وقتی او را دیدم، کنار نرده‌ی پرنقش‌ونگاری نشسته بودم که کافه را از سالن بیلیارد جدا می‌کند، نتوانستم بلافاصله خطوط چهره‌اش را تشخیص بدهم. بیرون، نور خورشید به حدی شدید است که هنگام وارد شدن به کافه چشمش سیاهی می‌رود. لکه‌ی روشن کیف دستی طلایی رنگش، بازوهای برهنه و صورتش که از سایه بیرون آمده است؛ نباید بیشتر از بیست سال داشته باشد ...
خرید کتاب رختکن کودکی
جستجوی کتاب رختکن کودکی در گودریدز
معرفی کتاب رختکن کودکی از نگاه کاربران
رختکن کودکی دومین اثری بود که بعد از @تا در محله گم نشوی@ از مودیانو خوندم . نمی دونم با همین دو تا کتاب چه قدر میشه با استدلال استقرایی مودیانو رو قضاوت کرد ولی پیام، فضا، داستان و دغدغه مودیانو تو هر دو کاملا یکسان بود طوری که چندان حس نکردم دارم کتاب جدیدی از مودیانو می خونم
باز هم شخصیت اصلی قصه ، آدمیه که به دلایلی که کاملا واضح نیست دیگه لذتی از زندگی نمی بره ، بی خیال امروز و فرداست و فقط هست ، نفس می کشه . از نهایت بی علاقگی به زندگی ، گذشته رو به دست فراموشی سپرده پس برای ما هم گذشته ی این آدم در هاله ای از ابهامه تا این که با یه تلنگر کوچیک مثلا یه قیافه آشنا ، یه اسم آشنا یا یه مکان ، خواننده رو در مرور گذشته وتکمیل پازل ایام گذشته ش با خودش همراه می کنه. آدم های قصه مودیانو صرفنظر از محل سکونتشون ( داخل وطن یا خارج از اون ) معمولا بدون خانواده و در نتیجه خیلی تنهان حتی وقتی کنار خیلی های دیگه هستند. از گذشته شون تا اون حد فرار می کنند که به سختی چیزی از اون به خاطر می آرن . نه دلبسته ی امروزشون هستند و نه در انتظار فردا . به همین میزان هم شاید ما به عنوان خواننده هرگز دلبسته ی آدم های قصه های مودیانو نشیم ولی حداقل شاید تا آخرین صفحه ی کتاب برای کامل کردن پازل زندگی شون و تکمیل گذشته و هویتشون مشتاق باشیم
این بار این آدم، نویسنده ای فرانسویه که نزدیک به ده سال قبل پرکار بوده ولی حالا به دلایلی (نامعلوم ؟ ) ترک وطن کرده و برای ایستگاه رادیویی به زبان اسپانیایی نمایشنامه دنباله دار می نویسه تا این که چهره دختری فرانسوی در کشور غریبه به نظرش آشنا میاد و اون رو وادار به حل این معما می کنه که ماری کیه و چرا آشناست ؟ هر چند لااقل برای من بسیاری از سوالات طرح شده طی داستان بی جواب موند
شاید به خاطر بی دقتی من بوده ولی خیلی سر در نیاوردم قضیه تصادفی که خبرنگار ازش حرف می زده چی بوده یا این که چرا جیمی مجبور به ترک فرانسه شده یا دلیل وصیت نامه اون زن امریکایی چی بوده ...اگه شما خوندین و به جواب این سوالا رسیدین خوشحال میشم منم در جریان قرار بدین
:))
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب رختکن کودکی
خرید کتاب رختکن کودکی
جستجوی کتاب رختکن کودکی در گودریدز
باز هم شخصیت اصلی قصه ، آدمیه که به دلایلی که کاملا واضح نیست دیگه لذتی از زندگی نمی بره ، بی خیال امروز و فرداست و فقط هست ، نفس می کشه . از نهایت بی علاقگی به زندگی ، گذشته رو به دست فراموشی سپرده پس برای ما هم گذشته ی این آدم در هاله ای از ابهامه تا این که با یه تلنگر کوچیک مثلا یه قیافه آشنا ، یه اسم آشنا یا یه مکان ، خواننده رو در مرور گذشته وتکمیل پازل ایام گذشته ش با خودش همراه می کنه. آدم های قصه مودیانو صرفنظر از محل سکونتشون ( داخل وطن یا خارج از اون ) معمولا بدون خانواده و در نتیجه خیلی تنهان حتی وقتی کنار خیلی های دیگه هستند. از گذشته شون تا اون حد فرار می کنند که به سختی چیزی از اون به خاطر می آرن . نه دلبسته ی امروزشون هستند و نه در انتظار فردا . به همین میزان هم شاید ما به عنوان خواننده هرگز دلبسته ی آدم های قصه های مودیانو نشیم ولی حداقل شاید تا آخرین صفحه ی کتاب برای کامل کردن پازل زندگی شون و تکمیل گذشته و هویتشون مشتاق باشیم
این بار این آدم، نویسنده ای فرانسویه که نزدیک به ده سال قبل پرکار بوده ولی حالا به دلایلی (نامعلوم ؟ ) ترک وطن کرده و برای ایستگاه رادیویی به زبان اسپانیایی نمایشنامه دنباله دار می نویسه تا این که چهره دختری فرانسوی در کشور غریبه به نظرش آشنا میاد و اون رو وادار به حل این معما می کنه که ماری کیه و چرا آشناست ؟ هر چند لااقل برای من بسیاری از سوالات طرح شده طی داستان بی جواب موند
شاید به خاطر بی دقتی من بوده ولی خیلی سر در نیاوردم قضیه تصادفی که خبرنگار ازش حرف می زده چی بوده یا این که چرا جیمی مجبور به ترک فرانسه شده یا دلیل وصیت نامه اون زن امریکایی چی بوده ...اگه شما خوندین و به جواب این سوالا رسیدین خوشحال میشم منم در جریان قرار بدین
:))
مشاهده لینک اصلی