کتاب سرپناه بارانی

اثر جوجو مویز از انتشارات میلکان - مترجم: طناز باقری-معروف ترین رمان ها

سابين متحير بود، اما اولين بارش نبود كه می‌پرسيد چرا نتوانسته مثل پدربزرگ و مادربزرگش يك رابطه‌ی عاشقانه داشته باشد. با حسرت فكر كرد كه يك عشق واقعی، عشقی كه در سختي‌های تقدير زنده بماند و مثل رومئو و ژوليت‌های دهه‌ی ۱۹۵۰ از روی چيزهای بی‌اهميت و دنيوی اوج بگيرد؛ آن عشقی كه در كتاب‌ها می‌خوانيم، عشقی كه در ترانه‌ها دميده می‌شود و مثل پرنده‌ای تو را بلند می‌كند و تو هنوز محكم بمانی، مثل يك تكه سنگ.


خرید کتاب سرپناه بارانی
جستجوی کتاب سرپناه بارانی در گودریدز

معرفی کتاب سرپناه بارانی از نگاه کاربران
این رمان یکی دیگر از مستاجر موقت بود که چند روز در خانه از کتابخانه شهرداری این کشور گذراند. من آن را با من به ارمغان آورد، زیرا، همانطور که می دانید، از زمان ها احساس می کنم به خواندن سبک تر نیاز دارم، کسانی که سطوح بالای تمرکز و تحویل را نیازی ندارند. به همین دلیل من او را انتخاب کردم این بود که او به طور کامل بی تفاوت نسبت به دیوانگی که زندگی پس از شما و عواقب آن در فروش تاپیک های اخیر باعث شده است. دو دلیل، من تصمیم گرفتم برای دیدار با جهان Jojo Moyes وارد آن را از طریق اولین کار خود را. پرتره خانواده به ما داستان داستان سه نسل از زنان یک خانواده را می گوید و روایت آنها در زمان و مکان پرتاب می شود. در صفحات اولیه آن ما دقیقه طول می کشد © هنگ کنگ در زمان £ coroaçà ملکه الیزابت دوم و همانطور که ما در طرح وارد کنید ما را برخی از زمان در لندن و در مناطق روستایی ایرلند، جایی که آنها در زمان حال زندگی می کنند و صرف شخصیت های اصلی. جوی مادر ارشد خانواده است. او مادر مادر و مادربزرگ Sabine است. سه ظاهرا خون را به عنوان لینک اتصال میبینند، زیرا آنها نمیتوانند صاحبان شخصیتها و سلیقههای متضاد باشند. با این حال، تصمیم کیت برای فرستادن دخترش برای صرف وقت با مادربزرگش (که او برای سالها از آن بازدید نکرده است) ما را فرصتی برای شناختن بهتر از آنها و درک آنچه پشت این تفاوت های متضاد شخصیتی و اینکه چرا در میان عناصر مختلف خانواده، فاسد و سردی وجود دارد، اگر شما مقادیر خواندن کار قبلی را با کسانی که به این موضوع اشاره شده مقایسه می کنید ، شما متوجه خواهید شد که زمان خواندن متن خانوادگی بیش از زندگی جالبی در زمینه توسط جوئل نتو زمان بسیار کمتری را سپری کردم. این تفاوت à © اثبات این که آنچه من گاهی، و یا خواندن یک کار levezinha از آسان به نوبه خود صفحه و غیره همان فاصله با خوانش متراکم تر، اما، لعنت، به طور گسترده ای آبدارتر و غافلگیر کننده من تکرار می کنم که رمان ابتدایی Jojo Moyes طعم شیرین در دهان را ترک می کند، اما از کسانی که به زودی پس از انقراض از بین می روند. قهرمانان آن زنان جالبی هستند، دارای charisma هستند و ساختن حلقه ها با سه نفر مشکل نیست. اما من اعتقاد دارم که نویسنده می تواند بیشتر از آنچه که از اولین کلمات روایت همراه ما است، کاوش کند. شادی پتانسیل را دارد که ستاره â € œThe € 416 صفحه از کار soloâ، اما هر چیز دیگری که آشکار در اطراف شما، به خصوص در این زمان که à © اغلب سوپا © rfluo، باعث می شود desapeguemos زن که در هنگ کنگ زندگی می کرد، که به دنبال همسرش، افسر دریایی، به گوشه های مختلف جهان بود و او را در خانه اش در دهکده ای ایرلند تاسیس کرد و اسب ها را ایجاد و دوست داشت. بی باک، تغییر پذیر، زن گرم، به خصوص عاشق خود را، هر چند نه همیشه قادر به نشان دادن فرم clara.Poderia همچنین یک یا جزئیات دیگر که به من چپ چیزی incómoda ذکر است، اما تا بیش از حد به یک کار و یک نویسنده ناعادلانه بودن بود چه کسی به من می داد آنچه را که من دنبال می کردم - خواندن آرام و سریع، تقریبا همه چیز را به خوبی پوشیده. به همین دلیل من ترجیح می دهم که بیشتر بچرخم، چون دانستن من، همانطور که می دانم، هیچ چیز بسیار دلپذیر از این کلمات نمی آید. جلسه لذت می برد â € AEOs letrasâ € جوجو مویس، تحقیر £، امکان بازگشت به â € œprová-لوا € اما برای بازگشت در حال حاضر مشتاقانه قرائت chelae à که من ترک خسته، اما راضی و feliz.NOTA - 07/10

مشاهده لینک اصلی
نگران نباش

مشاهده لینک اصلی
از زمان خواندن رمان فوق العاده ای که من قبل از شما داشتم، از طرف کار جودو مؤیس خیلی کار کرده ام و مأموریتم را برای خواندن کاتالوگ پشت آن انجام داده ام. به همین دلیل است که من به ویژه از آن خواسته شد که نخستین رمان او را در سال 2002 منتشر کنم. این رمان در مورد سه نسل از زنان «شادی» است که بسیاری از سالهای شکلگیری او در هنگ کنگ را در سالهای 1950 به طول انجامید همچنین جایی است که او ملاقات کرد و با همسر ادوارد سرهنگ خود ازدواج کرد. آنها شاید چه چیزی را می توان عاشقانه گردباد با ادوارد پیشنهاد در عرض چند روز از جلسه شادی و با ازدواج با او هنگامی که او به کشور بازگشت. ازدواج آنها به نظر می رسد بسیار شگفت انگیز است، به خصوص زمانی که شادی زندگی خود را نسبت به دوستانش مقایسه می کند، و صادقانه نیست، اعتقاد بزرگ یا طرفدار آنچه که اکنون آنها را \"عشقی\" دوست دارند - بنابراین من یک نوجوان بودم کمی شک و تردید از کل ارتباط خود را. با این حال، من نباید نویسنده را متاثر کنم، سالها بعد رویدادهای خاصی کشف شد که طرف تیره تر از ازدواجشان را نشان می داد، و اثبات می کند که هیچ چیز همیشه نمی تواند کامل باشد. در محیط مدرن جوی و ادوارد یک مزرعه اسب موفق در Kilcarrion ، ایرلند. آنها یک دختر کیت دارند که از آنها جدا شده است و در دوران کودکی از ایرلند به لندن فرار کرده است تا از تنش و مشکلات در خانواده فرار کند. کیت همچنین دارای یک دختر به نام سابین است و تاریخ به نظر می رسد خود را تکرار می کند به عنوان رابطه خود را به عنوان مادر / دختر نیز کاملا ممتاز است. کیت بهترین شانس را از نظر روانشناختی ندارد و سابین کمی از روابطی باقی می ماند که شخصیت پدر را در زندگی او به وجود می آورد تا کار نکرد و از زندگی اش حذف شود. هنگامی که جوی کیت را از ایرلند می خواهد به او بگوید که پدر او ادوارد بسیار بیمار است، کیت با شانسی برای صبایین می رود تا به مزرعه برود و مادربورد و پدربزرگش را به درستی بشناسد و همچنین او را از کیت آخرین فاجعه عاشقانه. سابی از ایرلند متنفر است او از مزرعه و اسب ها متنفر است و لذت مادربزرگش را به سختی می شناسد، می داند و می فهمد. سابین همچنین با پدربزرگ و مادربزرگ خود ارتباط برقرار می کند، تمام دوستان و زندگی اش در لندن را از دست می دهد و هنوز با مادرش تلخ و ناراحت است. با این حال، با گذشت زمان، همان طور که ما در مورد سه نسل از زنان یاد می گیریم و همه آنها را بهتر درک می کنیم، روابط شکننده بین سه به نظر می رسد که به آرامی خود را تسکین می دهند. پیش از این اتفاق می افتد که هنوز هم بسیار دل درد برای گذشتن از تمام سه، اسرار کشف شده و پل ها ساخته شده است. یکی از چیزهایی که من در مورد این کتاب را دوست دارم با بسیاری از رمان نویسندگان این است که شما می توانید چشم انداز از سه کاراکتر اصلی و یک سوئیچ در زمان بندی های زمان از گذشته تا امروز. این یک ابزار موثر برای شناخت شخصیت ها به عنوان یک خواننده است و توضیحاتی را برای چیزهایی که اتفاق افتاده است و آنها را به فردی تبدیل می کند که در دوران مدرن هستند، ارائه می دهد. من فکر می کنم که همه ی سه زن در اقدامات برابر با عواقب اقدامات خاصی در پست خود عاشق و تحسین شده اند، اما من فکر می کنم یکی از نشانه های داستان خوب این است که شخصیت ها باید احساسات خام را در خواننده بیرون آورند. در پایان رمان، ما با توجه به تجربیاتمان تغییری در جوی، کیت و سابین داشتیم، اما من نیز از آن لذت بردم که نویسنده تلاش نکرد و زندگی خود را با شکر پوشانده باشد، œHappy همیشه پس از آن \"برای همه آنها، و که هنوز وجود دارد چالش های پیش رو. لطفا بررسی کامل من در http://www.bibliobeth.com

مشاهده لینک اصلی
من قطعا سال را با بهترین خواندن شروع نکردم. این اولین کتاب Jojo نوشت و به وضوح ضعیف ترین. Ã ‰ یک درام خانوادگی اما نویسنده £ سدیم بسیار به بررسی احساسات از سه شخصیت اصلی، با تمرکز بیشتر بر زندگی عشق و چیزهایی که نه در همه علاقه مند به £. این کتاب هدف خاصی ندارد و خواننده آن را خوانده و به همین ترتیب به من هزینه می کند تا با این خواندن پیگیری شود. فقط 50 صفحه از انتها این است که یک آشکارا وجود دارد، اما کمی هم به همین ترتیب به پایان رسیده است، زیرا هیچ پیشرفتی وجود ندارد. اگر می خواهید شروع به خواندن این نویسنده کنید، با این یکی شروع نکنید!

مشاهده لینک اصلی
عشق واقعی که از سلسله ها و فلش های سرنوشت رهایی یافت، مانند بعضی از انواع رومئو و ژولیت 1950، بالاتر از خرده و عرفانی. نوع دوستی که در کتابها بخوانید، این الهام بخش آهنگهاست که شما را مانند یک پرنده بریده است، اما همچنان یک جامد، مانند یک مونیتور، گسترده، جامع و پایدار ایستاده است. . Raining Raining عمیقا در حال حرکت است و در عین حال ناخوشایند باعث افسردگی می شود. به هر حال من احساس افسردگی می کنم حتی اگر آن را افسرده نیست. من عاشق Jojo Moyes اما این یکی از بهترین او نیست. اجازه دهید چیزهای ابتدایی را روشن کنم، من این کتاب را دوست نداشتم همانطور که Id دوست داشت رمان های دیگرش را داشته باشد، هرچند وقت خوبی بود که آن را بخوانم و بگویم که گریه کردم وقتی که داستان پایان می یابد، بیش از حد تکرار شده است. اما جایی در قلب من، من نمی توانستم این واقعیت را که من احساس غم و اندوه می کردم را انکار کنم، وقتی که آخرین حکم تحویل داده شد، نفس نفس بکشید. همانطور که من از طریق صفحاتی که احساس غم و اندوه داشتم، مانند خواندن کشتی عروسها دوباره خوابیده بودم. من توسط نیروی محض دریا و امواج آن یادآوری شدم، عروسهای آزاد آزاد در آن کشتی، قایقرانی در زبان خود به طور ناگهانی در خاطره من زنده و زنده شد که کل صحنه در ذهن من مانند یک سیاه و سفید فیلم کلاسیک سفید و سفید. ******** در سال های 1950، من اعتقاد دارم که عشق آزاد و سپس جنگ وجود دارد. زنان جوان و زیبا، با اعتراض به اعتراض، مجبور شدند با مردی که می تواند یک سرباز یا یک سرمایه دار ثروتمند باشد، ازدواج کرده یا مجبور بود، اما بعضی از زنان خوش شانس بودند که با مردی که واقعا دوستش داشتند ازدواج کرده و ازدواج کرده بود و شادی یکی از عروسی و شادی در نگاه اول عاشق یکدیگر می شوند (من می توانم به شما حس می کنم که ابروی تحریک آمیزی را در آن می بینید) این عاشقانه های گرد و غبار بود که هیچ چیز و هیچکس نمی توانست آنها را از این عظمت متوقف کند. آنها در نهایت ازدواج کردند و اولین روز خود را به عنوان شوهر و همسر با روزه گرفتن از خیابان بازار گربه گذراندند. او به ادوارد برگشت و سعی کرد خشم را از صدای خود حفظ کند. @ هس مضحک است. هس درخواست ده بار ارزش خود را فقط به خاطر اینکه لباس خود را پوشیدید. می توانید حرکت کنید.No، @ او گفت. @ فقط به من بگو چقدر من نمی دانم چه اتفاقی می افتد. تو همسر من هستی من می خواهم به شما یک هدیه بدهم این در حال حاضر @ اگر من آنجا بودم، می توانستم آن لحظه ای را که ادوارد به شدت سعی می کرد همسرش را دوست داشته باشد، محاصره کند. من عکس عکاسی را در برابر قفسه سینهم نگه میدارم و هزار بار آن را آهسته میکنم، چون صحنه خنده دار را با لبخند کوچکی بر روی صورتم میبینم. ******** شادی برای ادوارد به نظر میرسد مانند بانی به کلاید و اسکارلت اوهرا رت باتلر خوشحالم که دو نفر از شخصیت های مورد علاقه من از رمان خواندن من به پایان می رسد با یکدیگر و آنها به زودی درگیر و ازدواج، اما پس از آن چه اتفاقی می افتد؟ اما پس از آن ازدواج همیشه پر از گل سرخ و نرم زمزمه عشق و یا برخی از نوع سلطنتی از افسانه ما اغلب رویای. ازدواج نیز از لحاظ تیره ای برخوردار است و من مطمئن نیستم که آیا من هم اکنون آماده پذیرفتن آن هستم. من می خواستم بدانم آیا بعد از این تغییرات عاطفی که بر آنها مانند ابرهای تاریک که تقریبا تمام خانواده را در آستانه تخریب من می خواستم بیشتر بدانم. من هنوز می توانم احساس درد آشنا را فقط به پوشش پوشش Sheltering باران، سعادت نفس خود را پس از آن نیست. من هرگز نمی توانم آن را بدون احساس تنهایی به همان شیوه نگاه کنم. من این آهنگ را انتخاب می کنم، نمی دونم که من با رقص کوچولو رقص می کنم، چون من از شب اول متوجه می شوم زمانی که جوی که به وضوح مست و خجالتی بود و ادوارد که لحظه ای از زیبایی او غافل شده بود خوشحال شد. سابین فکر کرد مردی که به من نگاه می کند. من می خواهم احساس کنم که دوستش داری موسیقی متن روز: نمی دونم رقص با شادی کوچک

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب سرپناه بارانی


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش