کتاب همسر مسافر زمان

اثر آدری نیفنگر از انتشارات کتابسرای تندیس - مترجم: مرجان محمدی-معروف ترین رمان ها

همسر مسافرت های طولانی داستان کلر، یک دانش آموز هنری زیبا و هنری، یک کتابدار محرکه است که همدیگر را شناخته اند، چون کلر شش ساله بوده و هنری سی و شش ساله بوده است و هنگامی که کلر بیست و سوم بود و هنری سی و یک. غیر ممکن است، اما درست است، چون هنری یکی از اولین افرادی است که با اختلال جابجایی Chrono-Displacement تشخیص داده شده است: او به طور منظم ساعت ژنتیکی خود را بازنشانی می کند و خود را در زمان ناسازگار می یابد و به لحظات گرانشی احساسی در زندگی، گذشته و آینده خود می کشد. ناپدید شدن او خود به خودی است، تجربیات خود را غیر قابل پیش بینی، به طور متناوب هراس و سرگرم کننده.

همسر مسافران زمان تاثیرات سفر زمان را در رابطه با ازدواج هنری و کلارس و عشق پرشور آنها به یکدیگر به تصویر می کشد، چرا که داستان از هر دو دیدگاه باز می شود. کلر و هنری تلاش برای زندگی عادی، دنبال کردن اهداف آشنا - شغل های ثابت، دوستان خوب، فرزندان خودشان. همه اینها چیزی است که آنها نمی توانند مانع و کنترل کنند، داستان خود را به شدت حرکت می دهند و کاملا فراموش نشدنی است.


خرید کتاب همسر مسافر زمان
جستجوی کتاب همسر مسافر زمان در گودریدز

معرفی کتاب همسر مسافر زمان از نگاه کاربران
The Time Travelers Wife, Audrey Niffenegger
It is a love story about a man with a genetic disorder that causes him to time travel unpredictably, and about his wife, an artist, who has to cope with his frequent absences and dangerous experiences.
عنوان: همسر مسافر زمان - رمان؛ نویسنده: آدری نیفنگر؛ مترجم: مرجان محمدی؛ مشخصات نشر: تهران، کتابسرای تندیس، 1394، در 623 ص، شابک: 9786001821448؛ موضوع: داستانهای آمریکایی قرن 21 م، داستان کتابداران، سفر در زمان
داستان پرماجرای عشق، میان کتابداری به نام هنری، و دختری زیبا به نام کلر، که دانشجوی هنر است. هنری به دلیل اختلالات ژنتیکی، بدون اراده در زمان سفر میکند، و با اینکه هر دو سعی میکنند زندگیشان روال طبیعی داشته باشند، خانواده تشکیل دهند، شغل و دوستان خود را حفظ کنند، و بچه‌ دار شوند. اما غیب شدنهای گاه و بی‌گاه هنری زندگی آن‌ها را دستخوش ماجراهایی غیرقابل پیش‌بینی می‌کند. داستان عشق است، شکیبایی و وفاداری
ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
در مورد نویسنده
https://mohammadimarjan.wordpress.com...

آدری نیفنگر سال 1963 در میشیگان آمریکا به دنیا آمد. سال 1978، وارد هنرستان شیکاگو شد و زیر نظر ویلیام ویمر، استاد هنرهای تجسمی، هنر چاپ را فرا گرفت. سال 1991 مدرک فوق لیسانی خود را در هنرهای زیبا از دانشگاه نورث وسترن دریافت کرد. از سال 1987 نمایشگاه‌های متعددی از کارهای چاپی، نقاشی، طراحی و کتاب‌های مصور آدری نیفنگر در گالری آثار چاپی در شیکاگو و موزه ملی زنان هنرمند در واشنگتن برگزار شده است. اولین کتاب‌هایش را به صورت دستی با تیراژ ده تایی چاپ کرد. در سال 2003 کتاب همسر مسافر زمان را منتشر کرد که جزو پرفروش‌ترین کتاب‌های دنیاست و از آن فیلمی هم ساخته شده است. خانم نیفنگر سال‌ها به عنوان استاد هنرهای زیبا در کالج کلمبیا مشغول به کار بوده و در کتابخانه نیوبری، دانشکده پنلند و دیگر کالج های آموزش عالی تدریس کرده است. دومین رمان خانم نیفنگر، تقارن هراس انگیز، در سال 2009 به چاپ رسید. او سال 2008، رمان دنباله دار مصوری به نام کتابخانه سیار شبانه، برای گاردین لندن نوشت که در سپتامبر 2010 به صورت کتاب چاپ شد. سال 2013، داستان کوتاه دختر زاغی را همزمان با اجرای نمایش آن در رویال اپرا هاوس باله به چاپ رساند. او هم‌اکنون مشغول نوشتن رمان سومش است.

