کتاب قطار به موقع رسید

اثر هاینریش بل از انتشارات نشر چشمه - مترجم: کیکاووس جهانداری-معروف ترین رمان ها

نخستین رمان کوتاه «بل» در اعتراض به جنگ و خشونت علیه بشریت است. «آندره‌آس» سربازی‌ست که راهی جبهه می‌شود و هنگام سوار شدن به قطار احساس می‌کند که به زودی خواهد مرد. در طول راه به روز مردن خود که آن را یک شنبه هفته بعد احساس کرده فکر می کند. میل به زندگی، صلح و نفرت بشر از جنگ در این رمان به زیبایی تصویر شده است. بشری که «نمی‌خواهد بمیرد، اما می‌داند به زودی خواهد مرد».


خرید کتاب قطار به موقع رسید
جستجوی کتاب قطار به موقع رسید در گودریدز

معرفی کتاب قطار به موقع رسید از نگاه کاربران
این کتاب اولین اثر هانریش بل در زمینه رمان کوتاه به شمار میرود.این کتاب بیشتر جنبه اعتراضی به جنگ دارد نه حماسه وقهرمان پروری وتک وایه گویی های شخصیت تنهای قصه بل در جابه جای قصه نمود های زیبایی دارند کتاب پر از است اشتیاق به زندگی واحساسات ضد ونقیض یک ادم .مثل تنهایی وترس ..ترس از مرگ ....کتاب پر است از دردهای مشترک بشریت .اندریاس قصه هانریش بل جوانکی بیست وچند ساله است که جنگ باعث شده به اندازه تمام عمر تجربه اندوخته باشد .هانریش بل در این رمان با خطی مستیم مارا به همذات پنداری عمیقی با اندریاس وا میدارد وچهره کریه جنگ وپوچی ایده های نازیسم را به خوبی بیان میکند .در این رمان کوتاه او ادمهایی را به تصویر میکشد که هیچ منفعتی در جنگ برایشان نبوده وتنها لگد مال شدن روح وجسم برایشان مانده که حتی ممکن است تا نسلها تاوان انرا پس دهند ...


مشاهده لینک اصلی
Der zug war punktlich‬=The Train Was on Time, Heinrich Böll
عنوان: قطار به موقع رسید؛ هاینریش بل؛ مترجم: کیکاووس جهانداری؛ تهران، چشمه، 1372؛ در 165 ص؛ شابک: 9646194672؛ موضوع: داستانهای نویسندگان آلمانی قرن 20 م


مشاهده لینک اصلی
من نمیخواهم بمیرم، اما این وحشتناک است که من به مرگ میافتم، خطوط خیره کننده شهر پیش از پنجره حرکت کردند، وقتی این زود بود؟ [خون] به قلبش چرخید، چرخید، چرخید، زندگی چرخید و تمام ضربات پنالتی گفت: به زودی، چه کلمه وحشتناک: SoonSoon می تواند به معنی در یک ثانیه، به زودی می تواند به معنی در یک سال است، کلمه بسیار وحشتناک است. این به زودی آینده را فشرده، آن را کاهش می دهد، هیچ قطعیت، عدم اطمینان، هر چیزی که برای عدم قطعیت مطلق است هیچ چیز و به زودی خیلی زیاد است به زودی همه چیز است، زود مرگ است ... نه بیشتر از هر چیزی موسیقی - هیچ گل - بدون شعر - هیچ لذت انسانی دیگر من می خواهم به dieIll امتحان کنید و تصویر آینده، او فکر کرد. ممکن است یک توهم آن باشد جایی که دیوار بالا نمی آید از لحاظ timeTime درک نشده است بی ربط است. زمان متوقف شد وجود دارد و با این حال امید هنوز باقی می ماند این چیزها قطار مسابقه گذشته، هرگز هرگز آنها را نمی بینم againâ € | از لحاظ تئوری زندگی زیبا است، به لحاظ تئوری زندگی جالب است God is with those who are unhappyNhappiness is life، pain is lifeNow من دیدم که زمین، زمین بود، روی سطح خاکستری آبی که به طور ناگهانی از حافظه skyOnly، امید و رویا بود دروغ می گویم. @ ما در زندگی امید زندگی می کنیم @ زندگی زیبا است، او فکر کرد، زیبا بود ساعت ده قبل از مرگم، من باید بفهمم که زندگی زیبا است و فقط یک دهم ثانیه من اجازه زندگی واقعی واقعی را می دانم، فکر کردم چیزی را فراموش کرده ام، من همه چیز را فراموش کرده بودم ساعت کریسمس تقریبا کامل است و مرگ تنها چند دانه دیگر از شن و ماسه برای افزودن وجود دارد که هنوز در خواب بود، چهره اش تمام رویاها بود. شاد بودن چیزهای زیادی را شستشو می دهد، همانطور که بسیاری از چیزها را می سوزاند. شما همیشه می توانید بعدا بگوئید اگر شما حق نداشته باشید، شانس شما برای کسب و کار، صرفه جویی می شود، هرچیزی که مدیریت می شود، زن را فقط می توان در تاریکی به دست آورد. خنده دار، او فکر کرد که من با شما به بهشت، بهشت ​​هفتم عشق، رقص می کنم. لهستان جنبش مقاومت است. بخش وحشتناک این است که همه چیز آنقدر بی معنی است که همه جا تنها بی گناهانی است که کشته شده اند. در همه جا بی صدا بودن آن گریه وحشتناک بود آنانی که دوست داری کسانی هستند که مجبور به صدمه زدن به بیشترین قوانین عشق هستند. اعتقاد من فقط روحت را دوست داشتم. تنها روح او بود و من همه هزاران نماز را برای یک بوسه از لبش فروختم او تنها روحش بود که من دوست دارم. اما روح بدون بدن چیست؟ مهم نیست که کجا شما را می گیرم، زندگی خواهد بود. به من اعتماد کن!

مشاهده لینک اصلی
در سال 1943 یک سرباز آلمانی به قطار به جلو میرود، با اطمینان که پیش از رسیدن او میمیرد، او نمی داند چطور است. او با سربازان دیگر (با داستان های غم انگیز) ملاقات می کند و آنها را در یک سفر در گالیسیا دنبال می کند؛ سپس یک فاحشه است که برای مقاومت لهستان کار می کند. یک مظنون، آن را به پایان می رسد بد؛ ادبیات آلمان در این دوره به ندرت خوشبین است. اما به خوبی نوشته شده است، در سبک ساده است. منافع اصلی در این صفحه از تاریخ شناخته شده در فرانسه (اروپا شرقی اشغالی)، دیده شده از \"پایه\" است. اخبار دیگر نیز اغلب به عنوان یک چارچوب، با این بدبینی سیستماتیک به سرنوشت سربازان مایه تاسف؛ و یا آنها را در بعد از جنگ، که برای صوفیه صورتی نیست. اینها موضوعات اصلی کار Böll است. کمی از هم جدا، جدید گوسفند سیاه (Die schwarzen Schafe) نسبتا خوشایند و خوش بینانه است: اصلی انگل شناخته شده از خانواده از میراث عمویش و انتقال کیفیت گوسفند سیاه صحبت می کند.

مشاهده لینک اصلی
با نام، من از همان ابتدا میدانستم که این کتاب احتمالا در همه افراد از بین نخواهد رفت. در کل، این کتاب به نام \"دیک\" خواهد بود، جایی که باران پیش از آن ساعت بود. @ و غریزه ادبی مرگبار من تأیید شد - کتاب به آلمان رفت . در آنجا سرباز جوان آندریاس در قطار نشسته است که او را به صف می راند که آندریاس آن بسیار پاره شده است. من این کار را بسیار ساده انجام دادم، زیرا در صف نیز حضور داشتم و دیگر نمی خواهم این کار را انجام دهم. در قطار، او دو توله سگ دیگر می گیرد و هر کس دیگری خیلی خوب است، زیرا نمی خواهند در صف همه آنها را ببینند. در طول راه، همه آنها می خواهند سبد نوشیدن، بازی کردن کارت ها و گفتن - و سپس توپ هایی که بد هستند! آندریاس، در عین حال، متقاعد شده است که نمی خواهد مرد باشد و سفر به اوکراین پایان می یابد. اتمسفر و ناامیدی می تواند مصلوب شود، پدر BÃ ¢ â € ™ â € ™ â € ™ ثانیه همه به طرز وحشیانه ای تکرار به عنوان جان Fosse و در اتمام به سطوح از یک فاحشه ، جایی که آندریاس و او به عنوان یک خانه کارت بازخرید کردند. و من این سنگها را نمیفهمیدم تقریبا نیمه پر است

مشاهده لینک اصلی
سرباز آلمانی او 1943 و 23 ساله آندریاس از طریق چندین قطار از پاریس به بخش نظامی خود در شرق لهستان (منطقه ای که اکنون اوکراین است) می رود. او متقاعد شده است که جنگ از دست داده است و حتی بیشتر متقاعد شده است که در چند روز آینده، جایی در پایان سفر خود، او خواهد مرد. این فکر او را وسوسه کرد. به نظر می رسد او از دست دادن حافظه است؛ او نیاز به نقشه دارد تا نام شهرهایی را که از طریق آن عبور می کند شناسایی کند و تا پایان کتاب به یاد نیاورد که مقصد او چیست، و در آن شهر به عنوان محل زندگی اش پایان خواهد یافت. پیش از آن، او و دو سرباز دیگر در شهر لهوف لهستانی، که یکی از آنها فاحشهخانه خوب را می شناختند، فرود آمد. او در فاحشه خانه با پرویز الینا ملاقات می کند، که ممکن است راهی برای او بیابد. بله شامل عناصر واقع گرایانه و رویایی است، اما تا آخرین صفحه که رمان را به نظر می رسد به طرز باور نکردنی و شاید تمثال، به نوبه خود.

مشاهده لینک اصلی
نیمه اول این رمان کوتاه خیلی کند است، خیلی آهسته و کمی تکراری است که ممکن است تعجب کنید که آیا حتی ارزش آن را ادامه می دهد. اما در نیمه دوم روشن می شود که آنچه که من در ابتدا برای تکرار پذیرفتن خودم اشتباه بود، در واقع یک leitmotiv reoccurring بود، کاشت و جوانه زدن ایده ها و تصاویر آهسته بود. در آن زمان، شخصیت اصلی، سرباز ارشد وارماتارت آندریاس، شب را با یک فاحشه لهستانی، اولینا، در مرحله دوم، داستان را به چیزی غافلگیرانه زیبا، دلربا و فریبنده شکوفه داده است. رمان کوتاه فریبانه است که توسط تقسیم نشده است فصل ها، نباید از طریق یک نشست فریاد زده شود - حداقل نه توسط من. تراکم آن نیاز به نشخوار دارد. مطمئنا دوباره به این یکی در آینده به امید به هضم بیشتر از آن دوباره.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب قطار به موقع رسید


 کتاب ماجرای فوتبالیست شدن فرانتس
 کتاب مجموعه کتاب آویزدار داستان واره های احکام برای بچه ها (10جلدی)
 کتاب صدای شب
 کتاب تو خواب میکائیل هستی
 کتاب از بام تا بهشت
 کتاب ده داستان علیه فراموشی