کتاب ننگ

اثر جان مکسول کوتزی از انتشارات افراز - مترجم: حمید یزدان پناه-معروف ترین رمان ها

دیوید لوری، یک استاد ارتباطات و رمانتیک 52 ساله 52 ساله در دانشگاه کیپ فیزیک در افریقای جنوبی پس از آپارتاید آفریقای جنوبی، رمان مهیج J. M. Coetzee را می نویسد. لوری معتقد است که برای او یک زندگی راحت، اگر تا حدودی بی وقفه، زندگی کند. او در معرض مادی و معنوی خود زندگی می کند. اگرچه موقعیت او در دانشگاه کاهش یافته است، او طبق آموزه های شایسته ای را می آموزد؛ و در حالی که سن او جذابیت خود را کاهش داده است، بارگیری هفتگی به یک فاحشه، نیازهای جنسی او را برآورده می کند. او خود را خوشحال می کند اما هنگامی که لوری یکی از دانش آموزان خود را گمراه می کند، او یک زنجیره ای از رویدادهایی را ایجاد می کند که باعث نارضایتی او می شود و او را کاملا ناراحت می کند.


خرید کتاب ننگ
جستجوی کتاب ننگ در گودریدز

معرفی کتاب ننگ از نگاه کاربران
Transcendent \u0026 Transformative @ در مورد محاکمه برای زندگی خود. برای اعمال غیر طبیعی: برای پخش دانه های قدیمی، بذر خسته، دانه ای که سریع تر نمی شود، به صورت غیر طبیعی. اگر مردان پیر باشند، زنان آینده ی آینده چه خواهند شد؟ ... نیمی از ادبیات در مورد آن است: زنان جوان تلاش می کنند که از وزن مردان قدیم فرار کنند به خاطر گونه. @ من با این رمان 220 صفحه ای، برنده جایزه 1999 بوکر، آشنا هستم. اولین چیزی که از کتزی یاد می کنم. در داستان تیز و دقیق، این رمان فوق العاده در حدود 8-9 ماه در زندگی یک پروفسور ارتباطات / شعر 52 ساله که در دوازده طلاق گرفته است، در یک دانشگاه کیپ تاون می گذرد، که از اتهامات خود با اتهام روابط جنسی با یک دانش آموز دختر 20 ساله (و پوشش او را برای از دست دادن آزمون و کلاس ها). با این حال، داستان به مراتب بیش از شلیک / استعفا است، زیرا استاد به خانه های بزرگ و بزرگ خود در شرق آفریقای جنوبی فرار می کند. این مساله بر مسائل مراحل و ارزش زندگی، روابط بین جنس و نسل، خصومت بین نژادهای آفریقای جنوبی در دهه 1990، تجاوز نژادی از نفرت، ارتباط بین انسانها و سگ ها و به ویژه رابطه از پدر به دخترش، و همچنین، البته، ننگ است. من به ندرت یک تغییرات جدید پیدا می کنم، همانطور که من با ناراحتی انجام دادم. من این رمان را به شدت توصیه می کنم هر کسی که آن را خوانده است. @ در یک فوران ناگهانی و بی صدا، به نظر می رسد که او به یک خواب بیداری رسیده است، یک جریان عکس ها، تصاویری از زنان که در دو قاره دیده می شود و برخی از زمان های دور که او به سختی آنها را تشخیص می دهد. مانند برگ هایی که در باد باد می آیند، پیش از او می روند. ... او نفس خود را حفظ می کند، مایل است چشم انداز را ادامه دهد. چه اتفاقی برای آنها افتاده است، همه آن زنان، همه کسانی که زندگی می کنند؟ آیا لحظات وجود دارد زمانی که آنها نیز، یا برخی از آنها، بدون هشدار به اقیانوس حافظه سقوط کرد؟ ...... توسط هر یک از آنها او غنی شده است ... حتی حتی از آنها، حتی شکست. مانند گل گل در پستان خود، قلب او را با شکرگذاری سیل می کند. @

مشاهده لینک اصلی
من به معنای واقعی کلمه فقط این کتاب را چند دقیقه پیش به پایان رسانده بودم، بنابراین تا به حال به هیچ وجه کار تمام واکنش های من به آن هنوز انجام نشده است. این است که در یک سبک بسیار آرام و دلسردانه نوشته شده است، هرچند که با موضوع بسیار عاطفی برخورد می شود. این یک تورنومنت صفحه ای است که جذاب و خواندنی سریع است که شما را مریض می کند تا متوجه شود چه اتفاقی می افتد. اما این به نظر می رسد تقریبا غیرممکن است. من شخصا شخصیت اصلی را دوست ندارم، دیوید لوری - او باور نکردنی متکبر و صهیونیستی است - اما آن را کمتر و کمتر به عنوان رمان ادامه داد و کاملا به پایان ناقص است. در حقیقت، من فکر نمی کنم یک شخصیت دوست داشتنی در هر کجای این کتاب وجود داشته باشد، حتی بوی شاو (او قابل تحسین است، من فکر می کنم، اما دوست داشتنی نیست). اما این شخصیت ها و زندگی آنها بسیار برای خواننده است که می گویند دوست داشتنی بودن آنها حتی به آن وارد نمی شود. این یک کتاب بسیار پیچیده است و خیلی چیزها را ادامه می دهد - من حتی شروع به باز کردن همه آن ها کردم. در هسته خود، آن را در مورد نژاد، به ویژه در مورد روابط نژادی در آفریقای جنوبی امروز. اما این نیز در رابطه با سیاست های جنسیتی و حقوق حیوانات (و یا اگر حق حیوانات دقیقا درست باشد، حیوانات درمان به دست انسان ها می رسد). لوسی، دختر داویدز، تبدیل به نقطه کانونی برای بسیاری از این مسائل است، اما او، به عنوان یک شخصیت، از کل مفهوم @ مسائل @ را فراموش کرده است. او در انتزاعها، فقط در نیازهای بنیادی زندگی روزمره، درگیر نیست. او - همه این شخصیت ها هستند - سخت است که سر خود را پیچ و تاب کنی، سخت درک انگیزه های خود را. صادقانه لوسی من را ناراحت کرد حتی بیشتر از دیوید من را ناراحت کرد. دیوید یک پادشاه متکبر است که همیشه چیزهای اطراف او را عاشقانه می کند. لوسی، با این حال، قربانی، شهید داوطلبانه است. این نقش او برای خودش است، قیمت او تصمیم گرفته است او را به پرداخت هزینه برای یک زن سفید پوست زندگی می کنند در حومه آفریقای جنوبی است. او بی قدرت و مظلوم است - نه توسط افراد دیگر، نه توسط جامعه ای که در آن زندگی می کند، بلکه خود. او ممکن است تلاش کند که یک زندگی خوب داشته باشد و شخص خوبی باشد، اما نمی توانم تصور کنم که چیزی خوب ممکن است از موقعیتی باشد که او تصمیم می گیرد از آن بیرون بیاید. به نظر من، او خودخواهانه به سطوح جدید و افراطی می اندیشد. بنابراین، ناامیدی است که عنوان های ارجاعی است؟ دیویدز در ابتدای کتاب پوزخند زده است، که در یک رابطه با یک دانشجو گرفتار شده است؟ لوسی از نارضایتی در مورد تجاوز جنسی احساس می کند؟ آفریقای جنوبی تاریخ آپارتاید ناپیدا رفتار ناهنجار مزدوران و پطروس، که از آنها محافظت می کند و شاید همه این حوادث را تحریک کرده است؟ لوسی بی اعتبار به خود است؟ پدران او عدم همدلی و ارتباط با دیگر انسان ها را ندارند؟ بعضی از معانی دیگر هنوز در نظر گرفته نشده؟ تمام موارد بالا من نمی دانم اما من می دانم که من برای این مدت طولانی به این رمان کمی فکر می کنم. به نظر من کلاهبرداری، کلمه مناسب برای آن است.

مشاهده لینک اصلی
دلایل دیگر برای ایجاد قلب شرم واقعی است که آن را مرتکب می شود، چه کسی باید آن را امتحان کند؟ آیا قربانیان نیز باید شرمنده باشند؟ دلیل هرگز در یک طرف نیست. جان مالکوویچ استاد دیوید لوری است، و جسیکا هینز دخترش لوسی است در فیلم از داستان استیو جیکوبز 2008.La دیوید لوری، استاد رمانتیک شعر در برخی از دانشگاه کیپ تاون، با دانش آموز خود است تجاوز جنسی؟ استاد از موضع و شایستگی اش بهره مند است، اما او واقعا خشونت مرتکب شده است؟ آیا خشونت برابر با سه پسر رنگ است؟ با این حال، آنها نیز به نظر می رسد توجیه: تبعیض نژادی است با اسفنج، فقر وجود دارد، تمایل به خشونت خشم برای انتقام در شرایط سرکوبگرانه و نژادپرستانه رشد پاک نمی، فقر است یک نقطه نظر است، یکی از سه پسران است و حتی ذهنی آشفته: craftman € ™: این به اندازه کافی به توضیح، به آنها تبرئه استاد به نظر می رسد آزاردهنده از خود راضی و مغرور، هر چند او می داند به ماندن نزدیک به دختر خود را که به نظر می رسد باید یک انتخاب بسیار غیر معقول و عواقب در سراسر € ™ اما ساده است مرد است که واقعا با آن غرور و تکبر مانند همکارانش آن را رنگ و درک؟ دیوید لوری قادر به دفاع از دخترش است، ناتوان و بزدل است و همچنین به عنوان دختر لوسی به نظر می رسد فکر می کنم، یا خشونت آنها رنج می برند، تلاش برای او را آتش بیاورید، عدم مداخله او را توضیح دهید؟ سه نفر از مهاجران همچنین سگ ها را در قفس می کشند. مردم سیاه پوست در سگ ها نماد قدرت سفید، سرکوبی که باید انجام می دادند. فقط برای ایجاد انگیزه € ™ ثانیه نفرت انگیز قتل عام رایگان؟ ما می توانیم رمان این کوئتزی با شکوه به عنوان یک مثل بعد از آپارتاید آفریقای جنوبی را توضیح دهید؟ کوئتزی است یک نویسنده برای کسانی که عشق نقطه ثابت علامت سوال بیشتر، برای کسانی که در پاسخ به پرسش ترجیح می دهند : بدون تعصب، نوشتن سه کلمه و حذف چهار، کشف مسئولیت های هر شخصیت، سرکوب هر خشونت و هر شرمی. برای درک دلایلی که دیگر باید فراموش کنید، حداقل برای مدت زمان خودتان را کنار بگذارید - فقط به این ترتیب می توانیم اجازه دهیم که ما به قضاوت برسیم. اما در آن لحظه، بی فایدهی قضاوت را درک می کنیم. ما متوجه خواهیم شد که ما به سرنوشت ما رها شده ایم.

مشاهده لینک اصلی
این همه استاد لوری بسیار خوشگلی است، اما آیا می توانید آن را بپردازید؟\nWeve شروع به در نظر گرفتن شرایط تراژدی در یکی از کلاس های من کرد، قبل از اینکه در خواندن اتللو، از تعریف استفاده کنیم. یکی از این مفاهیم که توسط استاد من بیان شد، به ترتیب تفاوت بین حادثه و تراژدی ناامید کننده، مرگ عاشق شخصیت های اصلی بود و گفت که شخصیت های اصلی به ترتیب به یک ضعف کشنده رسیده اند. من می گویم، اگر این واقعا در مورد زبان شناسی است، باید تلاش بیشتری را برای شناسایی زمانی که یک فاجعه به طور ناخودآگاه توسط بسیاری از تصادفات ناگهانی متشکل از فجیع متشکل ساخته شده است. زنان در یخچالهای سندرم، نمونه ای بخصوصی از ادبیات معتبر ادبیات محسوب می شوند که در قالب های غیر قابل قبول تنبل کار می کنند. به همان اندازه که ادبیات را دوست دارم، بهتر می دانم که به دنبال اخباری که در هر دو صورت و رنگ برای یک روش مادام العمر . گذشته از کشور های مختلف است و این دیوید لوری افسوس دایناسور بدترین احساسات است. فریبنده و در عین حال آرام، سوار ریل های تخریب شده از یک جهان مسن در یک نوع قابل قبول از فضل تا زمانی که خود را به ماش کلمه، معنی یکی از اصل های اصلی من برای آزادی بیان: هیچ تغییری بدون ارتباط وجود دارد. ارتباط اخلاقی یا غیر اخلاقی نیست. بشریت است و تفاوت بین این دو را یاد نمی دهد اگر تبادل به هیچ وجه محدود نشود. لری محدود است. استفاده از عبارت صحیح سیاسی در خلاصه، درست در اینجا در خط مقدم استفاده بی شماری برای تعیین اینکه آیا این کتاب را بخواند یا نه، به روشنی بیان می کند. اگر این کار را ثابت نکند، اقدامات بعدی او بدون شک تکرار می شود. لجاجت، دوگانه، عصبانیت. همان کلمات قدیمی، همان داستان قدیمی، تنها تفاوت در این است که چگونه کتزی نقش این قهرمان سقوطش از خود را، این geezer قدیمی است که مردم را به راحتی به عنوان پول، به خصوص زنان حمل می کند. برای این که هیچ کدام از اینها همدردی وجود ندارد و وحشتناکی که در مورد انفجار عمومی این پوسیدگی معمولی که در اینجا آمده است، بیشتر از آن انتظار می رود. اگر شما خودتان را با این دیوید لوری موافقید، خوب. شما این را گفتید، نه من. به این ترتیب، فریب دادن به یک فاجعه نیست. شخصیت اصلی بر روی یک سطح غریزی ناسازگار است، کافی است که سقوط احتمالی او از لطف، به وضوح به وجدان او و تنها او برسد. ظاهر می شود، همان طور که از لحاظ فنی درست است که او از طریق ترکیبی از شرایط اجتماعی و روانیovercome است. ظاهر می شود، چون این دریافت شخصی من این قطعه است، و اگر شما به اندازه کافی به من نگاه می کنید، می دانید که جایی که من تعصب خود را دروغ می گویم، و اینکه چگونه احساس نیاز به بیان آنها را دارم. بنابراین، شاید نه تنها شکست یک تراژدی، بلکه آن چیزی است که در پایه تعریف باستانی قرار می گیرد و شیوه های بی نظیر سیاه و سفید را به قطعات تقسیم می کند. در اینجا نیز سیاه و سفید وجود دارد، اما به لحاظ مفهومی که دائما در حال فرار از چارچوب معمول است، هرگز معنی مشابهی را برای دو بار خواندن و نوشتن ارائه نمی دهد. منحصر به فرد مورد علاقه من است. همانطور که ایده پایان دادن به بررسی با تنها لوری که در هر صورت مورد آزار و اذیت قرار گرفته است، من از نظر شخصیت های دیگر زیاد صحبت نمی کنم. سپس دوباره، من معمولا به حرف در مورد شخصیت ها به طور کلی نمی گویم، بنابراین احتمالا یک اثر جانبی اجتناب ناپذیر از نقطه نظر روایت است. مطمئنا، هرچند، زنان یخچال می توانند بگویند. همچنین تراژدی است. همه چیز که در ذهنم بود که هرگز خطا را در خارج از شخصیت ها و به نویسنده ایجاد نکرد. علیرغم سهولت کافی که متن را از بین می برد، در هر لحظه، کتزی خود را در برخی از اعمال تحقیر آمیز توضیح روشن نمی کند. یک نفس از هوای تازه، در یک پیچ و تاب، احساس بازتابی از عبارت.برخورد، شما بپرسید؟ مامان وابستگی شما به انتهای خوشبختی، و همچنین ساختار داستان است. اگر بخواهید هر کدام از آنها را بفروشید، ابتدا لوری را باید تحویل بگیرید. تنها به لحاظ زبان شناختی این داستان، این ویژگی را دارد. این که آیا منصفانه یا درست یا درست است، موضوع دیگری است که به طور کامل.

مشاهده لینک اصلی
مردی که در آفریقای جنوبی زندگی می کند واقعا به نظر می رسد که آن را می خورد .--- ناباکوف اصرار داشت که @ نمی تواند یک کتاب را بخواند: تنها می تواند آن را دوباره بخواند @ و در حالی که من معتقد هستم که او درست است، تقریبا هرگز کتاب های بیش از یک بار را نمی خوانم. فقط تعداد زیادی از کتاب های ناقص وجود دارد که برایم متوقف شده و در اغلب موارد بازخواهم گشت، مگر اینکه من برای انجام یک کلاس که در این زمان من بود، فقط دو سال بعد از اولین خواندن Disgrace بودم. چرا کتاب خواندن خوب است، و یکی از آن ها بسیار بیشتر از کتاب خواندن است. به سادگی، شما فقط یک بار دیگر یک بار دیگر به عنوان اولین بار که شما یک کتاب بخوانید، نیستید؛ ناامید کننده است، این معمولا من را مانند کتاب کمتر، در حال حاضر که من مسن تر و غول پیکر و قاضی بی رحم تر است. اما من دومین بار، احتمالا به دلیل چیزی که چند هفته پیش برای من اتفاق افتاده بود، به طور جدی و مثبت پاسخ دادم. من در محله میامی با جمعیت زیادی از گربه های عجیب و غریب زندگی می کنم. من شخصیت گربه ای نیستم، اما من این بچه ها را دوست دارم. آنها در سراسر بلوک jungly پیچ و تاب من راه رفتن به راه من به قطار، و گاهی اوقات من در حیاط خلوت من نشسته و یکی از آنها در سراسر چمن ایستاده و به خوبی به نظر می رسد فقط به یکدیگر و خوب است. این یک یا شاید بیست است - که سیاه و سفید با برخی از سفید، که من اغلب در حیاط خلوت من دیدم و زمان را با این روش صرف کرد: آن را فقط نوعی حلق آویز در پایان آن، من بیش از در معدن. بنابراین چند هفته پیش متوجه شدم که این گربه - یا یکی از آن ها - دروغ می گوید، در سمت راست منزوی که در کف مراتع چمن دار قرار دارد، مرده است. من وقتی که از راه رفتن به شستشوی لباس عبور می کردم متوجه بدن سیاه و سفید شدم. باید از یکی از رانندگان دیوانه مایای که در خیابان نسبتا شلوغ من بودند ضربه بزنم. به شدت نگران کننده بودم، تنها پاسخ من این بود که بدانم آیا یک آژانس شهری متهم به رفتن به جمع آوری جسد حیوانات شده است. نزدیک ترین من تا به حال یک شماره برای کنترل حیوانات است که هر زمان که خواستم، یک پیام را در این باره نوشت که نشان می دهد تماس های فراوان وجود دارد و سپس خط را قطع می کند. واقعا نمی دانستم که در این وضعیت چه کار کنم. من به حیوانات خانگی نرفتم و هرگز یک گربه را نداشتم و در حالی که تعداد کمی از آن ها رشد کرده بود، من فقط یک شخص گربه نیستم؛ خیلی بیشتر به سگ ها من هم از لحاظ تاریخی مخالف بودم - به دلایلی که ممکن است به ذهنم بیاموزم - به احساسات در مورد حیوانات اهلی شده. به علاوه من یک موشک شهری واقعی هستیم، استفاده از این نوع از چیزهایی که توسط برخی از مؤسسات مالیاتی مالی تامین می شود استفاده می شود ... شهردار بلومبرگ گربه های مرده را از خیابان های شهرش ناپدید نخواهد کرد، اما میامی نیویورک نیست. به طرق مختلف، جهان سوم بسیار پایین است. به نظر می رسید که بدن گربه ها اجازه حضور در آن وجود نداشت. من می توانم آن را در سراسر خیابان، کاملا سیاه و سفید در برابر چمن سبز، هر بار که من از خانه من گام می بینم. اما همچنین روشن شد که مگر اینکه من چیزی را انجام دادم، گربه مرده هیچ جا نرفت. اما من نمیتوانستم کاری انجام دهم جز این که آن را در سطل زباله بریزم و این به نظر من عمیقا منزجر کننده بود - با داشتن چندین روز در گرمای خنک کننده من، چند ساعت بعد به کامیون زباله منتقل شدم به هر حال، من یک بیل نداشتم. اولین چیزی که من انجام دادم این بود که پدرم (چه کسی در یک منطقه روستایی زندگی می کند) بپرسد چه باید بکنید. او پرسید که آیا من نمی توانستم آن را تصحیح کنم و طبیعت را به طور طبیعی برگردانم؟ »، اشاره کرد که اگر او در اطراف او با آن برخورد کند، اما برای من این سوال از آن چیزی بود که در این نقطه منزجر کننده تر بود: در سطل زباله، یا تماشای آن پوسیدگی دارد و توسط مواد منفجره خورده می شود. این پاسخ رضایت بخش نبود و به همین دلیل دوستان فیس بوک من در حال حاضر می دانند که در این نقطه من این سوال را به جامعه مطرح کردم. باید چکار کنم؟ من خراب شدم دوستان مجازی من پیشنهاداتی دارند؟ اولین پاسخ دهنده ها گروهی پرحادثه، عملی و اغلب مرد بودند که از آن زمان حمایت می کردند یا آن را برای بازگشت به زمین در زمان مناسب و یا به سرعت حمل آن را به نزدیکترین ظرف زباله بسته بندی شده در نوعی پلاستیکی و یا دیگر، بعد از عجله. اما پس از آن دو دوست فیس بوک - هر دو کمی قدیمیتر، جوجه های پانک بسیار دشوار، هر دو صاحبان گربه ها، که در نقاط مختلف کشور زندگی می کنند و نمی دانند یکدیگرند، به من گفتند که آنچه من مجبور بودم انجام دهم تنها کاری بود که انجام دادم برای دفن کردن آن. این گزینه حتی قبل از من نیز رخ نداد. من این را با صدای صادقانه و با تاکید می گویم: این نتوانست ذهن من را برطرف کند. به طور واضح این تنها کاری بود که باید انجام داد. بیشتر شایسته: این چیزی بود که باید انجام شود، و این فوق العاده مهم بود. شب هنگام آن را فهمیدم و مشتاقانه به آن رفتم که قبل از اینکه من بتوانم صبح روز بعد به خانه آپارتمان بپردازم تا یک بیل بخرم، جسد گربه بدون اینکه بطور مناسب برای استراحت ناپدید شود، ناپدید می شود. خوشبختانه این نبود مورد. من بیدار شدم وقتی که باز شدم به خانه انبار رسیدم، یک بشکه شش دلاری خریدم و با استفاده از سطل زباله ی آبی من و پیراهن بن شرمن سفید سفید بریده شدم. گربه قبلا در گرما گم شد و با اشکالات خم شد، چشمهاش از خزدارش روشن شد ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ننگ


 کتاب تار تاریکی
 کتاب فیروزخان
 کتاب مسواک مهم ترین چیزه‮‏‫
 کتاب در حال محو شدن
 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)