کتاب شگفتی

اثر آر جی پلاچیو از انتشارات افق - مترجم: پروین علی پور-معروف ترین رمان ها

آگوست اين جوري به دنيا آمده. قيافه‌ي خوبي ندارد، در واقع صورتش به طرز وحشتناكي زشت است. مشكل آگوست اين است كه پسري عادي است با قيافه‌ي غيرعادي! او تا سيزده‌سالگي به مدرسه نرفته و حالا خانواده‌اش تصميم گرفته‌اند او را به مدرسه بفرستند. آيا آگوست مي‌تواند همكلاس‌هايش را قانع كند با وجود قيافه‌ي ناخوشايندش او را دوست داشته باشند؟


خرید کتاب شگفتی
جستجوی کتاب شگفتی در گودریدز

معرفی کتاب شگفتی از نگاه کاربران
احساس میکنم میخواهم یک ستاره غول پیکر برای دو ستاره وجود داشته باشد: * من اذعان میکنم که این نظر توسط 90٪ و یا بیشتر از خوانندگان به اشتراک گذاشته نخواهد شد. من می دانم که اکثر همه این کتاب را دوست دارند: داستان بسیار شیرین و دلپذیر است. و در بالای آن، آن را به خوبی نوشته شده است و جریان بسیار جالبی است. من آن را در یک بعد از ظهر به پایان رسید. برای بررسی واقعا خوب و مثبت، من Flannery را خوانده ام. اگر شما اصرار دارید که اینجا بمانید â € \"آماده برای مخالفت و بسیاری از مدرسه متوسطه reminiscing در من بخشی. شما هشدار داده شده است. و در حال حاضر به وظیفه در دست! این داستان اوت، یک پسر ده ساله است که برای اولین بار در مدرسه شرکت می کند. او با ناهنجاری های صورت بزرگ متولد شده است و از اوایل دوران کودکی خوابیده است. پدر و مادرش فکر می کنند زمان برای او برای یک محیط مدرسه واقعی است، اما او مطمئن نیست. در عموم، اغلب با خنده های کنجکاو یا حتی مجذوب باز می شود. آیا او قادر خواهد بود تا مدرسه متوسطه زنده بماند؟ این کتاب زیر پوست من خیلی بیشتر از آنچه من انتظار داشتم را داشتم. من فکر کردم که شکایت اصلی من (در صورت وجود) این بود که خیلی سبک بود، خیلی شیرین بود. اما این کتاب عمیق زیادی دارد. این شامل شش (یا بیشتر از نوع من از مسیر از دست رفته) نقاط دید. روایت به سبک رله از یک جفت چشم به دیگری، با شروع ماه اوت آغاز می شود و به سمت خواهر خود Via و سپس به دوستانش حرکت می کند. من فکر می کنم این موفقیت تا حد زیادی موفقیت آمیز بود. اگر چه (و این فقط نظر من است) من فکر می کنم اگر شما نیاز به تشخیص چند POV با استفاده از تفاوت در املا / سرمایه / فونت ها، پس شما احتمالا نباید چند POV را بنویسید. فصل جاستین (در زمان حال و بدون سرمایه) نوشته شده بود و ایمیل ها / متون میان آگگی و جک (که در حروفشان حیرت زده بود، هرچند که دو پسر در بخش های مربوطه خود درست تلفظ می کردند) احساس خجالت می کردند. اما در بیشتر موارد من این را به عنوان خوانده شده بسیار سرگرم کننده، هوشمند و متفکرانه یافتم. من به طور خاص به طور جدی به فصلهای Via و تابستان مرتبط شدم. با این حال، من فکر می کنم دلیل اصلی که من فقط نمی توانستم با این کتاب ارتباط برقرار کنم این است که اساسا با درس مرکزی آن مخالف نیستم، که به این ترتیب است: â € œbe kind.â € برای توضیح خودم به درستی، من نیاز به یک تاریخچه کمی از خود من (و این است که در آن این بررسی شخصی است). یکی از بهترین دوستان من برای 17 سال گذشته (تقریبا) غیر فعال است. من نمی خواهم بگویم که، چون او از این کلمه متنفر است. در حال حاضر می توانم صدای او را در سرم بشنوم، تقلید غریبانه ای از کلمه ای که معلول دارد، صحبت می کنم: «هان - د - CAPPED!»، که او نیز از آن متنفر است. ما در کلاس هشتم کلاس فرانسوی ملاقات کردیم و به سرعت به عشق مشترک فیلم ها و تقریبا هر چیز دیگری پیوستیم. ما از لحاظ 8 تا 11، زمانی که من به شدت مجبور شدم به یک کشور دیگر حرکت کنم، به طور کلی از رانندگی تا رانندگی (که کاملا در آن خندیدم) بود. با این حال، ما باقی مانده است. من سه سال پیش از عروسی او حضور داشتم و در دوران نوزاد تازه متولد شده بودیم، حال آنکه اولین فرزند او بود. دوست من تحرک بسیار محدودی در سمت راست بدن او دارد. به عنوان یک کودک کوچک، او با استفاده از یک واکر راه می رفت، اما تصمیم گرفت تا شروع به استفاده از صندلی چرخدار کند. مردم اغلب زمانی که او قدم می زدند خیره شد - او به طوری متفاوت از هر کس دیگری حرکت کرد. آنها زمانی که در صندلی بودند کم کم خیره شدند. اما این تنها یک چیز است که دوستم همیشه حتی بیشتر از تماشای کنجکاو و یا نومیدی از خود متنفر است: زمانی که مردم از او پرسیدند چرا او نیاز به صندلی چرخدار دارد. من نمی دانم چند بار یک دوست یا بالغ به معنای واقعی کلمه با او نشسته و پرسید «همه نگرانی ها، همه ی دغدغه ها» برای «داستان» است. او خیلی از آن خسته شد که او شروع به کار کرد ساختن پاسخ های جعلی. این یکی مورد علاقه من بود: \"I-I-I donâ € ™ t می دانم، مرد! دیروز من خوب بودم من می توانم راه بروم Y- شما باید به من کمک کنید! من فکر می کنم این مسری است! »و سپس او را به کشتن در هر کس که خواستار بود. وقتی که ما پانزده بود، ما صرف یک روز با هم رفتن در اطراف بازار و محله خود را در صندلی چرخدار. من از یکی از مسن ترین هاش استفاده کردم این کار مثل تلاش های پیچیده ای در یک آزمایش اجتماعی در بخش من نبود - من فقط می خواستم یک نگاه کوچک به آنچه که برای او بود، داشته باشم. در نهایت، من فکر می کنم که احتمالا من به نوعی از کنجکاوی متکبر متهم می شدم که از او نفرت داشت - اما او به اندازه ای که عادت کرده بود با من کنار بیاد و اگر او را ناراحت کرد، هرگز آن را ذکر نکرده بود. چیزی که بیشتر به یاد می آورم این بود که چقدر همه چی بود. چقدر دلسوز چگونه آنها را با نگاه های نرم به ما نگاه کردیم، همانطور که گفتیم چیزهایی مانند: \"آیا دختران شما امروز نیاز به کمک دارند؟ من در نهایت متوجه شدم که چطور باید با تمام زندگی خود مقابله کرد: یک موج ثابت نوع لبخند و صدای نرم و مفید؛ یک کور پایدار به همه چیز در مورد شما. می گوید: شما کسی نیستید که جدی گرفته شود، احترام گذاشته شود. شما کسی هستید که از شما متنفر است چند تن از دلایل بسیاری که دوستم را خیلی دوست دارم این است که او شگفت انگیز، نجیب، صادق و جسور است. هنگامی که ما نوجوان بودیم، او به سمت پسران برود و با آنها بی شرمانه رفتار کند. او wo ...

مشاهده لینک اصلی
وای! من خیلی خوشحالم که در نهایت به گوش دادن به این داستان رسیدم. Wonder در مدت زمان بسیار طولانی در لیست TBR نشسته بود، اما منتظر بود تا زمان آن را با دخترانش گوش دهم. این آخر هفته گذشته به پایان رسید، وقتی مجبور بودیم یک روز کامل در ماشین در یک سفر صرف کنیم. من چندین بررسی عالی برای این کتاب را خواندم، بنابراین امیدوار بودم که به آن برسم. در حقیقت، من نگران بودم که ناامید خواهم شد، همانطور که اغلب با یک کتابی که با چنان آشفتگی درگیر است، ناامید می شود. با این حال، می توانم بگویم که این کتاب به هیچ وجه به من اجازه نداد. در حقیقت، بیش از هر انتظاری بود که داشتم. من کاملا این داستان را دوست داشتم! عجب داستان داستان یک پسر جوان، اوول پولمن با عنوان @ Auggie @، که برای اولین بار حضور در مدرسه را آغاز می کند، می گوید. اوج سالهاست که توسط مادرش به خانه اش تعلق دارد، زیرا او با ناهنجاری های شدید صورت متولد شده و نیازمند چندین عملیات در طول زندگی جوان خود است. علیرغم چندین عمل جراحی که او تحت عمل جراحی قرار داده است، او هنوز هم با دچار اختلال چهره چشمگیر زندگی می کند. در حال حاضر، اوجی وارد کلاس پنجم در Beecher Prep.Told از چند POVs، این کتاب را فراهم می کند یک گزارش کامل از تجارب Auggies. من به طور جدی با صداقت خام از خواهرانش POV تحت تاثیر قرار گرفتم. Auggie با آسانسور آسان نبود، زیرا او همیشه به نیازهای او پاسخ داد. او با ناراحتی و گناه بر این احساسات مبارزه کرد، زیرا او واقعا برادرش را دوست داشت اما مورد توجه والدینش قرار گرفت. همچنین آگگیس POV نیز به طور وحشیانه صادق بود. او آگاه بود که چگونه دیگران او را می بینند. با این وجود، هیچ گونه آگاهی از این نمیتواند کودک را به زحمت و سخنان بی رحمانه آسیب برساند. داستان او دلهره آور بود، اما الهام بخش بود.این نیز آسان بود به ارتباط با POVs از دیگران، از جمله جک، پسر که دوستانه اوگگی در مدرسه. اگر چه برخی از اقدامات او ناراحت بود، او تنها انسان بود. من مجبور بودم خودم را یادآور شوم که او فقط یک پسر جوان بود، با نگرانی های خود و تلاش برای قرار گرفتن در سن بسیار سالم. حتی افراد خوب هم گاهی اوقات چیزهای بدی را انجام می دهند. به عنوان یک پدر و مادر، من هر دو با مادر اوگزی قدردانی و همدردی می کنم. قلب من به او رفت. من فقط می توانم تصور کنم که چقدر سخت است که فرزند شما را به مدرسه ثبت نام کنم و مایل به ارائه زندگی طبیعی به عنوان یک زندگی عادی باشد، در حالی که خواهان پناه دادن و محافظت از او هستم. من نمی دانم آنچه که من در کفش های او انجام می دهم. شگفت آور نیست، این یک داستان باورنکردنی عاطفی بود. در حقیقت، این کاملا افسرده بود. با این حال، من نمی توانستم کمک کنم ولی عاشق اوگگی و انعطاف پذیری او شدم. این داستان قلب من را شکست، اما آن را نیز به من الهام بخش. مهمتر از همه این است که این داستان شما را در دیدگاه ها و رفتارهای شما بازتاب می دهد. این داستان، ظلم و ستم اعمال مردم را، که از جهل و ترس متصور است، برجسته می کند. هرگز داستانی را بخوانم که خوانندگان را به نحو موثری تشویق کند تا تأثیر اعمال و کلماتشان را بررسی کنند. برای کودکان، این یک درس فوق العاده در همدلی بود. این کتاب منجر به بحث و گفتگو با دختران من (5 و 10) در مورد قلدری و حکومتolden. اگرچه بعضی از داستانها به سر من 5 ساله رسیده بود، که عمدتا در سرگرمی پرستارfarting @ قرار داشتند، 10 ساله من هیچ ضربهای از دست نرفت. من شکی ندارم که این داستان با او روبرو خواهد شد و او را نسبت به سایر فرزندان بیشتر و مؤثرتر خواهد کرد. تعجب نوعی کتاب است که باید در دانشکده خواندن مورد نیاز باشد و من خوشحالم که می شنوم که در برخی از مدارس وجود دارد. درست مثل خاطرات یک دختر جوان (خاطرات آن فرانکس)، این کتاب یک کتاب است که به شما راهنمایی می کند که شخصیت بهتر و متفکرتر باشد. این زیبا و جذاب است. بدون شک در مورد این، این کتاب علامت من را در من گذاشت. من به شدت این کتاب را به همه، جوان و قدیمی توصیه می کنم! بیشتر از بررسی های من در www.bookaddicthaven.com را بررسی کنید

مشاهده لینک اصلی
خواندن فوق العاده برای تمام سنین.

مشاهده لینک اصلی
من احساس می کنم مثل یک اسنو سردمدار برای دادن این کتاب دو ستاره است. من نمی گویم که این یک داستان شگفت انگیز است که قطعا ارزش آن را می گوید (و خواندن آن)، اما من نمی توانم انکار کنم که چند جنبه ای داشتم که با آن مواجه بودم و داستان این واکنش احساسی را منجر به واکنش احساسی ای که من آن را انتظار داشتم. داستان اول ماه اوت پولمنز در مدرسه. اوج یک پسر ده ساله است که با یک ناهنجاری صورت متولد شده است که به او نیاز دارد تا عملیات بی شماری انجام دهد و او را با دیگر فرزندان خود سنخیت کند. این کتاب داستان او را در معرض ترس خود از تماشای و رد شدن از او رشد می کند و از خانواده اش اجازه می دهد. او داستان از شش دیدگاه متفاوت است. ما البته خود اووارد، اما همچنین خواهر بزرگتر او Via، دوست پسر او جاستین، دوست او Miranda و جک و تابستان، دو بچه August دوست در مدرسه. چشم اندازهای نر و ماده، نوجوانان بسیار جوان، نوجوانان مسن تر - با این حال، صدای آنها بیشتر یا کمتر برای من یکسان بود. علاوه بر این، من احساس کردم که بعضی از دیدگاه ها واقعا به واقعیت افزوده نمی افزایند، صدایی که بیشترین آثارم را به جز آگوست و نه خواهرش Vias به من آموخت. اساسا، او در برادران کوچکش زندگی می کند و سایه اش را می زند. من متوجه شدم که غم انگیز است که افکار خود را بخوانم، چگونه او همیشه برای خودش بود که برادر کوچکش مرکز توجه بود و چطور گاهی اوقات از خود میخواست که توجهش را از او دور کند. او واقعا شخصیتی بود که می توانستم با آن بیشتر آشنا کنم، و صدای او قطعا برای من درست بود. این بدان معنی نیست که من می توانم با خود اووارش هم احساس خوبی داشته باشم، اما چهار دیدگاه اضافی من به راحتی می توانست بدون آن انجام شود. به طور کلی، نوشتن ساده، مناسب و درست به ده ساله مسئول بزرگترین روایت است، اما در نهایت، استفاده سنگین از کلمه @ dude @ واقعا به اعصابم افتاد. به نظر می رسید که برای اهداف صحیح، اما آن را در مسخره است مرز (من می دانم، این است که nitpicker در من بیرون می آیند) نقش بسیار مهم در سراسر کتاب دستور قضاوت معلم انگلیسی او، آقای براون، ارائه دانش آموزان خود را در آغاز هر ماه. این دستورات اغلب در داستان بحث می شود و یکی از آنها، احتمالا یکی از آنهایی است که برای پیام کلی کتاب مورد تأکید قرار گرفت، به من اشتباه پرداخت. این یک نقل قول از سوی یک روان درمانگر و نویسنده آمریکایی است: هنگامی که انتخاب بین حق بودن یا نوع بودن، انتخاب نوعی است. @ دکتر دکتر وین DyerNow، من اشتباه نکنم: بودن مطمئنا تصمیم بدی نیست . اما آیا واقعا باید ارزشمند بودن بودن در مورد درست بودن آن باشد؟ آیا باید دروغ بگویم، نه اینکه احساسات افراد را محکوم کنم؟ آیا باید احساسات خود را به منظور جلوگیری از هر گونه آسیب دیگران حذف کنم؟ به من بگویید، کجا این مفهوم ما را هدایت می کند؟ به سوی یک دنیای بهتر؟ من به نحوی آن را تضعیف می کنم. در نهایت، زمانی که کل کتاب را جمع می کنم، به سادگی خیلی زیاد @ toos @ وجود دارد که به ذهن من می آید: صداهای مختلف خیلی شبیه بود، پدر و مادر Auggi خیلی خوب و خیلی درک، @ خائنانی @ خیلی بد، پایان بیش از حد کامل، لحن کلی کمی بیش از حد موعظه است. و من یک سوال دارم: آیا بچه های ده ساله واقعا تاریخ هستند ؟! با تشکر بسیار به Random House و Netgalley برای کپی بررسی.

مشاهده لینک اصلی
از کتابهای بازبینی که دیوانه ام می ترسند بیزارم. من هرگز نمی توانم در مورد اینکه چگونه آنها شگفت انگیز هستند این یکی از آن کتابهاست. با عرض پوزش کریستینا کلمات صدمه دیده اند جهان به آگگی پولمن خوش تیپ نیست. او با ناهنجاری های صورت متولد شد. او چندین عمل جراحی داشته است اما هنوز هم افراد را متوقف می کند وقتی که او را می بینند و اظهارات زشت خود را در مورد او می اندازند. او تا کلاس پنجم به دلیل بسیاری از بهبودی های جراحی، به خانه اش تعلق داشت و من فکر می کنم او را از دیگران محافظت کنم. پدر و مادرش تصمیم می گیرند که بهتر شود اگر او در معرض مردم قرار گیرد و یک مدرسه خصوصی را آغاز کند. مدرسه متوسطه بچه های دبستانی در حال تولد شیطان هستند. من یک پسر 11 ساله دارم که در کلاس پنجم است. او از خواندن متنفر است من تا به حال نفهمیدم چطور بچه ای داشتم که از کتاب ها متنفرم، اما چهره اش را می فهمید. من قصد خرید این کتاب را دارم و میخواهم هر کلمه ای را به او بخوانم. اگر مجبور باشم او را ببندم

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب شگفتی


 کتاب از طلا به طوطی : پوشش، قسم، وقف...
 کتاب همیشه قصه ای هست (جلد4)
 کتاب مهمان کوچک : قصه هایی از زندگی امام حسین(ع)
 کتاب سیب سرخ سوسن، قطار زرد مزدک، سوت آبی سهراب
 کتاب رمان غوغای طهران
 کتاب رختکن بزرگ