گرام سيمسيون نويسندهی استراليايی تا پيش از آنكه در سال ۲۰۱۳ اولين رمانش را منتشر كند در حوزهی اطلاعات و مدلسازی دادهها كار میكرد. در اين سال او رمان پروژهی رزی را نوشت كه بيش از یک ميليون فروش رفت و برای سيمسيون در عالم نويسندگی شهرت به بار آورد و در سال ۲۰۱۴ كتاب پديدهی رزی را نوشت كه ادامهی رمان پروژهی رزی بود. قهرمان داستان پروفسور دان تيلمن، استاد ژنتيك است كه هم ذهنی تحليلگر و دقيق دارد و هم با كلمات بازی میكند. علیرغم هوش علمی سرشارش، دان در زمينهی ارتباطات اجتماعی مرتب مرتكب «سوتی معاشرت» میشود. در رمان اول پروژهی رزی، او پروژهی همسريابی را آغاز و رزی را پيدا میكند، در كتاب دوم پديدهی رزی، رزی تصادفا باردار میشود و پديدهی بارداری و بچهدار شدن تاثير زيادی بر ذهن دان میگذارد... ؛
خرید کتاب پدیده رزی
جستجوی کتاب پدیده رزی در گودریدز
معرفی کتاب پدیده رزی از نگاه کاربران
هشدار: اسپویلر!
هشدار بیشتر: اگه جلد اول رو دوست داشتین، نخوندین هم نخوندین. ولی اگه جلد اول رو دوست نداشتین، دیگه بههیچوجه نخونین!
نمرۀ واقعی: دو و نیم.
خدایا خدایا. کاش نویسنده این جلد رو نمینوشت. توی جلد قبل رزی میگفت دن واقعاً دوستش نداره، صرفاً از نظر تئوری دوستش داره و احساسات مردونه بهش نداره. بعد حالا اینجا میگه من ایمان دارم تو منو دوست داری ولی نسبت به بچهم هیچ حس پدرانهای نداری و فقط از نظر ذهنی سعی میکنی پدر باشی. سؤال من اینه: مگه مردای دیگه چطوریان؟! بچه توی شکم مادره. هورمونها توی بدن مادر ترشح میشن. طبیعیه اون حس مادرانه داشته باشه. ولی مردها تا قبل از به دنیا اومدن بچه، احساس پدری دارن؟ نه بچه رو اونقد حس میکنن، نه هورمونی روشون تأثیر میذاره. تا یه مدت شوکهن، تا یه مدت ذوقزدهن و بعد، وارد فاز پدری میشن. :دی
از طرفی دن تمام تلاشش رو میکرد که دربارۀ پدر شدن بدونه، همونطور که توی جلد پیش هم تلاش میکرد دربارۀ مرد خوب شدن اطلاعات کسب کنه. متنفرم که این جمله رو بگم، چون خودمم رشتهم روانشناسیه و وقتی بقیه بهمون میگن شما که رشتهتون اینه باید فلان باشین چنان باشین، اصلاً منطقی نیست. ولی رفتار رزی مثل یه دانشجوی روانپزشکی نبود. رزی سی- سی و دو سالش بود. ولی ده سال کوچیکتر رفتار میکرد انگار. بهقدری رفتارهاش مسخره بودن که هرچی توی جلد اول سعی کردم ازش خوشم بیاد، الان فهمیدم تلاشم بیهوده بوده.
نویسنده توی این جلد داستان رو واقعاً بهحد کتابهای عامهپسند و زرد پایین آورده. یه سری چیزاش خیلی خوب بودن؛ مثلاً جریان اون پارک بچهها و دستگیر شدنِ دن و برای اینکه به رزی استرس نده، سونیا رو بهجاش میآره و دربارۀ افسردگی بعد از زایمان تحقیق میکنه و اینا. این تیکهها خوب بودن. ولی میتونم بگم یکی از بدترین تیکههاش، اونجایی بود که رزی میگه پای مرد دیگهای در میونه و صفحۀ شخصی درست کرده. واقعاً این رفتار یه زن سی و اندی ساله اونم اینقد تحصیلکرده نیست. تازه دن فکر میکنه طرف استفانه، ولی من شخصاً فهمیدم طرف فیله. متن اسکایپش بیشتر مثل یه پدر بود تا یه معشوق. و دن که قبلاً با فیل برخورد داشته و جریان حلقه هم توی داستان مطرح شده، باید حدس میزد طرف فیله.
