کتاب زندگی جای دیگری است

اثر میلان کوندرا از انتشارات فرهنگ نشر نو - مترجم: پانته آ مهاجر کنگرلو-معروف ترین رمان ها

نویسنده در این رمان، رنج‌ها و مسائل گوناگون میان یك مادر و پسر را بازگو كرده است .مادر به علت ناكامی در ازدواج، پسرش ـ یارومیل ـ را به مثابه سلاحی در برابر جهان و توجیهی برای شكست‌هایش به كار می‌گیرد. ((یارومیل)) در سال‌های پس از جنگ در چكوسلواكی با این تصور كه با پیوستن به جنبش كمونیستی به جهان واقعی وارد خواهد شد با شور و حرارتی تعصب آمیز به این جنبش می‌پیوندد .نگاه میلان كوندرا در این داستان كاوش درباره زندگی انسان و فاجعه تنهایی او در جهان است، جهانی كه در واقع دامی بیش نیست و بشر مغرور و سرگردان در ریسمان‌های به‌هم تنیده آن تلاش می‌كند.


خرید کتاب زندگی جای دیگری است
جستجوی کتاب زندگی جای دیگری است در گودریدز

معرفی کتاب زندگی جای دیگری است از نگاه کاربران
ساعت سه صبح است، من این کتاب را با چشم های گود افتاده تمام کرده ام و - می تواند هذیان نیمه شب باشد، می تواند نباشد - فکر می کنم در تمام جهان کتابی مقدس تر از این بیوگرافی/حماسه ی طنزآلود/تلخ با قهرمانی که به شدت مضحک است، و به شدت قابل ارتباط- به شدت نفرت آور است و به شدت ترحم برانگیز نوشته نشده نباشد
من این تابستان غول های زیادی را پیدا کردم، کوندرا هم کنارشان- آنقدر دوست ش دارم که حتی نمی توانم تمجیدش را بگویم؛ نمی توانم بگویم چرا و چگونه از تمام غول های این تابستان غول تر است، فقط می دانم که هست

مشاهده لینک اصلی
کوندرا را به این دلیل بسیار دوست دارم که مرا در چهارچوب بسته ی یک روایت زندانی نمی کند. خواندن کونرا مثل این است که دوستی را پس از سال ها در یک کافه ملاقات کنید و در حالی که به قصه ی روزگار رفته ی او گوش می دهید، قهوه تان را می نوشید، به موسیقی که از بلندگوی کافه پخش می شود، گوش می کنید، گهگاه متوجه ی صحبت ها و خنده هایی از میزهای کناری می شوید، صدای عبور و مرور خیابان در پس پشت این همه جاری ست، دوره گردی چیزی می فروشد، عبور تراموای، و همه چیز، درست مثل خود زندگی، ...
I like Kundra because he doesn’t imprison me in a fastened frame of a classic narration. Reading Kundra seems as if you meet an old friend in a cafe shop after ages, and while she/he relates her / his life story, you zip your coffee, listen to the cafe music, hear some chats and laughs at nabouring tables, look at the peddlers at side walk, or a passing tramvay, … as life is flowing around, ….

ـ زندگی جای دیگری است، با ترجمه ی پانته آ مهاجر کنگرلو، در 1378 به فارسی منتشر شده است.