مشاهده لینک اصلی
من فقط این کتاب را اضافه کردم چون من را آزار می دهد که درmost popular read خوانده می شود. @ مردم، این کتاب وحشتناک است. خودت را به نفع خود ببخشید و وانمود کنید که هرگز از آن خبر نداشتید. پاسخ کوتاه من این است که آن را فقط خوب نیست، نسخه طولانی در لیست زیر است، که من آن را به نام @ مشکلات با هم مسافران زمان. @ 1. نویسنده نامعلوم است به جای اینکه تصدیق کند که این رمان علمی تخیلی است، تلاش می کند تا تفسیر اجتماعی، عاشقانه، و رمان موسیقی و هنری را تمام کند. این نام بسیار کم است که موسیقی منحصر به فرد، آنتولوژی، شعر، زبانهای عاشقانه، علوم کتابداری، صحنه پانک آمریکایی، نقاشهای سازنده گرا، این ایده را در بر میگیرد که همه آنها به طور مستمر در زمانهای نابالغ به کار می روند. آنچه که باید به ما در درک بهتر شخصیت ها بدهد، حقیقتا آنها را به عنوان پوسته هایی از مردم شناخته می شود که فقط توسط سطوح بالای شناخته می شوند. یک اشاره کاملا بی معنی به یک پوستر Moholy-Nagy وجود دارد که واقعا باعث ناراحتی من شده است. من پنج سال مدرسه طراحی داشتم و در حالیکه می دانستم لیزلو مولووی نجی و چگونه می توانست نامش را به درستی تلفظ کند، من نمی توانم یکی از نقاشی هایش را از مجموعه ای از معاصران خود انتخاب کنم، بنابراین حتی خرید این شخص را نداشتم نیمی از عمر خود را در سالمندی گذراند، نوعی متخصص بود. شخصیت های کل زندگی و خانواده خیلی دشوار است به ارتباط با آن که من بلافاصله از او متنفر بود. او در خانه ای که کتاب هایی در آن نوشته شده است (مرجع معماری تحریک کننده) بزرگ شده است و هر کس باید @ برای شام در خانه والدین خود @ بخواند، مثل اینکه این یک رمان «Brontû بود. خانواده اش پنج خدمتکار سیاه را استخدام می کند. در یک صحنه کریسمس، که خدمتگزاران از اجاق گاز جدا شده و مجاز به اتاق ناهار خوری می شوند، طبخ در واقع به شیر گاو می آید. @ این کتاب در سال 2004 نوشته شده است! @ Mammy @ در اینجا می توانید هر جایی داشته باشید؟ او حتی شخصیت نژادی کلیشه ای در این کتاب نیست. مسافران دوران کودکی همسایه ی پایین، یک خانم مادربزرگ که به عنوان کیممی اشاره می کند، در انگلیسی شکسته می گوید که می تواند به طور مستقیم از یک کارتونی عجیب و غریب طلایه ای به سرقت رفته باشد. 4. این کتاب بین دیدگاه کاراکتر عنوان و زمان مسافر خود به عقب و جلو حرکت می کند، اما صدای آنها کاملا متفاوت نیست. من فکر می کنم چند بار در مورد آن صحبت کردم که واقعا اشتباه کردم. 5. عبارت \"خود را در زیر آرایش خود را رنگی کم رنگ\" مورد استفاده قرار گرفت سه بار. فصل های مربوط به ناباروری کاملا غیرقابل انعطاف، خسته کننده و عاطفی بود. 7. نه تنها مکالمات بی ضرر طولانی است، بلکه اغلب پس از صفحه گفتگوی داخلی به دنبال آن هستند که شخصیت ها دوباره آن را تجزیه و تحلیل کنند و هر نقطه ای از مکالمه گفتگو را تجزیه و تحلیل کنند. پیش گویی این خیلی طول کشید، اما این ممکن است بدترین کتابی باشد که تا به حال خوانده ام و واقعا گیج شده توسط همه بررسی های خوب.

مشاهده لینک اصلی
من اخیرا \"همسر مسافران زمان\" را خواندم و بسیار ناامید شدم --- نویسنده به نحوی موفق به نوشتن یک جمله بسیار جذاب (شخص واقعا زمان سفر!) به چیزی بسیار صاف و کسل کننده است. اولین صد صفحه واقعا مرا قلم زد، اما بعد از مدتی من شروع به تحریک شدن کردم: 1. همه اسم چک کردن گروه های تایید شده توسط hipster در تلاش برای ایجاد Henrys قرار @ Punk @ اعتبار. او دوست زنان خشونت آمیز را در سال 1991 دوست داشت. پس چرا اینقدر بدبختی؟ به شدت؟ 2. توصیف غذا غذا در مورد غذا خوردن آنها. بعضی از پاراگرافها مثل منو bistro.3 قابل خواندن هستند. کلیشه های ناخوشایندی قومی که ویژگی های چند کاراکتر غیر سفید را مشخص می کنند (نل، آشپز خانواده مامان (با لهجه کامل)، یا Charisse، @ childlike @ Filipina) .4. واقعیت این است که هر کس موفق است و حداقل طبقه متوسط ​​بالا، اگر نه افسانه ثروتمند. حتی هنری هم 20 ساله به نحوی موفق به نگه داشتن کار خود در کتابخانه نیویورک می شود، علیرغم عادت هایش برای ناپدید شدن در زمان های عجیب و غریب، قرار گرفتن در معرض قرار گرفتن، و، آه، از زمان به زمان در اطراف برهنه در حال باریدن است. اگر این اختلال او را از داشتن هر نوع طبیعی زندگی حرفه ای حفظ کند، برای من جالب تر بود. 5. فقدان توسعه شخصیت در شخصیت های اصلی پس از آن که آنها سرانجام به عنوان بزرگسالان ملاقات کردند. همه ناگهان، آنها ملاقات می کنند و در عشق هستند. نویسنده به لبخند به Henrys مشکلات زن و شوهر و مواد مخدر، اما واقعا، آنها به نظر نمی رسد به نظر می رسد بیش از یک مشکل عبور برای کلر، زیرا او در حال حاضر می داند theyll ازدواج. و حتی به عنوان یک زن و شوهر ازدواج، بزرگترین منبع از درگیری (که آیا آنها می توانند یا باید یک کودک داشته باشند) بیرونی است، و نه درونی شخصیت / شخصیت خود. کلا هرگز به نظر نمی رسد که کمبود استقلال او را ناراحت کند، یا این واقعیت که به اندیشه Henry وابسته است، زیرا او بخشی از ساختن او را دارد که او دارد، و غیره، زمانیکه من در واقع به پایان داستان برسم، من بیش از حد عاطفی از شخصیت ها فاصله گرفته بود و واقعا با آنچه که به آنها می رسید منتقل می شد --- بارگیری طرح موجب می شود که هر نوع مشخصه های ظریف را از بین ببرد. داستان علمی بد و عاشقانه بد. بهم بدی

مشاهده لینک اصلی
چرا نمیتونی رتبه بندی منفی داشته باشی؟ من متنفر بودم، از این کتاب نفرت داشتم و بله، من آن را تمام کردم همه راهها - بیش از حد بسیاری از صفحات آن. اما، در دفاع از من، تنها کتابی بود که من با من به ارمغان آورد وقتی که من برای 24 ساعت پس از عمل جراحی دندان عقل بستری شدم، و هنگامی که گزینه های شما صابون های روزانه و یا این کتاب اسفبار است ... خوب، حداقل من کردم خواندن پایان و نتیجه گیری قطعی است که آن را به ارزش آن نیست. ببخشید، حالا که من یه کمی ازش خوشم اومد، اجازه بدهید کمی بیشتر درباره ناسازگاری هایم سازمان دهم: 1. جنسیت دقیق تر، جنس پس از جنس پس از جنس، در جزئیات گرافیکی (جزئیات پورنوگرافی، اعطا، اما WAY بیش از من می خواستم به تصویر)، در همه انواع سنین مختلف. وای. بله، من فقط از آن متنفر بودم اگر به اهداف خدمت رسانده شود، خوب، آن را شامل می شود، اما من هر حرکت را به من نمی دهد. من فقط نیازی به دانستن آن ندارم. این طرح پیچیده بود. من می توانم این را نسبتا بگویم چون آن را عملا در یک نشست خواندید و در حالی که توانستم همه چیز را مستقیما حفظ کنم، بهتر بود که این کتاب را نتوانستم در بسیاری از زیرمجموعه ها و معدودی به کار ببرم. 3. ببخشید، اعتراف خواهم کرد که برای داشتن یک فرضیه علمی تخیلی، مفهوم سفر زمانی که در اینجا ذکر شده، حداقل معتبر بوده است. چیزی که من آن را دوست نداشتم این بود که آن را مخصوصا اصلی نیست (هر کسی که Journeyman دیده می شود؟) اما تظاهر به آن داشت. 4. کل داستان رمان داستان بزرگ عشق بین هنری و کلر بود. با این حال، به عنوان یک خواننده من خیلی بیشتر علاقه مند و نقل مکان کرد توسط دو مرد NICE به پایان می رسد با هم، و ماندن در کنار هم، بیش از دو نفر من فقط نمی خواهم این بسیار است. اجازه بدهید چهره ی آن، هنری یک پسر بزرگ نیست. و این که کل دختر فقیر غول پیکر با کلر روبرو می شود. من فقط احساس آن را نداشتم. با این همه، همه این گفتند، من واقعا این کتاب را به هیچکس توصیه نمی کنم. من متوجه شدم که بسیاری از مردم آن را دوست دارند (من می دانم؛ من بررسی هایی را که انتظار می رود به طور کامل تایید می شود، بررسی می کنم اما ناامیدم، به نظر من در اقلیت به نظر می رسد) اما افرادی که آن را دوست دارند ظاهرا از کلاس های مختلفی از من لذت می برند انجام دادن. کارهای بسیار زیادی وجود دارد، چرا وقت خود را با این کار تلف می کنید؟

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** هشدار: بررسی Spoilery. نسخه کوتاه: عجله کنید و این را بخوانید. لعنتی. کسی باید در مورد خواندن این کتاب در کار به من هشدار داد. من اینجا نشسته بودم چشم هایم را برچیدم، اشک هایی که به صورت دیوانه ای از گونه هایم می افتادند، چشم هایم را سیل می کردند تا کلمات به زمین های درخشان خطوط سیاه فرو می ریختند. این کتاب بسیار زیبا و مشتاق است که بخوانم نمی توانم در مورد آن عینیت داشته باشم، زیرا یکی از آن داستان هایی بود که به خانه خیلی نزدیک تر شده بود تا اینکه بتوانید احساس راحتی کنید. با این حال، حقیقتا، حتی به لحاظ عینی، من در نقد انتقاد کم نیستم. احتمالا کابوس یک کتاب برای نوشتن بود که با هم به طور یکپارچه بافته شده بود، به طوری زیبایی ساخته شده به نظر می رسید که بیشتر شبیه زندگی، چیزهای ارگانیک نسبت به ایده ای است که در درون افراد وجود دارد. پیش بینی کردم که دوست داشتم پیچیدگی را دوست داشته باشم، من دوست داشتم که ما هرگز نمی دانیم که آلبا در آینده چه اتفاقی می گیرد، چه زمانی سفر خود را در آغوش می گیرد و چه در تلاش برای متوقف کردن آن. من عذاب دردناك را دوست داشتم كه در سرتاسر صفحات شروع به سكون كردن كردن كرد. من کنجکاو هستم ببینم چگونه رابطه کلر و آلباس یک بار پس از آنکه هنری از بین رفته رشد کرد، اما خوشحال شدم که در داستان نبود. به خاطر اینکه تخیل من برای پر کردن، چیزهای زیادی برای من وجود دارد، باعث خوشحالی من می شود. من نیز دوست داشتم رویکردی را که نویسنده به پارادوکس سفر زمان برساند. به نظر می رسید که موقعیت مناسبی و غیرقابل پیش بینی ای که تا به حال شنیده ام (و من یک کلاس بر آن گرفته ام)، هر چند من اجازه ندادم که در مورد آن به شدت فکر کنم، زیرا من مایل نیستم حداقل در متن این کتاب به بازتاب چقدر حس می کند. چیزی که واقعا در روده وارد می شود (به طور جدی، حتی زمانی که به عنوان خوانده شده @ Where the Red Fern's Grows @ for the first time، حتی از آن سخت گریه نمی کردم، و من روی آن قرمز، پف کرده و زشت روی آن بودم) احساس وحشتناکی که می توانستم خودم را به عنوان کلر ببینم و دقیقا می دانستم که چگونه در مورد هنری در مورد هنری احساس می شود و می تواند صفحات ناخوانده ی آینده اش را با غم و اندوه که من می دانم و درک می کنم را پر کنید. نمی توانم شوهرم را از دست بدهم من نمی توانم تصور کنم که هر روز یک روز باید بدانم که او آنجا نیست و هرگز دوباره نخواهد بود. مهم نیست چقدر می خواهم فکر کنم که به خاطر او قوی خواهد بود، به زندگی ادامه می دهم، زندگی ام را با شادی و موفقیت انجام خواهم داد، حقیقت این است که من احتمالا درست مانند پدر هنری، هراس موجودی رژیم است که نمی داند چگونه بدون وجود صدای خنده اش، گرما از سینه اش در اطراف بدن من، احساس سرش بر روی قفسه سینه من، سمور سوسول @ من عاشق تو @ علیه گوشم ما رطوبت به خواب، صمیمیت و همبستگی داخلی است که همراه با خجالت از بیکن سرخ کردن در اسکلت به عنوان او و من ایستاده کنار کنار صاف کردن صبحانه در صبح روز یکشنبه. من نمی دانم که من بدون این چیزها هستم، اما من کسی را که نمی شناسم از آن کسی هستم که اکنون هستم. این کتاب همچنین در IMDB ذکر شده است، که واقعا من را تحریک می کند، همانطور که فکر می کنم می تواند یک فیلم زیبا باشد. همه چیز که باید خوب باشد، اینجاست که در کتاب آمده است و به دلیل شیوه مرگ هنری، حتی پیچیدگی ملودرامایی که بیشتر رویاهایشان متکی است مانند تصادف ماشین، عمل خدا یا چیز دیگری در خارج از کنترل شخصیت ها نه، در اینجا جرم است و این یک چیز فوق العاده قدرتمند است. در حالی که هدف از این کتاب بررسی چگونگی برخورد با پدر و برادرش پس از مرگ هنری و یا نحوه رفتار با خودشان بود، بسیار جالب بود. در مورد این کتاب بسیار شبیه به این کتاب است، و چیزی بسیار واقعی و خام و قدرتمند در مورد غم و اندوه و غم و اندوه آن را نشان می دهد. باور نکردنی

مشاهده لینک اصلی
من از کتاب خواندن بیزارم که هر کس مرا ناراحت می کند تا بخواند. ابتدا بررسی های مبهم از رسانه ها، با کلیپ های صوتی هوشمند وجود دارد:its so awesome! بنابراین titillating! به طریقی که نویسنده آن چیزی را که در آن دختر می گوید این چیزها را ضبط می کند، و سپس به آن جایی سرد می رود .. شما می دانید؟ حتی اپرا می گوید! @ و پس از آن تعداد زیادی از دوستان وجود دارد که در اطراف@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ @ @ @ @ book آن @ آنها می خواهند به شما بگویند ... اوه، اما اریک هنوز آن را مطالعه نکرده است، آیا او؟ ugh خوب بعدا باید بعدا بحث کنی * SIGH * @. آیا هنوز خواندی؟ آیا هنوز خواندی؟ آیا هنوز خواندی؟ شما --- OW @ OW @ در حال حاضر من از استفاده از @book که قبلا خریداری کرده اید از آن استفاده کرده ام و به همین دلیل پایان دادن به اولین و آخرین برخوردم با کتاب گفتم، برای همیشه. مگر اینکه جایزه نوبل را برنده شود و من بخاطر هوشمندی آن را بخوانم. که هرگز نرسیده است. * هشدار اسپویلر * با این حال. (متأسفم، این همه چیزهای کلاه بر روی من در حال رشد است) با این حال، یک کپی از همسر مسافر زمان بزرگترین کتابی بود که می توانستم در برگین بن پیدا کنم قبل از اینکه من در این فصل تعطیلات به پرواز 5 ساعته خود به ساحل شرقی برمیدارم بنابراین من متوجه شدم که من شروع یک رمان است که توسط همه ی بفس هایم از زمان بیرون رفته بر سرم مورد ضرب و شتم قرار گرفته است. و اجازه دهید به شما بگویم، فضای کوچک کابین و یک فیلم انتخابی مهیج در پرواز در برنامه یthe game @ وgeorge lopezs shitty sitcom هرچه نام آن @ بود، تنها چیزهایی بود که من را از نادیده گرفتن من در طول دو فصل اول . من می خواستم این شخصیت ها را دوست داشته باشم، چون سفر دوستانه را دوست دارم، و هر کسی که بتواند آن را امتحان کند، قطعا باید باهوش باشد. اما من تعجب می کنم، وقتی خوب است؟ چه زمانی خوب است؟ وقتی آن را دریافت می کنید --- و مطمئن نیستم وقتی که اتفاق افتاد، اما ناگهان آن را خوب کردم. منظورم واقعا خوب بود این واقعا به اندازه کافی برای من نبود، فقط تعجب که کلر و هری را با هم می آیند، چرا که، صادقانه است، من بود که سرمایه گذاری در شخصیت های خود. من نمی توانم این را توضیح دهم، زیرا نمی توانم دلیل را دقیقا مشخص کنم. کیفیت نگارش خوب بود، من هیچ موضوع خاصی راجع به شخصیت هایی که در حال توسعه نبودند پیدا نمی کردم ... فقط قلک وجود نداشت. پس از اولین مقدمه کوچک در خیلی ابتدایی، من منتظر این حس فوری برای بازگشت بودم. و سپس آن را انجام داد. به طور ناگهانی، زیبایی، برای آنها بسیار زیاد بود، و به محض این که این دوست داشتنی، وحشتناک متوجه شدم که هریری می خواهد به مرگ ... از کوروش او باید بمیرد، تعطیل، من هیچ چیزی را فاسد، این داستان عشق ... پس من نمی توانم به اندازه کافی دریافت کنم. من فکر می کنم ساخت فلاش ها به این باور نادرست کمک می کرد؛ زیرا پس از آن که این پایگاه اطلاعاتی بزرگ از خاطرات را به دست آوردم، ناخوشایند و زیبا به نظر می رسید در نمایش داستان هایشان. این یک آهسته، در نهایت ساخت، اما بازپرداخت WELL بود (که در آن caps دکمه دوباره! خدا آن را سرگرم کننده) ارزش آن است. که، اجازه بدهید به شما بگویم، تقریبا هرگز در این موارد اتفاق نمی افتد (مگر اینکه شما در اینجا بنویسید میلیون ها قطعه کوچک و اپرا پای خود را در دهانش قرار می دهد و افرادی مانند من می توانند به تماشای طنز در CNN بین قسمت هایarrested development @ من دوست داشتم به طور مختصر در مورد این واقعیت اشاره کنم که او نمی خواهد از دست دادن همه بچه های مهم او را داشته باشد، وحشت زده، احساس می کنم به همان اندازه خسته به عنوان هنیری، از دست دادن زن شما هدر دادن زمان ارزشمند خود را با او و exhausting همه را در تلاش دیوانه خود را دریافت کنید من اشتباه نیست، من احساس می کردم واقعا بد برای او در طول بخش اول ... اما سقط جنین سقوط؟ من می دانم که یک عنصر مانند @ که می تواند آن غم و اندوه @ اما من فکر کردم، @ که می تواند آن مرگ را به خودی خود به ارمغان بیاورد @ جایی که نقطه ای است که شما می گویید، آن را به کار نمی افتد، و بیمار آن را قبول می کنم؟ من نا امید شدم چون احساس می کردم او صرف کمی زمانی که او با هنری داشت، او را در مورد همه چیز نگران می کرد، وقتی که می توانستند تو را یاری کنند تو زندگی کردی there.done.DONE.wooooooo

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب همسر مسافر زمان


 کتاب گروگانگرفتگی
 کتاب گروگانکشتگی
 کتاب صبر کن تا هلن بیاد
 کتاب همسایه بغلی 2
 کتاب مجموعه پائولو کوئلیو (7 جلدی با قاب)
 کتاب هرگز به سنجاب اعتماد نکن