توی این جلد نویسنده خیلی سطحی نوشته و ایدههاش دمدستیان. رزی خیلی بچگانه رفتار میکرد. تأثیر هورمونها و بارداری هم باشه، اینقد احمقانه رفتار نمیکنه که بخواد از دن جدا بشه و بره استرالیا! کسی که حتی نمیخواست مرخصی بگیره که از درسهاش عقب نمونه! صد صفحۀ آخر اینقد همهچی درهم برهم شده بود و شخصیتهای زیادی توی این رابطه نقش داشتن که واقعاً میخواستم ولش کنم. شبیه سریالهای ترکی شده بود دیگه. :/
نکته اینه که دن واقعاً شخصیت جذاب و معرکهایه. برای همین نویسنده میتونه اِن جلد دربارهش بنویسه و بازم برامون جذاب باشه. ولی از نظر داستانی بخوای حساب کنی، مسخرهست! نمیشه که بهخاطر یه شخصیت و شخصیتپردازیِ خوب، توی هر موقعیتی داستان خلق کنی! برای تمرین خیلی هم اتفاقاً عالیه. ولی آخه جریان پدریکردنِ دن فقط؟ جلد سهشم میتونه بحران میانسالی و آشیانۀ خالیش باشه دیگه. جلد چارشم شرح چگونگی مُردن دن باشه دیگه! بابا محض رضای خدا! :/
این قانونی که میگن هیچوقت جلدهایی که بهخاطر استقبال جلد اول نوشته میشن خوب نیستن، بسیار بسیار بسیار قانون صادق و محکمیه. بهوش باشید.(اصلاً هم منظورم خودم نیست. :همر: )
+ فونتش خیلی خوب بود. بیشتر کتابهای چشمه فونت خیلی ریزی داره که چل پنجاه صفحه میخونی چشات درد میگیره. ولی این قشنگ صد صفحه رو میخوندی. البته تندیس باز توی ویرایش و صفحهآرایی مشکلات خودشو داره. ولی درکل گفتم، چشمهام اصلاً اذیت نشد و این خیلی مهمه. چشم چیز مهمیه. :دی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پدیده رزی
خرید کتاب پدیده رزی
جستجوی کتاب پدیده رزی در گودریدز
هشدار بیشتر: اگه جلد اول رو دوست داشتین، نخوندین هم نخوندین. ولی اگه جلد اول رو دوست نداشتین، دیگه بههیچوجه نخونین!
نمرۀ واقعی: دو و نیم.
خدایا خدایا. کاش نویسنده این جلد رو نمینوشت. توی جلد قبل رزی میگفت دن واقعاً دوستش نداره، صرفاً از نظر تئوری دوستش داره و احساسات مردونه بهش نداره. بعد حالا اینجا میگه من ایمان دارم تو منو دوست داری ولی نسبت به بچهم هیچ حس پدرانهای نداری و فقط از نظر ذهنی سعی میکنی پدر باشی. سؤال من اینه: مگه مردای دیگه چطوریان؟! بچه توی شکم مادره. هورمونها توی بدن مادر ترشح میشن. طبیعیه اون حس مادرانه داشته باشه. ولی مردها تا قبل از به دنیا اومدن بچه، احساس پدری دارن؟ نه بچه رو اونقد حس میکنن، نه هورمونی روشون تأثیر میذاره. تا یه مدت شوکهن، تا یه مدت ذوقزدهن و بعد، وارد فاز پدری میشن. :دی
از طرفی دن تمام تلاشش رو میکرد که دربارۀ پدر شدن بدونه، همونطور که توی جلد پیش هم تلاش میکرد دربارۀ مرد خوب شدن اطلاعات کسب کنه. متنفرم که این جمله رو بگم، چون خودمم رشتهم روانشناسیه و وقتی بقیه بهمون میگن شما که رشتهتون اینه باید فلان باشین چنان باشین، اصلاً منطقی نیست. ولی رفتار رزی مثل یه دانشجوی روانپزشکی نبود. رزی سی- سی و دو سالش بود. ولی ده سال کوچیکتر رفتار میکرد انگار. بهقدری رفتارهاش مسخره بودن که هرچی توی جلد اول سعی کردم ازش خوشم بیاد، الان فهمیدم تلاشم بیهوده بوده.
نویسنده توی این جلد داستان رو واقعاً بهحد کتابهای عامهپسند و زرد پایین آورده. یه سری چیزاش خیلی خوب بودن؛ مثلاً جریان اون پارک بچهها و دستگیر شدنِ دن و برای اینکه به رزی استرس نده، سونیا رو بهجاش میآره و دربارۀ افسردگی بعد از زایمان تحقیق میکنه و اینا. این تیکهها خوب بودن. ولی میتونم بگم یکی از بدترین تیکههاش، اونجایی بود که رزی میگه پای مرد دیگهای در میونه و صفحۀ شخصی درست کرده. واقعاً این رفتار یه زن سی و اندی ساله اونم اینقد تحصیلکرده نیست. تازه دن فکر میکنه طرف استفانه، ولی من شخصاً فهمیدم طرف فیله. متن اسکایپش بیشتر مثل یه پدر بود تا یه معشوق. و دن که قبلاً با فیل برخورد داشته و جریان حلقه هم توی داستان مطرح شده، باید حدس میزد طرف فیله.
توی این جلد نویسنده خیلی سطحی نوشته و ایدههاش دمدستیان. رزی خیلی بچگانه رفتار میکرد. تأثیر هورمونها و بارداری هم باشه، اینقد احمقانه رفتار نمیکنه که بخواد از دن جدا بشه و بره استرالیا! کسی که حتی نمیخواست مرخصی بگیره که از درسهاش عقب نمونه! صد صفحۀ آخر اینقد همهچی درهم برهم شده بود و شخصیتهای زیادی توی این رابطه نقش داشتن که واقعاً میخواستم ولش کنم. شبیه سریالهای ترکی شده بود دیگه. :/
نکته اینه که دن واقعاً شخصیت جذاب و معرکهایه. برای همین نویسنده میتونه اِن جلد دربارهش بنویسه و بازم برامون جذاب باشه. ولی از نظر داستانی بخوای حساب کنی، مسخرهست! نمیشه که بهخاطر یه شخصیت و شخصیتپردازیِ خوب، توی هر موقعیتی داستان خلق کنی! برای تمرین خیلی هم اتفاقاً عالیه. ولی آخه جریان پدریکردنِ دن فقط؟ جلد سهشم میتونه بحران میانسالی و آشیانۀ خالیش باشه دیگه. جلد چارشم شرح چگونگی مُردن دن باشه دیگه! بابا محض رضای خدا! :/
این قانونی که میگن هیچوقت جلدهایی که بهخاطر استقبال جلد اول نوشته میشن خوب نیستن، بسیار بسیار بسیار قانون صادق و محکمیه. بهوش باشید.(اصلاً هم منظورم خودم نیست. :همر: )
+ فونتش خیلی خوب بود. بیشتر کتابهای چشمه فونت خیلی ریزی داره که چل پنجاه صفحه میخونی چشات درد میگیره. ولی این قشنگ صد صفحه رو میخوندی. البته تندیس باز توی ویرایش و صفحهآرایی مشکلات خودشو داره. ولی درکل گفتم، چشمهام اصلاً اذیت نشد و این خیلی مهمه. چشم چیز مهمیه. :دی
مشاهده لینک اصلی