خاطره یعنی اینکه وقتی زری جان گفت: «برو از بابا خداحافظی کن و بگو دیر نکند.» نرفتم و نگفتم. چون دلم میخواست دیر کند و مادربزرگ بماند پیشمان. خاطره یعنی حسرت برداشتن دوربین شکاری. همان دوربینی که وقت سفر پیدا میشد و باقی وقتها نمیدانستم کجاست. همانی که بعدها شد اسباببازی امیرعلی. خاطره یعنی شنیدن آن آواز برای اولینبار. آواز درررنا درررنا...
خرید کتاب دریای خاکستری
جستجوی کتاب دریای خاکستری در گودریدز
معرفی کتاب دریای خاکستری از نگاه کاربران
کتاب های مرتبط با - کتاب دریای خاکستری
خرید کتاب دریای خاکستری
جستجوی کتاب دریای خاکستری در گودریدز