مشاهده لینک اصلی
این سوال بیهوده است، از اهمیت داشتن یک همبستگی سازگار با هماهنگی مناسب از تمام ایده های فردا ارزشمند، قطعه های درخشندگی که آشکارا یا حتی مخفیانه (رشته عصبی من) تبادل سیناپسی برای کشف) به شکوفایی درخشان ختم نمی شود که برای من این کار را کاملا به طور اتخاذی انجام می دهد. من آن را بر اساس سرزنش و توصیفی برداشت کردم، گرچه بزرگترین پشتوانه «سبکی غیر قابل تحمل بودن» بود که به من عطا کرد، و من را یکی از بهترین میان همه خواند. انتظارات قوی من، من را به آستانه محکوم کردن این یکی در معرض تعصب غیرقابل تحقق آورد، اما در خنک کردن آن و چشم انداز از طریق چشم انداز باز ذهن، من پیدا کردم آن را به کتاب خوب است که غنی من کمی، اما متاسفانه تنها آن تجربه بالقوه غضروفی روده که به نظر می رسید گوشه گوشه همیشه در آنجا باقی ماند، در گوشه گوشه قرار داشت و هرگز از روده دیدن نکرد. باید آن را بخوانید وقتی که یک سال صبر و شکیبایی داشته باشد و یا بدون انتظار یا کمی (به سختی صحبت کند)، وقتی که هیچ چیز دیگری آماده خواندن نیست (فقط از نظر من، البته). جارمیل و مادرش در اطراف آنها داستان خود را آغاز می کنند. شعر عجیب و غریب زمانی که آکورد های وجودی دو نفر از آنها مورد بررسی قرار می گیرند. پایان خشم شورش ها: اول او به خاطر مهندس جوان علیه پدر و مادرش شورش کرد و سپس به پدر و مادرش برای کمک در برابر او فرار کرد. عشق بزرگ برای شاعران پدر یک شورش عاشقانه در برابر کسالت و منظم زندگی پدر و مادر او وجود دارد وجود دارد یک پنهان مشابه بین چشم انداز untamed و جسارت او، دختر یک بازرگان ثروتمند، نشان می دهد در انتخاب یک مهندس بی پولی که به تازگی به پایان رسید مطالعات او؟ این اندیشه او را بهانه ای مطمئن فراهم آورد، زیرا این امر به این معنا است که او به زنا نه به خاطر حسن نیت او بلکه به خاطر بی گناهی او، و فکر بی گناهی به سرعت او را افزایش داد او به سمت فردی که او را در حالت نیمه خنثی بی گناه نگه داشته بود، خشمگین شده بود، مثل یک پرده ای از آهن در برابر افکار خود، به طوری که او فقط شنیده بود که نفس او را خوشحال می کند و او را به فکر کردن درباره آنچه که انجام می دهد، متوقف کرد. جارمیل ضرب المثلی پسر \"مادر\" به عنوان پسر فداکار به طور عمده بر حمایت مالی مادرش تاکید می شود تا او خود را به ارمغان بیاورد و شاعر واقعی شود، اما آیا او واقعا؟ در بهشت ​​تفاوت بین زیبایی و زشتی وجود ندارد، به طوری که تمام چیزهایی که بدن از آن ساخته شده است، نه زشت و نه زیبا، بلکه فقط لذت بخش است. حتی اگر بدون بوته، لثه ها لذت بخش بودند، سینه لذت بخش بود، ناف لذت بخش بود، پایین ترین آن لذت بخش بود، روده ها - که عملکرد آن به شدت تحت نظارت بودند - لذت بخش بودند، موهای ایستاده در جمجمه غم انگیز لذت بخش بودند. او نه تنها با نگرانی در مورد سلامت کودک، بلکه بر روی فرزندانش نیز مراقب بود؛ نه، او تمام فعالیت های کوچک بدن را با شور و اشتیاق تماشا کرد. ناامنی احساسی و مالکیت مادرش با حساسیت و درونگرایی ناگهانی پسر همراه می شود که گاهی اوقات مایل به ترک تمام شعر خود برای ظاهر انسانی است تا تنها به عقب برود پشت سر همان شعر برای راحتی و همچنین برای پیدا کردن صدای خود را در جهان است که او را هر وقت او مشتاق ... او شعر تنها او را قادر می سازد تا \"احساس خود را از آن همه. اما چیزی بیشتر از اشعار او ارزشمند بود؛ چیزی فراتر از آن هنوز او را ندیده و دلش برای \"انسان\"؛ او می دانست که می تواند تنها با عمل و شجاعت به دست آورد؛ و اگر شجاعت به معنای شجاعت رد کردن، رد شدن توسط همه چیز، توسط زن معشوق، توسط نقاش و حتی اشعار خود بود - \"بنابراین باید باشد: او می خواست که این شجاعت داشته باشد. این بخش این کتاب است که در آن داستان این است که در تقابل و اعتصاباتش تقریبا هر وجهی از \"انسان بودن\" را در بر میگیرد، در حالیکه \"مبارزه جارمیل\" با فیزیکی نوجوانانش و همچنین آشفتگی احساسی، در یک هنرمند رو به رشد از نظر ظاهری توانایی ها او دنیایی از رویاها، رویاهای درون رؤیاها را می پوشاند، جایی که تقریبا به طور خلاقانه تصور می کند که او می تواند آرزو کند و به طور بالقوه در زندگی واقعی دست یابد. این دنیای او مصونیتش است، یک پایه نازک است، اما طول می کشد اما حامل ابدی او در سردرگمی های دنیوی است که او نمیتواند با آن دست و پنجه نرم کند. جهان دائما او را زخمی کرد؛ او زمانی که با زنان مواجه شد، مضطرب شد و خجالت زده در همه جا دید. در رویاهایش از مرگ او سکوت را یافت؛ کسی می تواند آرام، آرام و با خوشحالی زندگی کند. بله، مرگ، همانطور که جارمیل آن را تصور کرد، یک مرگ زنده بود: به طرز شگفت انگیزی مثل آن دوره بود که یک فرد بدون نیاز به وارد شدن به جهان، زیرا او جهان به خودش است .... وابستگی جارمیل به مادرش، او مایل به فرار از او، در عین حال نیاز به زمان بزرگ او و او حتی رسیدن به عشق خود را در یک جا از مالکیت هر دو کمیک و بی گناه است و برای داستان خوب است. چه زمانی...

مشاهده لینک اصلی
من می خواهم یک بررسی برای این کتاب را به عنوان خوب آن بنویسم. اگر فقط من می توانم کمی وقت برای نوشتن این روزها پیدا کنم! امیدوارم قبل از شروع به فراموش کردن آنچه که می خواهم بنویسم.

مشاهده لینک اصلی
\"شاعر با اعدام سلطنت کرد.  »\nهمانطور که همیشه سادگی پروانه میلان کوندرا گمراه کننده است. او clartà © تقریبا سنتی، هوشیار و سبک آموزش نادرست خود را پنهان طنز تلخ و گزنده است که تحت پوشش © تقدیس جهان با به چالش کشیدن نه تنها ارزشهای اخلاقی آن بلکه ارزش آن Estha © tiques.Apparemment، موضوع از زندگی است در جای دیگر، نقش هنرمند در جامعه و توجیه هنر متعهد است. حداقل این چیزی است که عنوان می کند، که یکی از شعارهای نوشته شده در دیوار سوربن را در طی شورش دانشجویان در سال 1968 بر می گرداند؛ همانطور که توسط داستان بیان شده است، که به دنبال سرنوشت شاعر در چکسلواکی کمونیستی است؛ همانطور که توسط ساختار روایی پیشنهاد شده است، با تطبیق برنامه سیاسی اجتماعی و \"سن لیریک\" (عنوان اول رمان، اشاره به نفوذ شاعران در چکسلواکی سوسیالیست جدید). اما آیا موضوع اصلی یا تنها یک استدلال مبدل به پرسش از قابلیت زندگی شعر است؟ از آنجا که، پس از خواندن این رمان نگران کننده، شعار دیگری از آن زمان به ذهن می آید: هنر مرده است، جسد خود را مصرف نمی کند. به عنوان یک بیوگرافی پریسی این کتاب به سرنوشت یک شاعر، جارمیل می گوید، نامی که ما از آن آگاهیم، ​​به معنی کسی است که دوستش داریم یا بهار بهار است. تقلید سیاسی (بهار پراگ) یا نمادین (تولد دوباره ابدی)؟ برای محل تولد © ROS از سرنوشت به نظر می رسد در زیر نشانه غم انگیز همان طوری که بسیاری از شاعران شود CA © lèbres â € \"پوشکین، لرمانتف، رمبو، حتی اگر یک خود\" uvre به عنوان یک quelquâ € ™ باقی مانده است، \"گوزن زیبا\" - جمله ای است که می تواند تمام ادبیات ایجاد شده در زیر نشانه ای از واقع گرایی سوسیالیستی را مشخص کند و در دورانی که در آن مرگ یک موضوع تقریبا ممنوع بود، ظرافت یک سقوط سیاسی بود و آیه آزاد در نظر گرفته شده بود در حال انفجار بود، جایگاه هنرمند چیست؟ آیا او باید در حاشیه جامعه باقی بماند، در برج عاج خود بسته شود و بی تفاوتی به تشویش های تاریخ و یا رفتن به جایی که زندگی است، با هنر خود به عنوان یک از آنجا که \"شعر قلمرویی است که در آن همه اعتقادات حقیقت می شود\"، همانطور که ما با اولین سوال مطرح شده در رمان مواجه هستیم: جایی برای هنرمند در جامعه وجود دارد، یا بهتر است که از شهر ممنوع شود تا بیش از یک بار در تاریخ \"زمان وحشت، آن هم زمان شعر بود! شاعر با اعدام سلطنت کرد. و در میان کلاسیک ها باقی می ماند، در اینجا یک سوال دوم است: آیا ارزش هنری در ممیسس وجود دارد یا فقط یک تحریک دائمی، تحریک، بازیگوش، اما مضر است نوعی حافظه پنهانی برای مدل برای روشنفکرانی است که در تلاش برای کشف تقلید از تقلید تقلید هستند؟ ما باید در جارمیل خنده دار باشیم؛ زیرا \" این فقط یک تقلید از لرمونتوف است؟ ما باید به نقاش بچرخیم زیرا Andrà © Breton با کت چرمی و گرگ سگ خود تقلید کرد؟ آیا آندره برتون نیز تقلید از چیزی شریف بود، چه او می خواست به نظر می رسد؟ آیا تصنیف سرنوشت ابدی انسان نیست؟ در پایان، کاندرا یک بار دیگر می گوید، هنر تنها خیانت است. نتیجه زندگی © آن، à © بدیهی است، که هنرمند € ™ جایگزین narcissistically با تصویر خود در آینه از آن اعتباری © تورم، به همین دلیل قربانی کرده است © نتیجه © آلیتا © زل زل نگاه بهتر و بدون پشیمانی و بدون متوجه شدم که اغلب این فداکاری، تنها سقوط کیتچ است: خودخواهانه بودن او از زیر پا گذاشت؛ در طبقه پایین او احساس کرد دستان خود را با ترور و نفس نفس می کشد؛ اما در اینجا، در بالا، در شعر، او بسیار بالاتر از انکار او بود \"از نظر شیطان، به طوری که اگر به خوبی گفت: فرانکوئیز ریکارد در مقدمه خود رمان کاندرا سعی می کند قدرت هنرمند را به جهان بیرون بکشد. در حقیقت او او را در جای جای جهان می پذیرد، و او را دایوس اتیوسوس، تا کنون از تصدیق هایدگرایی \"انسان در یک شاعر زندگی می کند\"

مشاهده لینک اصلی
من این کتاب را نگران کردم که آیا من به درستی درک کرده بودم که نویسنده چه میخواست بگوید. من تمام انواع ایده ها را در اختیار دارم، اما آنها همگی به یک پیام انسجام دست نیافته اند. اگر من این کتاب را درک نمی کنم، چگونه می توانم ستاره های بیشتری را به آن بدهم؟ مزایای این کتاب این است که شما فکر می کنید، آن جمله ای است که هوشمندانه در پیام های فلسفی و بسیاری از خطوط سرگرم کننده اشاره می کند. طنز طنز طنز است حکم در بررسی کتاب GR که بیانگر آن است که این رمان \"داستان حماسی وحشیانه\" است که طنز آمیزانه و ملایم ارزش های مقدس را تخریب می کند: دوران کودکی، مادر، انقلاب و حتی شعر، شرح تقریبا کامل این کتاب است! من کلمه \"ائمه\" را با \"داستان\" و \"به شدت\" با \"شگفتی\" جایگزین کرده ام. کمی در این کتاب مقدس است. سیاست نیست مطمئنا رابطه جنسی نیست کتابهای کاندرا همیشه حاوی دوز سنگین اروتیک است. پس چگونه داستان به دست می آید و کتاب چگونه با آن برخورد می شود؟ اول و مهمتر از همه، رابطه بین یک پسر نوجوان و مادرش است. او به رشته های پرپشت بسیار کوتاه مادرش وابسته است. من نمی توانم هر خواننده ای را دوست داشته باشم که هر شخصیت را دوست دارد. طرح جرقه در اطراف؛ این به معنای خجالت است به معنای گیج کننده است. این به معنای حفظ تفکر شماست. این مراحل داستان ما نبوده است بلکه پیامهای فلسفی پایه و اساس که ما به آن فکر می کنیم، نیست. نویسنده خود وقایع را قطع می کند و به طور مستقیم به خوانندگان توضیح می دهد که چرا او انتخاب کرد تا قسمت دیگری را تلنگر کند. این تنظیم پراگ در پایان دهه 40 و اوایل دهه 50 میلادی است. شاید ما هیچ نتیجه ای نداشته باشیم. شاید ما به سادگی می خندیم خنده در جامعه؟ خنده در خودمان؟ آنچه که من در مورد آن فکر کردم، این بود که چگونه پسر هرگز چیزی را اصلی نگفت؛ او فقط خطوط هوشمندانه ای را بیان کرد که شخص دیگری گفته یا بیان کرده است که باید بگوییم. وقتی چیزی که باید بگوید تغییر کرده است، چیزی که او گفت تغییر کرده است. این کتاب توسط نویسنده در سال 1969 در چک نوشته شده است. سپس به فرانسه ترجمه شد. در سال 1985، ترجمه فرانسوی توسط نویسنده به منظور تطابق بهتر با اصل، تجدید نظر شده است. یک ترجمه انگلیسی از ترجمه فرانسوی فرانسوی توسط آرون اشیر انجام شده است. این در همکاری نزدیک با نویسنده انجام شد تا اطمینان حاصل شود که هیچ تحریف جدیدی نباید اتفاق بیفتد. من از روایت کتاب های صوتی توسط ریچموند روکی لذت بردم.

مشاهده لینک اصلی
اول 100 صفحه یا خیلی باعث شد که من واقعا مریض شدم چون فقط نمیتوانستم خودم را مانند این کتاب بسازم و واقعا، اگر به طور كامل كتابدار كاندرا را دوست نداشتم؟ من دوست داشتم، آره، بله، من می خواهم آنچه را که شما با زیاده روی انجام می دهید، اما لطفا آن را بکوبید یا هیولای کوچک خود را از یک شخصیت اصلی، stat ببینید. و چرا هنوز دوصد صفحه دیگر وجود دارد؟ چی. a چپ (هر چند من امیدوار بودم که فقط با من درگیر بود) سپس! قبل از اینکه می دانستم که چه اتفاقی افتاده است، کاندرا از من دور شد و من توسط امواج وحشی از همدردی / نومیدی، پیروزی / تخریب و سایر انواع دیگر احساسات متضاد قوی، پرتاب شدم. این کتاب در یک بار یک ضربه قوی در روده به احساسات و جشن قلمرو جوانان و احساس است؛ یک پرتره غم انگیز دردناک سوسیالیسم و ​​یک دستاورد تبریک به کسانی که برای آنچه که به آن اعتقاد دارند مبارزه می کنند؛ شاعر برجسته ای از تجربیات انقلابی و یک بنای تاریخی برای آنها است. از یک طرف، طرح کاملا پیش بینی ساده است، و از طرف دیگر، شما شروع به تردید پیش بینی های خود را به عنوان درمان خود را از شخصیت اصلی می شود بیشتر و بیشتر وحشیانه است. اما پس از آن، هنگامی که تمرکز Kunderas واقعا در طرح؟ و هنگامی که خشونت او در همان زمان حساسیت نیست؟ و چگونه می توانم هر چیزی کمتر از سه ستاره را برای یک کتاب که چند صفحه طول می کشد به عنوان متا و چه چیزی در مورد چگونگی ساختن شخصیت های اصلی آن صحبت کنم؟

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب زندگی جای دیگری است


 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)
 کتاب وان پیس: داستان ایس (1)
 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست