ويل را نگاه میكنم كه روی صندلی كنار من مینشيند. آن را عقب میكشد تا مطمئن شود فاصلهی ايمن را رعايت كرده. نگاه جديدی كه دقيقا نمیشناسم چشمانش را پر میكند. نگاه تمسخرآميز يا طعنهزنندهای نيست، كاملا آزاد است، صادقانه است. آب دهانم را به سختی قورت میدهم و سعي میكنم احساساتی را كه در حال فوراناند سركوب كنم. اشك چشمانم را پر میكند. آرام شروع میكند به آواز خواندن. مثل بچهها میزنم زير گريه: «از اينجا برو. عين احمقها شدم.» و با پشت دستم اشكهايم را پاك میكنم و سرم را تكان میدهم...
خرید کتاب پنج قدم فاصله
جستجوی کتاب پنج قدم فاصله در گودریدز
معرفی کتاب پنج قدم فاصله از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب پنج قدم فاصله
خرید کتاب پنج قدم فاصله
جستجوی کتاب پنج قدم فاصله در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی