جان هویر آپدایک در تمام آثارش، بهخصوص چهارگانهی خرگوش، به مضمون رنج کشیدن و تنها ماندن شخصیت اصلیاش در برابر ارزشهای کذایی زندگی عامه میپردازد. هری آنگستروم، ملقب به خرگوش، موجود همیشه فراری و گریزان، از مفهوم واقعگرایانه عشق در کانون خانوادهاش و در اجتماع دلزده و سرخورده میشود. مثل پرومتئوس اساطیر یونان سر به شورش برمیدارد، اما شورش بیپشتوانه، فرجامی چون فرجام سیزیف دارد، «هری» شورش میکند و شکست میخورد و میگریزد، اما در پایان راه به بلوغ میرسد، یعنی تسلیم میشود، اما تسلیم نه به معنای حقیرانه آن، بلکه به معنای ترک عصیان و جستجوی ارزشهایی دیگرگونه که بتوان با تکیه بر آنها برای واژههایی چون عشق، ایثار، ارزش و زندگی مفاهیمی دیگر گونه کشف کرد.
خرید کتاب فرار کن خرگوش
جستجوی کتاب فرار کن خرگوش در گودریدز
معرفی کتاب فرار کن خرگوش از نگاه کاربران
از اون دسته كتاب هاى دوست نداشتنى بود؛ پر از توصيف هاى خسته كننده و توضيح هاى اضافه. تنها چيزى كه درباره ش دوست داشتم ايده جذاب داستان بود. هرچند از صفحه ٢٠٠ به بعد جذابيتش بيشتر شد و به چشمم آمد!
مشاهده لینک اصلی
رمان فرار کن خرگوش در مورد مرد بسیار جوانی است که در میان مسئولیت های زندگی و امیال نفسانی خود گیر کرده و نمی داند چکار کند. دیدگاه ها در کاراکترهای کتاب متفاوت است. بعضی از آنها مسئولیت های زندگی را مهم می دانند. بعضی دیگر معتقدند انسان باید به قلبش گوش کند. جان آپدایک در این کتاب از هیچ کدام از این دیدگاه ها طرفداری نمی کند بلکه فقط نشان می دهد که چنین درگیری چه عواقبی می تواند داشته باشد.
هری در دوران دبیرستان بسکتبالیست بسیار خوبی بوده و لقب خرگوش (ربیت) هم از آن زمان به او داده شده است. داستان از آنجا شروع می شود که او یک روز خسته از زندگی یکنواخت، زن و پسر کوچکش را ترک می کند و کشیش محله به درخواست والدین همسرش سعی می کند او را به زندگی خانوادگی برگرداند....
اکلس [کشیش]: به نظر آقای آنگستروم [پدر هری]، هری باید چیکار کنه؟
[مادر هری که مخالف عروسش است:] سرشو بذاره جای پاشو برگرده. فکر کردی چی؟ پسرک بی نوا عاقبت همین کارم می کنه. اونم لنگه پدرشه. دل رحمه. گمونم واسه همینه که مردا حاکم عالمن. تموم وجودشون قلبه.
[اکلس:] دیدگاه غریبیه.
[مادر هری:] واقعاً؟ تو کلیسا هم همیشه همینو می گن. تموم وجود مردا قلبه و تموم وجود زنا فقط جسمشونه. حالا نمی دونم این وسط کی قراره مغز داشته باشد. گمونم خود خدا.
صفحه 212
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب فرار کن خرگوش
خرید کتاب فرار کن خرگوش
جستجوی کتاب فرار کن خرگوش در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
رمان فرار کن خرگوش در مورد مرد بسیار جوانی است که در میان مسئولیت های زندگی و امیال نفسانی خود گیر کرده و نمی داند چکار کند. دیدگاه ها در کاراکترهای کتاب متفاوت است. بعضی از آنها مسئولیت های زندگی را مهم می دانند. بعضی دیگر معتقدند انسان باید به قلبش گوش کند. جان آپدایک در این کتاب از هیچ کدام از این دیدگاه ها طرفداری نمی کند بلکه فقط نشان می دهد که چنین درگیری چه عواقبی می تواند داشته باشد.
هری در دوران دبیرستان بسکتبالیست بسیار خوبی بوده و لقب خرگوش (ربیت) هم از آن زمان به او داده شده است. داستان از آنجا شروع می شود که او یک روز خسته از زندگی یکنواخت، زن و پسر کوچکش را ترک می کند و کشیش محله به درخواست والدین همسرش سعی می کند او را به زندگی خانوادگی برگرداند....
اکلس [کشیش]: به نظر آقای آنگستروم [پدر هری]، هری باید چیکار کنه؟
[مادر هری که مخالف عروسش است:] سرشو بذاره جای پاشو برگرده. فکر کردی چی؟ پسرک بی نوا عاقبت همین کارم می کنه. اونم لنگه پدرشه. دل رحمه. گمونم واسه همینه که مردا حاکم عالمن. تموم وجودشون قلبه.
[اکلس:] دیدگاه غریبیه.
[مادر هری:] واقعاً؟ تو کلیسا هم همیشه همینو می گن. تموم وجود مردا قلبه و تموم وجود زنا فقط جسمشونه. حالا نمی دونم این وسط کی قراره مغز داشته باشد. گمونم خود خدا.
صفحه 212
مشاهده لینک اصلی