندگی عادی و برای دوستان. با این حال، پس از خارج شدن از فانتزی زندگی رویایی که درون کتاب وجود دارد، من احساساتش را کاملا منطقی می دانم و فکر می کنم نگرانی های او در مورد وضعیت زندگی او احتمالا بیش از حد منطقی است. در حال حاضر، یکی از جنبه های بررسی آن، همیشه من را ناراحت می کند، زمانی است که مردم در مورد شخصیت های ناراضی شکایت می کنند و یا نمی توانند به عنوان یک دلیل برای نادیده گرفتن یک کتاب، به عنوان یک دلیل برای اغلب کتاب هایی که چنین پاسخ هایی را ایجاد می کنند، مطرح شود. شاید در گذشته من در این رابطه بسیار قاطع بوده ام. یا شاید مهمتر از همه این است که شخصیت ها باعث می شوند تا احساسات خود را احساس کنید، هرچند که شما می توانید این افراد را به واقع بودن، موجودیت های چند بعدی تبدیل کنید. من این کار را از خانه انجام ندادم. من نمی توانم درد را که رویتی تجربه کرده ام احساس کنم، زیرا هیچ وقت مطمئن نبودم که احساس چه وضعیتی داشته باشد. افتادن از حوادث بد و حوادث خنثی تقریبا یکسان است؛ دلایل سیلوی و رویتی، خارجی، حذف شده و به خصوص Sylvie، دیوانه مرزی: داستان \"بچه های شگفت انگیز\" به ویژه تلاش های اجباری برای غرور بود که من را به عنوان احمقانه و غیر قابل تحمل به حساب آورد. و مزاحمت اصلی من با رابینسون این است که او به نظر میرسد که من را به سوی یک نوع شخصیت محدود و دور از دیگری سوق میدهد، در صورتی که من مجبور شدم در این جهان متضاد زندگی کنم، Id تقریبا قطعا مسیر دیگری را انتخاب میکنم یکی از لوسیل، یکی از اینها منجر به فرار از فنجان به وعده بوستون شد، به جای اینکه به نوشیدنی های چرب، کامیون متوقف شود، و اتومبیل های قطار. رابینسون دقیقا رومانتیک نوع دوم زندگی است، اما هنوز هم به عنوان راهی مطلوب برای ترک وجود موجودی به دام افتاده است. هنگامی که می گویم دسترسی به این شخصیت ها و این جهان محدود شده است و در نهایت به اشتباه حساس است، منظور من این است (این رویتی در صفحات آخر کتاب است): من هرگز تمایز بین تفکر و رویا پردازی. من می دانم زندگی من بسیار متفاوت خواهد بود اگر من می توانم همیشه می گویند، این من از حواس من آموخته، در حالی که tha ...

مشاهده لینک اصلی
دو چیز که باید در مورد افکار من در مورد خانهداری بدانید: 1) من فکر میکنم خانهداری یک کتاب عالی است. 2) پایان دادن به خانهداری به من حساسیت قابل ملاحظهای میدهد. خانه داری تیره تر و شدید تر از نویسنده مشهور گیلاد است. سابق نیز خواندن سخت تر است. حتی تصور دقیق ترین خواننده، پیدا کردن چند بار در تلاش برای پیروی از زبان زیبا و دشوار است. بنابراین، در حالی که من نمی ترسم خواندن یک رمان سخت و پرطرفدار، با هر کششی، لحظاتی وجود دارد که احساس می کردم کتاب خواندن را خوانده ام، زیرا برای من خوب بود اما بسیار سرگرم کننده نبود. و هرچند من علامت گذاری شده و بعدها برخی عبارات را فتوکپی می کنم و با خوشحالی توصیه می کنم که خانوارها برای کشف علت از دست رفتن، عمق و هویت، به خوبی و دقیق، توصیه می کنند، رفتن آسان است. نه یک توصیه شگفت انگیز، نه؟ خب، این کتاب را به چهار ستاره تقدیم می کنم، بیشتر از من بیشتر کتاب ها را می گیرم، و ممکن است روزی کتاب را دوباره بخوانم. خواندن خانه به نظر میرسد نوعی کتاب است که میخواهم دوباره بخوانم. و هرچند که روانشناسی و استعاری است (مفهوم مرگ و میر ناشی از غرق شدن، از شما بسیار سپاسگزارم، و استعاره های زیر آب فقط در مورد هر صفحه خالی می شود) اکتشافات شدید هستند، کتاب به من راه هایی را می دهد که می توانم در آینده قابل پیش بینی باشم . آن را چک کنید شما هشدار داده اید

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب خانه داری


 کتاب گروگانگرفتگی
 کتاب گروگانکشتگی
 کتاب صبر کن تا هلن بیاد
 کتاب همسایه بغلی 2
 کتاب مجموعه پائولو کوئلیو (7 جلدی با قاب)
 کتاب هرگز به سنجاب اعتماد نکن