این رمان درباره تنهایی اگزیستانسیال است. مفهوم تنهایی از مفاهیم مهم فلسفه اگزیستانسیال است که در یک کورس جدید از فلسفه یعنی «معنای زندگی» قرار میگیرد. گوردر در این رمان نیز از تنهایی انسان مدرن صحبت میکند و رنجی که انسان از این تنهایی میکشد. گوردر به دنبال این است که این تنهایی را تلطیف کند
یاکوب در کودکی تنها با مادرش زندگی میکرده. پدرش مردی خانهبهدوش بوده است. او برادر و خواهری ندارد و مادرش را هم در جوانی از دست میدهد. متاسفانه در زندگی زناشویی هم موفق نیست و در نهایت از همسرش جدا میشود. دوست صمیمی او یک عروسک پارچهای است. یاکوب با این عروسک حرف میزند تا خود را اندکی تسکین دهد اما همواره به دنبال یافتن همدم است. زمانی با یک راننده تاکسی دوست میشود، زمانی دیگر دلبسته دختری به نام یلوا میشود، هیپی میشود تا بتواند دوستانی بیابد اما با عقاید آنها موافق نیست. موضوع جالب دیگر درباره او این است که شرکت در مراسم خاکسپاری را دوست دارد چون میخواهد در جمع باشد و ارتباطاتی داشته باشد اما در نهایت هیچکدام از اینها راضیاش نمیکند: «آسانترین راه برای فهم زندگیمان چیست؟ آیا این است که به ابتدا توجه کنیم و یا این که از امروز که البته از نگاه ما تازهتر است آغاز کنیم و از این نقطه از گذشتهها یاد کنیم و به جایی برگردیم که اکنون آغاز کردیم؟ عیب شیوه دوم این است که هیچ رابطه علت و معلول مطلقی در زندگی مردم وجود نخواهد داشت
ممکن نیست اثبات کنیم که چرا یک انسان راهی را که دارد، تغییر میدهد. بسیاری سعی کردهاند که به همین شیوه عمل کنند، اما نصیب آنها چیز بیشتری جز تاکید بر انسان بودنشان نبوده است.» گاآردر در این رمان به یک تنهایی عمیق میپردازد. تنهاییای که در جمع از میان نمیرود یک تنهایی وجودی و فلسفی که بیماری نیست بلکه متعلق به وجود انسان است، یک تنهایی اگزیستانس که با او زاده میشود و در او مداوم است. این تنهایی معطوف به فاصله و جدایی انسان با این جهان است. فاصلهای که باعث میشود انسان گاهی آن چنان خود را در این جهان غریب و بیگانه بیابد که هیچ چیز نتواند رنج و دلهره حاصل از این غربت را تسکین دهد
خرید کتاب مرد غیر قابل اعتماد
جستجوی کتاب مرد غیر قابل اعتماد در گودریدز
معرفی کتاب مرد غیر قابل اعتماد از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مرد غیر قابل اعتماد
یاکوب در کودکی تنها با مادرش زندگی میکرده. پدرش مردی خانهبهدوش بوده است. او برادر و خواهری ندارد و مادرش را هم در جوانی از دست میدهد. متاسفانه در زندگی زناشویی هم موفق نیست و در نهایت از همسرش جدا میشود. دوست صمیمی او یک عروسک پارچهای است. یاکوب با این عروسک حرف میزند تا خود را اندکی تسکین دهد اما همواره به دنبال یافتن همدم است. زمانی با یک راننده تاکسی دوست میشود، زمانی دیگر دلبسته دختری به نام یلوا میشود، هیپی میشود تا بتواند دوستانی بیابد اما با عقاید آنها موافق نیست. موضوع جالب دیگر درباره او این است که شرکت در مراسم خاکسپاری را دوست دارد چون میخواهد در جمع باشد و ارتباطاتی داشته باشد اما در نهایت هیچکدام از اینها راضیاش نمیکند: «آسانترین راه برای فهم زندگیمان چیست؟ آیا این است که به ابتدا توجه کنیم و یا این که از امروز که البته از نگاه ما تازهتر است آغاز کنیم و از این نقطه از گذشتهها یاد کنیم و به جایی برگردیم که اکنون آغاز کردیم؟ عیب شیوه دوم این است که هیچ رابطه علت و معلول مطلقی در زندگی مردم وجود نخواهد داشت
ممکن نیست اثبات کنیم که چرا یک انسان راهی را که دارد، تغییر میدهد. بسیاری سعی کردهاند که به همین شیوه عمل کنند، اما نصیب آنها چیز بیشتری جز تاکید بر انسان بودنشان نبوده است.» گاآردر در این رمان به یک تنهایی عمیق میپردازد. تنهاییای که در جمع از میان نمیرود یک تنهایی وجودی و فلسفی که بیماری نیست بلکه متعلق به وجود انسان است، یک تنهایی اگزیستانس که با او زاده میشود و در او مداوم است. این تنهایی معطوف به فاصله و جدایی انسان با این جهان است. فاصلهای که باعث میشود انسان گاهی آن چنان خود را در این جهان غریب و بیگانه بیابد که هیچ چیز نتواند رنج و دلهره حاصل از این غربت را تسکین دهد
خرید کتاب مرد غیر قابل اعتماد
جستجوی کتاب مرد غیر قابل اعتماد در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی