کتاب مالوی

اثر ساموئل بکت از انتشارات نشر ثالث - مترجم: سهیل سمی-معروف ترین رمان ها

مولوی توسط ساموئل بکت نخست در فرانسه نوشته شده بود؛ فقط بعدا به انگلیسی ترجمه شد. در مدت کوتاهی پس از جنگ جهانی دوم منتشر شد و سبک جدید نوشتن و نوشتن را مشخص کرد که بر روی بقیه عمر بکت استوار بود. Molloy به دو بخش تقسیم می شود. در بخش اول Molloy به جستجوی مادرش می رود. در مرحله دوم، او توسط مورن، یک نماینده دنبال می شود. در این طرح ساده، که در اول شخص صحبت می شود، یک رمان قابل توجه است که پرسش هایی از وجود و یکپارچگی را مطرح می کند که نشان می دهد که بسیاری از بکت ها کار می کنند، و همچنین غرور کمیک است. به زیبایی نوشته شده است، این یکی از شاهکارهای ادبیات ایرلندی است. این ضبط برتر جهان است. نوشته شده توسط استاد دراماتیک، به طور ایده آل برای رسانه های صوتی مناسب است.


خرید کتاب مالوی
جستجوی کتاب مالوی در گودریدز

معرفی کتاب مالوی از نگاه کاربران
Molloy (The Trilogy #1), Samuel Beckett (Irish avant-garde novelist, playwright, theatre director, and poet)
On first appearance the book concerns two different characters, both of whom have interior monologues in the book. As the story moves along the two characters are distinguished by name only as their experiences and thoughts are similar. The novel is set in an indeterminate place, most often identified with the Ireland of Becketts birth. It was written in Paris, along with the other two books (Malone Dies and The Unnamable) of The Trilogy, between 1946 and 1950. The Trilogy is generally considered to be one of the most important literary works of the 20th century, and the most important non-dramatic work in Becketts oeuvre.
عنوان: مالوی - کتاب نخست از سه گانه؛ نویسنده: ساموئل بکت؛ مترجم: سهیل سمی؛ تهران، ثالث، 1392؛ در 255 ص؛ شابک: 9789643808891؛ موضوع: داستانهای نویسندگان ایرلندی - قرن 20 میلادی
تاریخ نخستین خوانش: هجدهم سپتامبر سال 2015 میلادی
مالوی در اتاقی ست، که مادرش روزهای پایانی زندگی خویش را در آن بگذرانیده، و اکنون او نيز گیج و پریشان، از خویش و از روزهایی که طی کرده، و نیز از آموخته های خویش مینویسد. در قسمت دوم هم شرح سفر کارآگاهی ست، که قرار است مالوی را پيدا کند. سه‌ گانه ی: «مالوی»، «مالون می‌میرد» و «نام ناپذیر»؛ حاصل دومین دوره ی ادبی بکت است؛ که هم با فراز و فرودهای زندگی شخصی بکت همنواست و هم با تصمیم بکت، برای بکارگیری زبان فرانسه در امر نوشتن. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
@مالوی، منطقه تو وسیع است، تو هرگز از آن خارج نشده ای و هرگز هم خارج نخواهی شد و به هر سو که سرگردان شوی، و در حریم مرزهای دوردستش به هر کجا که بروی، همه چیز همیشه همان خواهد بود که هست.@
صدو سی صفحه بدون پارگراف پر از یکنواختی و بی معنایی زندگی.
علیرغم فرم و محتوای نگارشش ، حداقل بخش اولش همچنان جذابه؛ توصیف ها و فضاسازی های فوق العاده ای داره؛ اون قسمت مکیدن سنگریزه ها و دغدغه اش در مورد تحوه توزیع سنگریزه ها تو جیبهای شلوار و کتش خیلی خوب بود.

ظرف زمانی داستان باید برا اروپای بعد از جنگ جهانی دوم باشه و احتمالا زندگی مالوی انعکاس روان افسرده اروپایی بعد از جنگ.




مشاهده لینک اصلی
من در حالی که در ساحل بودم این کتاب را با من داشتم. ساحل سرد بود. اواسط بهار بود و نیو انگلند بود. من ایستادم و به دریا نگاه کردم. دریا به رنگ خاکستری بود. ابتدا کتاب را در جیب شلوار راست و راست من قرار دادم. سپس من آن را بیرون آوردم، آن را به جیب پیراهن راست من انتقال دادم. سپس آن را حذف کردم و آن را در جیب شلوار چپ من گذاشتم. من اجازه دادم آن را برای یک لحظه بنشینم در حالی که من امواج را اندازه گرفتم و سپس آن را بیرون آوردم و دوباره آن را به جیب شلوار راست من گذاشتم. سپس بلافاصله آن را بیرون کشیدم، این بار آن را به جیب پیراهن چپ من گذاشتم. من منتظر 10 ضربان قلب بودم و کتاب را به جیب پیراهن راستم انتقال دادم. پس از آن، در جبهه سریع من، آن را در جیب شلوار راست من، جیب شلوار چپ من، جیب شلوار چپ و عقب، جیب شلوار راست راست من و در نهایت، به جیب شلوار جین راست من قرار داده است. سپس من آن را دوباره کشیدم، نشستم و خواندن آن را از صفحه اول به صفحه گذشته. پس من ایستادم و کتاب را به دریا ریختم.

مشاهده لینک اصلی
در اینجا من، کامپیوتر من را روشن می کنم و منتظر می مانم تا بتوانم وارد سیستم شوید. من باید در مورد این رمان بکت که هیچ بخشی برای نیمه اول ندارد و به نظر می رسد متناقض و ناراحت به عنوان چند چیز دیگر من خواندن است. همانطور که خورشید وارد پنجره می شود، عبور از ماه را به یاد می آورم. به هر حال، این داستان یک سفر است، نه از طریق جنگلهای دانته و نه از دو Molloy و یین و آمین. یانگ موران، اما از طریق رتبه من. اگر من یک ستاره را تنها زمانی احساس کردم که من وارد جهان نرم و ملایم Molloy شدم - یا به عنوان فرانسوی می گویم molle - به عنوان خورشید یا ماه، راه من را از طریق خواندن که به نظر می رسید خنک برای گناه ادبیات من، شروع کردم به دیدن، به تدریج، ستاره های بیشتری ظاهر شد. اول بوی پروست وجود داشت، حتی اگر مولوی بوی زالزالک را خنثی کند. ممکن است به دلیل این باشد که درخت فرنگی aubà ©، فرورفتگی عجیب و غریب تر است، زیرا کلمه بهتر است. این نیز بهتر از حمل و نقل من از طریق این عرصه ادبی، مناسب است، به عنوان È © pinesâ € ™ هستند از سپیده دم، و نه فقط از هجز. خوشبختانه برای من، هیچ مشکلی از بوسه من از مامان من نیست و بنابراین احساس نیاز به رفتن به دنبال او به عنوان Molloy ناامید می کند. به هر حال من نیز سرگرم شدم و ستاره دوم را با این واقعیت که بکت در یک زبان که خود او نبود و نشان می دهد، شناسایی کرد. این همان چیزی است که من هم اکنون انجام می دهم من به معنای آن نیستم که در \"بکت\" نوشته ام (که من آزاد است!)، اما چون می توان متوجه شد که زبانش در پشت ذهن او است فیلتر را از طریق من، مطمئن هستم که در این صفحه بر روی صفحه من فیلتر می شود. اکنون پرتوهای خورشید در حال تبدیل شدن به خورشید هستند. ستاره سوم یا میانی - که تصمیم می گیرد بین Bad \u0026 amp؛ خوب - از زمانی که هیوم ظاهر شد، فریاد زد. این برای من یک راهنمای بهتر از ویرجیل و حتی بئاتریس است. در انتظار گودو آن را از ابتدا در مرحله بود، اما در اینجا خود را صبر کرده است، و من قطعا از آن استقبال و لذت بردن از آن و احساس خوشحالی. اگرچه وسوسه انگیز است، من قصد ندارم شامل کلمات قسم خورده مانند merde و caca باشد. این غیر قابل قبول است خنده دار است که چگونه این دو کلمه متفاوت هستند، حتی اگر آنها یکسان گه، آنها موجب تنوع سخنرانی â € \"و سنین است. من می بینم که من در تله افتاده ام و بهتر است متوقف شود. خورشید تقریبا تبدیل به یک حافظه شده است. وقتی طنز از بین می رود و اضطراب به جلو می آید، احساس می کنم کتاب را کنار بگذارم و به چیزهای زیبا نگاه کنم. که من را به تصویر من در بالای این بررسی قرار داده است. این هیچ ارتباطی با مولوی و نه مورن ندارد. من این را انتخاب کردم زیرا من باید سازگار باشم و همچنان از علامت تجاری من در GR استفاده کنم. بخشی از سرگرم کننده به دنبال یک تصویر است که به صورت بصری نشان می دهد چه چیزی در مورد کتاب فکر می کنم اما این بار هیچ ارتباطی با آن ندارد. یا نه، بلکه یک پادزهر است. به نظر می رسد که جشن ماده گرایی که برخی از نقاشان هلندی بر روی بوم های آنها پیشنهاد می دهند، به نظر می رسد. اطمینان آنها نسبت به نمایندگی نیز اطمینان دارد. من قطعا احساس می کنم برخی از این انگور جذاب را در نظر بگیرم. آنها مرا راحت می کنند و من را با طبیعت ارتباط می دهند. و آنها مانند جایگزین های بهتر به سنگ نگاه می کنند. مهم نیست که همه جایگزین های ممکن است، من فکر می کنم اصلا انگور را از سنگ ها نمی خورند. آنها همچنین این واقعیت را ثابت می کنند که من هیچکدام در حفره زندگی نمیکنم، حتی اگر دوچرخه های زیادی وجود داشته باشد، نه آمستردام، و نه در جادوئی که موران زندگی می کند. و ببخشید، من قطعا در Shithole زندگی نمی کنند. آه و حشرات در نقاشی، آنها مانند کلمات برای Molloy (یا بکت) هستند (نگاه کنید به اسپویلر) [â € œEt les mots je que je auf de l'étérée moi-mâme et qui devaient presque toujours se rattacher à un effort de lâ هوشمندی که من را قادر می سازد تا با استفاده از مفهوم (پنهان کردن اسپویلر)، که به فوکس بوردون در موسیقی یادآوری می کند، صدایی که پایه موازی در حال انجام را فراهم می کند، و بنابراین کمی صدا در متن آورده شده است. اما من دیوانه می شوم و دو ستاره باقی مانده منتظر هستند. خوب، من فکر می کنم من تقلب کرده ام؛ زیرا این همه در زمان حال نوشته شده است و حتی اگر بعد از نوشتن این ماه ها را بخوانید، فورا و سادگی خود را حفظ خواهد کرد. در حالی که بکت در نوشتن نامناسب است، و با آن زمان، او احساس ناخوشایندی از inertia ایجاد می کند و سیستم سیالیت زمان خشمگین را به ارمغان می آورد. آیا می توانم بگویم او پروست را تحسین می کند؟ و همانطور که من خواندن را ادامه دادم، ستاره پنجم به من افتاد وقتی متوجه شدم آینه را می بینم مثل اینکه من کمی آلیس بودم و متوجه شدم که همه چیز پایان و یا آغاز نیست و بازتاب ها در خارج از خود، بلکه در داخل و خارج اتفاق می افتد این فرآیندها همیشه پیوسته هستند. با این وجود من باید این کار را ادامه دهم. در غیر این صورت ممکن است فکر کنید من پوچ است

مشاهده لینک اصلی
بکتز جهان پوچ است که با طنز بی نظیر مرتبط است، مانند جریان خاطراتی که به یکدیگر متصل نیستند جریان دارد. این روایت بارها و بارها خجالت می کشد، اما مطمئنا ارزش آن برای خواندن و قطعا چیزی است که تا به حال دستانم را بر آن نگرفته ام.

مشاهده لینک اصلی
رمان بسیار جالب قطعا سخت است بخواند اما ارزشش را هم تمام می کند. من تلاش کردم تا زمان را برای خواندن این مطلب پیدا کنم چون کتابهای بسیاری وجود دارد که نیازی به تکرار خواندن خطوط زیادی ندارید زیرا آنها ساده تر هستند. با این حال، خواندن بکت است مانند خواندن جویس (جیمز). مبارزه آنها را متفاوت می کند. به نظر می رسد، آنها می خواهند از همه چیز متفاوت باشند. آنها می خواستند به ما یک تجربه مبهم بدهند که ما هرگز از خواندن آسان به درک رمان های اصلی نمی توانیم. اگر چه آنها برای همه نیستند، آنها به ما خوانندگان را انتخاب می کنند، انتخاب های استثنایی، زیرا آنها هر دو رمان نویس استاد پست مدرن هستند. ملودی رمان در مورد Molloy بدبختی است که دوچرخه سوار مرد که در سراسر شهر می رود و با چند شخصیت جالب ملاقات می کند. شخصیتها و مواجهه ها توسط بکت به نحوی متداول توصیف شده اند که در خواندن شما وجود دارد، زمانی که نمی دانید چه اتفاقی می افتد و چرا باید شخصیت باشد و چرا این رویداد وجود دارد یا اگر این رویداد واقعا اتفاق می افتد یا فقط یک رویا است، شما نمی دانید. با این حال، شما کاملا توسط بکتز نوشتن و چگونه از کلمات و عبارات استفاده می شود که شما هرگز به مونتاژ فکر می کنم اگر شما داستان خود و یا رمان خود را بنویسید. او این نابغه است. حتی اگر تمام رمانهای بکت را بخوانم، هرگز نمیتوانم سبک خود را تکرار کنم. مطمئنا به این دلیل است که من فقط یک طرفدار بکت هستم و برای همیشه باقی خواهم ماند. همچنین در مورد ژاک مورن، پدر به پسرش است که همچنین ژاک نام دارد. موران یک کارآگاه است و او Molloy را دنبال می کند، زیرا در جریان سفر Molloys در دوچرخه خود، او مرتکب جرم می شود. روایت جالب است به دلیل پیچ و تاب: در حالی که خواندن شما احساس می کنید که موران در واقع Molloy. بنابراین سوال که به ذهن شما ختم می شود این است که چگونه می تواند او را پیدا کند جایی که Molloy است و یا چگونه می تواند Molloy را درک کند آیا او در واقع او است؟ من حدس می زنم این جایی است که درخشان رمان است: دوگانگی شخصیت اصلی. چگونه بکت توانست فکر کند که دو کاراکتر، مولوی و مورن، می تواند یک شخص باشد و بکت، ذهن شما را به این باور برساند که از راه دو روایت، با استفاده از زمان کنونی ممکن است (بنابراین شما احساس می کنید که واقعی هستند و شما در واقع آنها را تماشا می کنید تا آنها را مطالعه کنید)، که کاملا متفاوت گفته می شود (حداقل در سبک) اما به نوعی متصل شده اند. فقط باید آن را به بکت بدهید. او خیلی درخشان است، شما فقط باید بخوانید و بفهمید چگونه می تواند این رمان های فوق العاده را از بین ببرد. سخت است بخواند اما خوب خوشگل. خوشگل.

مشاهده لینک اصلی
Molloy داستان مردی است که به دنبال مادرش است. نه صبر کنید ... Molloy داستان نیست Molloy مونولوگ کسی است که به دنبال مادرش بود. مامان من نمی دانم. ملووی، رونویسی تکمیلی از کسی است که می خواهد بداند چرا جهان هر وقت چشم او را باز می کند، پیش از آن خود را متوقف می کند، و در عوض اشیاء به دنبال آن هستند که به محض اینکه آنها را بسته ...؟ این بار موفق تر است. مولوی کسی است که از اتاقش فهمید چرا به دنبال مادرش رفت. بله چرا آن را بالا می برید؟ مهم نیست از آنجا که نمی دانید، بگذار بگو. چرا بیرون آمد؟ مهم نیست. شاید هرگز بیرون نرفته بود او کسی است که داستان خود را به خود می گیرد در حالیکه او به دیگران تمایل دارد. از آنجا که او می داند که چیز مهم داستان نیست، بلکه آن است که خالی است. این کسی است که می داند فراتر رفتن آن او یک سکوت و استاتیک است که هنوز هم به یاد می آورد، یا می خواهد به یاد داشته باشید، و به سختی می بینید. کسی که فقط احساس می کند که او می میرد، که تنها در سخنرانی می میرد و کسی چیزی کمتر از آن نمی داند. Molloy خلاء را پاک می کند، به عنوان بازتابی از ذهن انسان برای تجدید ساختن آنچه که هرگز اتفاق افتاده است و ساخت چیزی است که احتمالا هرگز اتفاق نخواهد افتاد. اما او همیشه از آنچه که انجام می دهد آگاه است و به همین دلیل است که کلمات او شوخی بزرگی است؛ پیش بینی شده است که جهان در تئومیسوس، قطعه ای از نور است که به دور از انکار تاریکی است، تاکید می کند. رؤیاهای خود و شر آنها را در همان شیشه بگذارید. او بازسازی می کند. او نمی خواهد چیزی را حل کند، فقط از آن لذت ببرید و وانمود کنید که افسانه است. گوش دادن بدون سخنرانی، Molloy چیزی نیست ... یک دوچرخه، یک پای کوبیدن، دسته سنگهایی که حتی به آن اهمیت نمی دهند. و مادرت؟ مادر مولوی چیست؟ بهانه اصلی Molloy نویسنده است. Molloy بکت و مورفی و Malone و Unnameable است. همه آنها. و البته مورن. و گناه و شاید شما، شاید، اگر روزی در زیر یک درخت کتانی شکسته کثیف پیدا کنید و تصمیم بگیرید آن را بگذارید.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مالوی


 کتاب شب بخیر خرس کوچولو
 کتاب جانور عجیب و غریب
 کتاب هانس کریستین اندرسن وشش قصه
 کتاب سگی نماند
 کتاب شب ها که ما می خوابیم
 کتاب شتر به شرط گربه