کتاب نارسیس

اثر هرمان هسه از انتشارات جامی(مصدق) - مترجم: وحید منوچهری واحد-معروف ترین رمان ها

First published in 1930, Narcissus and Goldmund is the story of two diametrically opposite men: one, an ascetic monk firm in his religious commitment, and the other, a romantic youth hungry for worldly experience.Hesse was a great writer in precisely the modern sense: complex, subtle, allusive: alive to the importance of play. Narcissus and Goldmund is his very best. What makes this short book so limitlessly vast is the body-and-soul-shaking debate that runs through it, which it has the honesty and courage not to resolve: between the flesh and spirit, art and scientific or religious speculation, action and contemplation.


خرید کتاب نارسیس
جستجوی کتاب نارسیس در گودریدز

معرفی کتاب نارسیس از نگاه کاربران
بسیار عالی بود.به شدت با تمایلات و یلگی و رهایی گلدموند هم ذات پنداری میکردم.عاشق فهم والای نارتسیس شدم و به قول مختاری درک حضور دیگری.با تشکر بسیار ویژه از امانت دهنده یِ جان: آهنگ!

مشاهده لینک اصلی
انقدر روند خوندن اين كتاب طول كشيد و هيچ شوقى واسه ادامه دادن نداشتم حس ميكنم نميتونم نظر مطمئنى راجبش بنويسم ..
پيكره ى داستان خوب بود؛ ديدار توى صومعه، جداشدن و رفتن گلدموند براى كشف زندگى و بطور اتفاقى برگشتن به همديگه .. رشك نارسيس به زندگى آلوده و پر از اتفاق گلدموند و مقايسه با خود ِ در امان مونده از همه چى حتى عشق، جالب بود واسم.
و اينكه نسخه ى قديمى اى كه من خوندم بدون سانسور بود و نميدونستم به حجم زياد قضاياى +١٨ چطور واكنش نشون بدم :دى
اما به هرحال هرمان هسه رو هنوز هم بخاطر «دميان» دوست دارم. تكرار حال و هواى شخصيتهاش توى كتاب هاى ديگه منو راضى نميكنه ..

مشاهده لینک اصلی
اگر شما علاقه مند به زبان شاعرانه هستید، عشق به تجربیات جدید و حساسیت به مبارزات زندگی، امید و زیبایی عمیقی در این داستان خواهید یافت. من توصیه می کنم پیدا کردن یک مکان تنوع و تعالی روحانی قبل از تحقق این به عنوان شما به ناچار بازگشت به ابتدای یک بار به پایان رسید و مجبور به خواندن آن را دوباره. \"اگر من می دانم که عشق است، به خاطر شما است. هدف ما برای تبدیل شدن به یکدیگر؛ این است که یکدیگر را تشخیص دهیم، یاد بگیریم که دیگران را ببینیم و او را به خاطر آنچه که هستیم احترام کنیم: هر یک از دیگران مخالف و تکمیل شده اند. ما از مرگ می ترسیم، ما در بی ثباتی زندگی می شکند، غم و اندوه می بینیم که گل ها دوباره و دوباره بیدار می شوند برگ ها سقوط می کنند و در دل ما می دانیم که ما هم گذشت و به زودی ناپدید می شود. هنگامی که هنرمندان تصاویر و متفکران را ایجاد می کنند و قوانین را جستجو می کنند و افکار را شکل می دهند، این چیزی است که از رقص بزرگی از مرگ می کاهد تا چیزی را که طولانی تر از آنچه ما انجام می دهد، نجات دهیم. هر یک از آنها یک مرد بود یا یک زن بود، یا یک مأمور سرگردان یا مودب، یا یک فرد تفکر یا شخص احساس کننده - هیچ کس نمی توانست در همان زمان که نفس میکشد، نفس بکشد، یک مرد و یک زن باشد، آزادی آزادی و همچنین نظم، غرور و ذهن را ترکیب کنید. همیشه باید یکی را با از دست دادن یکی دیگر بپردازید و یک چیز هم همیشه همانقدر مهم و مطلوب بود که دیگران داشتند. چطور این مرموز زندگی می کرد، آب های عمیق و کثیفش چطور بود، اما چطور روشن و نجیب بود آنها \"

مشاهده لینک اصلی
این کتاب بسیار جذاب و هیجان انگیز است. از همه چیز، احتمالا پاراگراف زیر چشمانداز کافی را به نمایش گذاشت. \"همه موجود به نظر می رسید بر اساس دوگانگی است، در مقابل. یا یک مرد بود یا یک زن بود، یا یک سرگردان یا یک مامور بی سرپرست، یا یک فرد تفکر یا یک فرد احساساتی - هیچ کس نمی توانست در همان زمان نفس بکشد، مرد باشد و همچنین یک زن، تجربه آزادی و همچنین نظم، ترکیب غریزه و ذهن است. همیشه برای کسی که از دست دادن دیگران بود، باید بپردازید و یکی از چیزها هم همیشه همانقدر مهم و مطلوب بود که دیگران بودند. »آیا این تلاش بی هدف است که بین دو درگیری درونی تعادل برقرار باشد، که سخت تر از همه حرفه ها، ریاکاری برای یک زندگی ناقص؟

مشاهده لینک اصلی
وقتی که من یک کودک بودم، والدین من به خاطر اقدامات بد من به روش خود من را مجازات کردند: من اغلب ممنوع خواندن برای یک هفته بودم. البته من در آن زمان خیلی نورد نبودم و با خواندن هیچ تلویزیون دیگری نمی توانستم بمب را با دوستانم بگذرانم، بیدار دیر دویده و همه نوع @ normal @ donts.But بدترین بود قطعاNO هفته خواندن @ بعدا در سال های نوجوانی من به یاد می آورم که چگونه مادر من در مورد فعالیت خواندن من بسیار خوشحال است، اما به خصوص در تاثیر گذار بودن سرگرمی های مورد علاقه من با راهنمایی های او علاقه مند نیست. تا آنجا که من به یاد داشته باشید تنها استثناNarcissus و گلدمون @. @ مامان، من @ Candide @ را خوانده ام. چقدر خوب بود! @ @ برای شما خوب است اما شما باید Narcissus و Goldmund @ را بخوانید. @ مامان @ Buddenbrooks @ بسیار جالب است. یک تعجب! @ @ خیلی خوب با این حال، شما بیشترNarcissus و Goldmund @ @ مامان قدردانی می کنم، من باید آن را قبول @ Rosshalde @ نوع جالب @. @ بله. اما این چیزی نیست که در مقایسه باNarcissus و Goldmund @: شما ممکن است آن را بخوانید @ @ @ مامان، اینElective affinities @ شاهکار romanticism @. من می دانم، اما چرا شما نمی خوانید @ NARCISSUS و گلدموند؟ شما باید این کار را انجام دهید! اك، من برای سالها مقاومت كردم هنگامی که من جوان تر بودم، هرگز دوست نداشتم وقتی مردم مجبور شدند چیزی بخوانند. در مدرسه، در خانواده. سپس 20 سالهام را به پایان رساندم و سرانجام سرزنش کردم: منNarcissus و Goldmund @ را در دست من گرفتم. با این حال گرافیک پوشش جلوی افتضاح و وحشتناکی که توسط ویرایشگر ایتالیایی انتخاب شده است (فکر می کنم در مورد نام @ Hesse @ همان شیوه، شیوه و رنگ اسطوره ای @ Esso @ logo در پس زمینه خاکستری نوشته شده است ...) تصمیم گرفتم از طریق برگ صفحات کتاب. واقعا هیجان زده شدم پس از اینکه موفق شد اولین فیلسوف @ بخشی از رمان را بدست بیاورد، آن را کمی آهسته کشیدم، کتابی شگفت آور را فریب دادم. البته بد نیست، اما دقیقا همانطور که من انتظار داشتم به عنوان یک نوک از مادرم باشد. در نهایتNarcissus و Goldmund @ درگیر خواندن بودند. اگر چه من فکر می کنم گاهی اوقات هس در خط نازک بین تمثیلی و تقلید تقلید می کند، این کتاب ارزش خواندن دارد. من مسابقه تاریخی هنوز مشخص نشده از کتاب را دوست دارم حتی اگر شخصیت گلدمون به نظر من واقعی نباشد. راه گرلندوند در سراسر جهان به این جا رسیده است @ Candidesque @ و picaresque و من این نوع خلق و خو را دوست دارم. در همان زمان، هرمان هسه دقیق تر است و به نظر من کار بهتر در تصویر برداری از نارسیس است که حداقل به عنوان یک انسان در دوران بزرگسالی خود به جای یک پسر غریب و ساده لوح رفتار می کند، زیرا گلدموند برای تمام کتاب بدون وجود تحول واقعی، با وجود تمام تجربیات زندگی (و جنس) او، در تمام کتاب حاضر است. من می دانم که این به این معنی نیست که کسانی که این کتاب را تشکیل می دهند، قدردانی می کنند، اما همان بازپرداخت گلدموند به صومعه که در آن سال های پیشین خود را سپری کرد، به نظر می رسد شبیه یک شکست است. در حال حاضر من فقط تعجب می کنم اگر مادر من مایل به ایجاد یک نارریس یا گلدمون از من. صادقانه بگم کمی ترس از او بخواهید.

مشاهده لینک اصلی
@ ما فکر می کنیم ما از طریق جدا کردن جهان از خدا به خدا نزدیک می شویم. شما به او عشق می ورزید و خلاقیت او را ایجاد می کنید. هر دو آثار انسانی و ناکافی هستند، اما هنر بی گناه است. @\nاین یک کتاب نیست که باید در نوزده سال خوانده شود. نهتنها در حال حاضر بیش از حد زیاد هستند این باید ابتدا در چهارده یا پانزده سال خوانده شود، زمانی که جهان هنوز متفاوت است. به عنوان یک پسر، چیزی متفاوت از چیزی که من می توانم به عنوان یک بچه یاد بگیرم. یا در مقایسه با چیزی که می توانم بین بیست، سی و چهل سال مطالعه کنم. دنیایی که ما از طریق چشم های بوكادورو می بینیم دنیایی است كه از پدیده به نظر می رسد. هر دو جنبه منفی و مثبت دارند. با کنار گذاشتن عامل سبک و مهارت های هس، ما در مورد این داستان صحبت می کنیم: در مورد یک افسانه. و نتیجه این است که یک افسانه، خوب یا بد، جذاب و حرکت می کند. یک داستان پری باعث می شود ما فکر کنیم. چشمانت را باز کن یا عصبی کنی و این کار همه چیز را با هم انجام می دهد. Boccadoro یک شکل است که در جستجوی مداوم خود برای لذت و مجددا به شدت و تقریبا خنده دار است. مانند لوسیوس آپولئوس، بوكادوو بارها و بارها رنگ آمیزی شده است كه گناه كورینیست ها را در بر می گیرد. نگاه این یکی را در ابتدای رمان به دنیا آمد، زمانی که دوست نارسیسو سعی کنید او را درک آنچه رسالت حقیقی خود را از طریق گفتوگو که بسیار یادآور تضاد بین روح نیچه ای روح دیونیزوسی و آپولونی است. نارسیسو و بوكادوو دو طرف سكه هستند: زندگی. آنها نشان دهنده دو شرط وجودی مختلف، شرایط است که می تواند و باید وجود داشته باشند. @  «[...] این نه کار ما، چه davvicinarci، و همچنین غیر savvicinano در میان آنها خورشید و ماه، و یا دریا و زمین است. ما دو دوست عزیزیم، ما خورشید و ماه هستیم، ما دریا و زمین هستیم. هدف ما این است که برای تبدیل nellaltro luno، اما برای رسیدن به هر یک از دیگر و دوشنبه dimparare ببینید که چه nellaltro chegli است: مخالف ما و complemento ما \"@ ببینید، زندگی است که به دلیل Boccadoro © هسه کاریکاتوری به حال به توضیح دوران کودکی و هنر از طریق این شخصیت. این باعث تحریک من شد، اغلب تکراری بود و باعث شد تا متوجه شوم که من هرگز نمی خواهم یک رمان را به این شکل بنویسم، اما در قبال آن نیز موفق شده ام و برای این که آن را ستایش کنم. هس یک فیلسوف بزرگ و یک نویسنده کم توان است. در واقع من بوكادوو بسیار ناراحت كننده و بسیار ناركسیو را مدیریت كردم. از آنجا که من در حال حاضر نه نوزده و نه چهارده و پانزده. @ Narciso به او نگاه کرد، قبر: \"من شما را به طور جدی زمانی که شما بوكادورو هستید. اما شما همیشه Boccadoro نیستید. من چیز دیگری را دوست ندارم اما شما در همه جهات به Boccadoro تبدیل می شوید. شما یک محقق نیستید، شما راهب نیستید ... برای ایجاد یک محقق و یک راهب به اندازه کافی پارچه های با ارزش تر از شماست. شما اعتقاد دارید که شما کمی از نظر علمی، کمی منطقی و یا کمی مزدور قضاوت می کنید. نه، برای من خودت خیلی کم است. @ این جمله به زیبایی مفهوم را بیان می کند که بر اساس آن مهم است، در واقع، اساسی است که خود باشیم. یا بهتر: خودت باش بوكادورو به خودی خود تبدیل خواهد شد، بله، اما فقط به خاطر كمك ناركسیو. فقط با توجه به روشنایی آن او عشق و هنر را پیدا خواهد کرد، اما او هرگز شادی نخواهد یافت. از آنجا که، به نوعی، شادی یکی از توانایی های هنرمند نیست. و در انتهای رمان، ما درک می کنیم که شاید این حتی حسی از متفکر، متفکر، مرد آرام و متعادل نیست. شاید حتی Narciso هم نیست. من فکر می کنم این کتاب را برای افرادی که کمتر از من هستند، ارائه می دهم، اگرچه هرگز از کتاب های مورد علاقه من نخواهد بود. من آن را می دهم زیرا می تواند تبدیل به کتاب مورد علاقه اش شود. این می تواند چشم انداز زندگی را در لحظه ای حیاتی از سفر خود و یا مراحل اول در جهان از نوجوانی. و پاسخ، این افراد که من می توانم این کتاب را بدهم، تقریبا به طور قطع در بوكادورو پیدا خواهد شد. من که نوزده ساله هستم، او را در نارسیو یا بوكادورو پیدا نكرده ام. برای من این کتاب پاسخی نداشته است، اما تنها شک و تردید دیگری است. یک داستان بی رحمانه. برای بهتر یا بدتر، با این حال، آن را یک آینه واقعی از روح انسان باقی می ماند.

مشاهده لینک اصلی
فلسفی؟ قطعا سرگرمی رمان؟ آه بله. آنچه که نویسنده به معنای این نوشته است؟ خوب، مثل هر هنر واقعی، که به مخاطب بستگی دارد. من می توانم به همه yakkity موجودات فلسفی که ممکن است بسیاری از افراد دیگر از Narcissus و Goldmund دریافت می کنند، اما در عوض من می خواهم شما را به مهره ها و پیچ و مهره (به عنوان مثال مقایسه yakkity یوک) از آنچه که من در آن را دیدم. گلدمون یک هنرمند متولد شده با ذات ذاتی به سوی عذاب و سعادت می خواهد که بخواهد زندگی را بخورد - نه فقط از منظر یک پنجره، آن را به نمایش در می آورند. نارسیوس مخالفش است او متفکر است، کسی که احساسات را تحریک می کند و منطق و ذهن را بالا می برد. اما این کتاب در مورد دو نفر نیست، در مورد آن است. شما، خواننده. نیرسوس و گلدموند، تمثیلی از دوگانگی انسان است، مبارزه تعادل و ترجیح دادن یکی از جنبه هایی که شما به دیگری می کنید، چرا که - خدای عزیز، ما پیچیده هستیم. یکی از بخش هایی که می خواهد زندگی را تجربه کند و در آن شیب کامل اجرا کند، اما بخش منطقی می گوید یک زندگی مثل این بی پروا است و نمی تواند پایدار باشد. نیوجرسی همیشه گلدمون را دوست داشت، بیشتر از آن - دوستهای جوان خود را تحسین زیبایی و استعداد طبیعت، با وجود اینکه او مخالف قطبی او بود - و او را در زمین پایدار نگه داشت. طول عمر سرگردان برای گلدموند برای رسیدن به همان نتیجه گیری در مورد نارسیسسا بود - متاسفانه او تنها ثبات را در انتهای خود یافت. بعضی ممکن است پایان دادن به گلدمون را از ناامیدی در نظر بگیرند، اما واقعا، تنها می توانست در این داستان از یک جستجو برای صلح درونی حقیقتا می توان آن را تنها بزرگتر، حکمت حل و فصل کرد که می تواند زنده بماند. درست همانند نارسیس، برای اینکه یک نوع صلح را پیدا کنید، باید هر بخشی از خودتان را آشتی کنید و آنها را به کلی پذیرفته شده، درست همانطور که هستند. بیش از حد بسیاری از آن را ندیده اید. همانند کسی که اغلب در گذشته با این دوگانگی دقیق مبارزه می کرد - کاملا از این رمان لذت بردم - نه تنها آن را ناراحت کردم و با نگرانی های هشدار دهنده اش، گولموند پرشور را در مراسم خود با دلسوزی هایش تحریک کرد. : کتاب هایی مثل این که من را خوشحال می کنند یک کتاب خوان است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب نارسیس


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب علیاحضرت ملکه