کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش

اثر دنی دیدرو از انتشارات فرهنگ نشر نو - مترجم: مینو مشیری-معروف ترین رمان ها

ژاک فاتولیست یک تحقیق تحریک آمیز از مشکلات موجود، سرنوشت و اراده آزاد است. در مقدمه ای بر این ترجمه درخشان، دیوید كووارد مبانی فلسفی شگفتی دایرو را با سرنوشت توضیح می دهد و از تکنیک های تجربی و تاثیرگذار ادبی كه ژاک فاتولیست را كلاسیك روشنگری می داند، بررسی می كند.


خرید کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش
جستجوی کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش در گودریدز

معرفی کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش از نگاه کاربران
Jacques le Fataliste et son maître, Denis Diderot (1713 - 1784)
تاریخ نخستین خوانش: هفدهم ماه نوامبر سال 2008 میلادی
عنوان: ژاک قضا و قدری و اربابش؛ اثر: دنی دیدرو؛ مترجم: مینو مشیری؛ مشخصات نشر: تهران، فرهنگ نشر نو، 1386، در 358 ص، رمانهای کلاسیک خارجی، شابک: 9647443196، چاپ دوم 1387، موضوع: داستانهای نویسندگان فرانسوی، فرانسه، قرن 18 م
رابطه ی میان ژاک (نوکر) و اربابش است، که هرگز نام ارباب در نگاره نمی‌آید. ژاک و اربابش عازم مکانی نامعلوم هستند، و در طول سفر برای آنکه از کسالت سفر بکاهند، ارباب از ژاک می‌خواهد که داستان عشق‌های گذشته‌ اش را تعریف کند. داستان ژاک بارها توسط شخصیت‌های دیگر و اتفاقات ناگوار کمیک قطع می‌شود. شخصیت‌های دیگر داستان‌های خودشان را بازگو می‌کنند و داستان‌های آن‌ها نیز بارها قطع می‌شود. حتی شخصیتی با عنوان «خواننده داستان» نیز حضور دارد که بارها حرف راوی را قطع می‌کند: سئوالی می‌پرسد، به چیزی اعتراض می‌کند یا از روای می‌خواهد اطلاعات بیشتری به او بدهد و او را در جریان جزئیات داستان قرار دهد. موضوع داستان‌هایی که در کتاب روایت می‌شود اغلب عشق و رابطهٔ جنسی است. شخصیت‌های پیچیده ی داستان غرق در فریب و ریاکاری‌ هستند و لحن داستان‌ها شوخ‌ طبعانه است. ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
همین که یه کتاب قرن هجدهم برای خوندن انتخاب کنید که اسمش بنا بر شرایط همون دوره به جای @ ارباب و ژاک قضا و قدری @ باشه @ ژاک قضا و قدری و اربابش@ نشون میده که با کتابی تا چه حد سنت شکن و بدیع طرف هستید. کتابی که گذشت قرن ها ، بی همتاییش رو از بین نبرده.

کتاب ، با داشتن المان هایی مثل نداشتن داستانی معلوم و مشخص و در عوض استفاده از شیوه ی داستان در داستان، استفاده از راوی های متعدد و از بین بردن زمان و مکان، مکالمه نویسنده با خواننده حین روایت حقیقتا فراتر از زمان خودش بوده. وقتی شروع به خوندن می کنید حس می کنید از طرف نویسنده به بازی گرفته شدید... نویسنده از شاخه ای به شاخه دیگه ای می پره و به عمد از دادن یه سری اطلاعات به خواننده امتناع میکنه.. از این که اعصابتون خرد بشه و کتاب رو نیمه رها کنید ابایی نداره...کار خودش رو میکنه با لجبازی، استادی و کله شقی تا کتابی خاص خلق کنه..نویسنده حتی قواعد و ساختارهای ابتدایی رمان نویسی رو هم زیر پا میگذاره ...در اینجا با نوکری طرف هستید که اسمش در عنوان کتاب جلوتر از ارباب اومده، ارباب در مقابلش حقیره و به داستان سرایی نوکر شدیدا نیازمند...تناقضات کتاب به همین جا ختم نمیشه و مثلن ژاک قضا و قدری که باید بنابر اعتقادش تسلیم سرنوشت باشه کاملن شخصیتی اکتیو و تلاشگر داره و در مقابل ارباب ، فردی کاملن منفعل و تسلیمه

نمیشه در مجموع فقط یک داستان به این کتاب نسبت داد که پره از داستان های ریز و درشت و حوصله سر بر یا جذاب
کتاب خودش به تنهایی اثریست در ستایش قصه گویی که هر شخصیتی در اون قصه پردازتر، قدرتمندتر


مشاهده لینک اصلی
من این را نمی دانم که در ابتدا به عنوان پزشک یا به عنوان فردی که مواد را مصرف می کند، به شدت از آن استفاده می کنم، بنابراین رژیم تشخیص و درمان من کاملا متورم می شود. اما شما می دانید آن را بسیار عجیب و غریب به شنیدن سازگار در مورد MFA = پروسه. همانطور که گفتم، من واقعا نمی دانم که این به این معنی است که من a) یک MFA ندارید b) احتمالا مردم را با MFAâ € ™ sc بخوانید) تعداد زیادی (بعضی از) افرادی که آموزش می دهند MFAâ € ™ sd) اما هیچ چیز خاصی در مورد MFA در مورد آنها پیدا نمی کند؛ بیشتر شگفت انگیز این شکایت است که من یک بار در مورد رمان غول پیکر خانم Young که MFA-ish است، کاملا عجیب و غریب بود، مگر این واقعیت که او برای تدریس MFAâ در یک کوهنوردی در Iowa City درست در مورد زمان این همه چیز منفجر شد و می توانید بگویید که یک Coover یا Barth (هر دو خمیر خود را از دانشجوی مشتاق جوان = نویسنده ساخته است) به هر حال MFA ish؟ و ...... خوب، چگونه در مورد ج) من فکر نمی کنم این پروزه این مشکل است ----- آن چیزهایی که این موضوع است. نه MFA = پروس نیست اما MFA = دربارهی. و MFA = فرم خوب، بسیار برای تشخیص زودگذر و منحصر به فرد بی اطلاع. رژیم درمان اساسا همان است که همیشه بوده است؛ و این کار برای همه نیست، اما همه باید نگاهی به آن بیاندازند. بنابراین، اولین بار به عنوان تراژدی دوم به عنوان farce == و آنچه که من در اینجا به عنوان اولین بار به معنای این است که Barth آن را انجام داده است (redid آنچه که قبلا انجام شده است) و Iâ € ™ D نشان می دهد که اگر درمان برای MFA = نزدیک بینی وجود دارد خواهد بود به طرز تکراری آنچه بارت قبلا در حالت (فورا) غم انگیز تکرار شده است. منظورم این است که اساسا فقط a) MFA را امتحان کنید و فقط بخوانید خواندن (خواندن) را بخوانید و ب) قرون بیست و نوزدهم را از بین ببرید - آنها به مرگ کشیده شده اند (با استثناء بخصوص مدل Barth که ما دنبال می کنیم در اینجا و Finnegans ویک که همیشه بدون گفتن است). فقط تمام این تلخه ها را بکشید چه چیزی می گویند، عصب داستان شما را بازتاب می دهد و فقط این چیزها را در مورد خدایان معشوقه فانی می کند! آیا هنوز از شنیدن درباره پرویز خسته شده اید؟ در اینجا چند چیز را می خواهم بپرسید: ژاک فاتالیست پروژه پروژه ها (واقعا کمی نگران کننده است، اما فقط به آن فرم نگاه کنید!) Anatomy of MelancholyThe Father's HistoriesAesops FablesBurtons 1001 Nights تاریخچه جنگ Peloponnesian (از جمله دیگر و غیره) افلاطون PancatantraThe Faerie QueenLivy و همه چیزهایی که رومی ها. Gibbons great Decline \u0026 amp؛ سقوط (بدون گفتن) داروین اگر شما به این نوع از چیز. هومر = ویرجیل و مربوط به حماسه از یونانی = یونانی مانند سگ ها از ایسلند و آن دسته از کتاب های اسکاندیناوی دیگر. هگل پديدارشناسي استاندارد Bildungsroman است، بنابراین شما می خواهید برای جلوگیری از آن یکی. سعی کنید Schellings قرون وسطی از جهان به جای Ovid.Those شش کلاسیک چینی. کتاب هندی Barth دوست دارد؛ شما می دانید کدام (به عنوان مثال، هر چیزی با @ River @ یا @ Ocean @ یا هر دو در عنوان آن). Lais از ماری de FranceMiss MacIntosh، My Darling.Screw Proust.Any چیز آرتوریه که Monty = Python.Chaucer نیست (FAT 2005 پنگوئن ویرایش توسط جی مین) و Boccaccio و چنین = not.Rabelais، به طور طبیعی و بقیه تا کنون = افزایش تثلیث. مانند Diderot و به همین دلیل تمام LEncyclopà © Die Diderot و dAlembert.And پس واقعا واقعا BIG و غیره .......... شما تصویر دریافت می کنید. اساسا آنچه که می گویند انجام DFW نیست و سعی کنید به «داستان های پسا مدرن» بیفزایید. بهتر است مانند WTV و با فرض اینکه در حال حاضر از معضل PoMo؛ تکرار حرکات Barthyon به نام غوطه ور شدن در Barthyon در معرض غرق شدن نیست. یا اگر شما می خواهید داستان خود را به طور کامل گره = MFA، فقط انجام چیزی Vonnegut انجام داد و رفتن به مدرسه برای یادگیری در مورد چیزی است که شما می توانید آن را تشکیل می دهند در مورد نوشتن شما و ایده یادگیری نحوه نوشتن، کاملا پیچیده است. شما می دانید بهترین چیزها، کانن، کلاسیک، همیشه بدون ضرب و شتم از انجام این نوشتن نوشته شده است. و برای همه که می دانم، نیچه را می خوانم اما آنچه را که در مورد این موضوع با دایدرو است، می خوانم؟ من نمی دانم اما این چیزیست که در مورد اینکه چگونه رابرت رابرت رابرت رادیکال را متنفر می کند. و رماننویسان ممکن است کمی بهتر از این باشند که کمی بیشتر از نومیدی چیزی که آنها ایجاد می کنند. شاید آن است.

مشاهده لینک اصلی
ممکن است سرنوشت شما برای خواندن و عاشق کردن عقل سلیم دایرو باشد. در زماني كه رمان جديدي به عنوان معاصر Sterne و Richardson جديد بود، ديدرو با ديدگاه و فلسفه روز خود مواجه مي شد كه در اين انديشه استوار است كه سرنوشت انسان سرانجام بر روي كاغذ نوشته شده است و آن مرد فقط كاري انجام داده است بخشی از انتخاب واقعی در بردگی او به سرنوشت است. پیش مقصد با Diderot خوب نشسته و ژاک رماننویس در اینdogs صبحانه @ او خدمت کرده است تا قدم زدن در سبک خود را به دفاع از خود بشریت و آزادی در سفر picareque خود را به هیچ جا. @ آیا کسی می داند کجا می رود؟ @ مطمئنا به نظر می رسد که بکت که در فرانسه زندگی کرده و ممکن است دایروت را بخواند. ژاک مجبور است نتیجه گیری کند که مردم فکر می کنند که سرنوشت خود را به عهده دارند، زمانی که سرنوشت آنها مسئولیت آنها است. فانتازي چه انتخابي دارد جز سرنوشت او؟ از آنجا که زندگی مجموعه ای از سوء تفاهمات بی پایان است، آسان نیست که بتواند کاپیتان روح خود باشد. Epigrams به خوبی خواندن عبارت: @ Virtue یک چیز عالی است. @ و یا این: @ من فکر می کنم چیزهای بسیار عجیب و غریب وجود دارد که در بالا نوشته شده وجود دارد. @ افسانه شرارت از پوست و چاقو مطمئنا به یاد ماندنی است. ژاک در بسیاری از نقاط واقعا خنده دار است و با وجود اینکه شکایت های او از رمان زودگذر است، او به عنوان یک کلاسیک معتبر به دلیل خلوص و آزارش، غم و اندوه، عجیب و غریب و بیان نادرست نوشت. من از شما خواسته ام که این رمان قدیمی را که برای پیش بینی وعده هایی که برای ژانر دنبال می کنید، بخوانم.

مشاهده لینک اصلی
برای کسانی که Tristram Shandy خسته و یا شکست خورده است، در اینجا یک پیشگام در رمان پست مدرن است که در 237 صفحه بیشتر در مورد حوادث، فلسفه، bitching و شوخ طبعی قرار میگیرد، در حالی که بسیاری از نوازندگان مدرن آوانگارد در یک کل بدن مدیریت میشوند. ژاک \"\" فاتالیستی \"نامزدی\" تلاش می کند داستان داستان \"اولین عشق\" خود را دوباره در حالی که همراه با استاد خود را در مجموعه ای از تصادفات مبهم است که به طور مداوم به عنوان دیفرانسیل و digressions بیشتر به پایان می رسد. تمام ترفندهای پست مدرن داستانهای درون داستانها، فریمها درون فریمها، خوانندگان مستقیم و توهینآمیز، در حال حاضر و بهتر از سال 1971 هستند. این یک رویا وحشیانه و خنده دار با ترجمهی شدید قابل خواندن از متاسفانه به نام David Coward و این نسخه مقدمه ی نمونه ای است که نه همه ی زندگی را از کار خارج می کند یا آن را در نوشتن آکادمیک غرق می کند. فرانسه بار دیگر ثابت می کند که ژنرانی های واقعی همه ادبیات بزرگ است. بنابراین آن را در بالا نوشته بود.

مشاهده لینک اصلی
استاد: آیا شما دعا میکنید؟ ژاک: گاهی اوقات مادرم: و چه میگوید؟ ژاک: من میگویم:چو که اسکندر بزرگ را محک زده است، هرچیزی که هستی، تو انگشتت را میبینی نوشتار بالا من نیاز دارم، انجام خواهد شد. امین @ استاد: آیا شما فکر می کنید که شما هم همین کار را می کنید اگر شما خاموش می کنید؟ اغلب من خیلی فراموش می کنم که فراموش کنم که طنز بالا و بدبینی های مذهبی، تحولات جدید در حوزه داستان های منتشر شده نیست. در بالای آن، به همان اندازه که ما خوانندگان اینجا در مورد @ pomo trickery @ و meta-humor هستند، این اصطلاحات - اغلب به عنوان توهین هایی مشابه تماس با کسیtrendy @ به طور کلی با ادبیات بیش از یک قرن پیر می شوند. خوب، به همه شما pomos و popomos: اجازه بدهید من شما را به دنیس دیادر معرفی کنم. او برادر متاتیس شما را از یکی از بزرگترین بزرگ عالی عالی عالی عالی مادربزرگ است. در بعضی مواقع قبل از مرگ او در سال 1784، ژاک فاتالیست (جک فاتالیست و استاد او، نام مستعار بهتر به دلیل این که مستقیما به متون بازی روی دینامیک قدرت شخصیت اشاره دارد) تشکیل داده است. 1784. به یاد داشته باشید که این @ رمان @، که در سبک بازی در بالا دیده شده است و در کنار همسران مکرر توسط یک راوی متفکر و متفکر نوشته شده است، داستان داستان زندگی واقعی را در قالب نوشته نشان می دهد. ديدرو نقاشي هاي مشترك@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@@ گفت و گو همان وقفه، پرشور، چرخش بی پایان از کلمات است که ما تمایل به پیدا کردن در تلاش های واقعی در بیان خود را به صورت شفاهی و یا یک به یک و یا در گروه. بنابراین، داستانها شروع شده و ناتمام مانده، مردم قطع، تصحیح شده و مجازات می شوند، و طرح های احتمالی در مقابل خواننده پراکنده می شوند و به دستگاه های خاص خود منتهی می شوند، در حالی که راوی بازیگر و مهربان ما به ما یادآوری می کند که وجود دارد هیچ راهی وجود ندارد که ما بتوانیم در حقیقت به نوعی واقعیت را بدانیم، چرا که در حقیقت او حقایق را در اختیار دارد یا خیر. این کتاب دائما مجددا ذکر می کند، تکرار می کند، آینه ها / تحریف می کند و خود را به گونه ای انتقاد می کند که به همه تفسیرهای خلاقانه واقعیت می پردازد؛ چرا که در میان چیزهای دیگر، خواننده، قصه گو، و موضوع به بازی تلفن می رود این است که اطلاعات را به صورت معنی دار انتقال دهد. و در حین انجام این کار شگفت آور خنده دار است. من می خواهم پول ناهارم را بپردازم که چارلی کافمن یک طرفدار دایروت است. به عقب قبول می کنم ... اگر شما از نظر مذهبی تمایل دارید، من از این کتاب دور می مانم مگر اینکه شما از ذهنیت خواندن ببخشید اظهار داشت، نظرات سختگیرانه ای که با خود شما مواجه می شوند. مخفی نیست که Diderot در مورد دین سازمان یافته جنجال برانگیز باشد، و از ژاک و اصرار او بر پیشداوری به عنوان وسیله ای برای بهانه گمراهی او (همراه با هر شخص دیگری روحانی در داستان که هر کدام تقریبا فاسدتر از هر کدام است شخصیت غیر مذهبی در این قلمرو داستانی) به عنوان وسیله ای برای برجسته سازی ریاکاری، فرار از زندان و غم انگیز بودن کلی که او در باورهای معنوی پیش رو دید. این کار را با احتیاط ادامه دهید، زیرا این شخص نیش می زند. این داستان کمی برای بیداری بود. این ممکن است قدیمترین بخش ادبیات است که من خوانده ام که متا طومار را به چنین افراطی متصل می کند. همانطور که قبلا گفتم، من تمایل دارم خودم را تصور کنم که این نوع چیزها یک توسعه جدید است، یک محصول بیش از حد اشباع اطلاعات و یا چیزی. با این حال، ژاک فاتولیست یکی از رمانهای خودکارشناسی و حتی بدون قید و شرطی بسیار مهم و خالصانه درباره نوشتن و خواندن رمان است که تا به حال خوانده ام. این دائما متوقف می شود تا خود را منعکس کند، به طور مرتب با اشاره به اینکه این فرار نیست، این یک واقعیت نیست، این یک داستان در مورد داستان ها در داستان ها در داستان است و شما در حال خواندن آن هستید. غرق درهم و برهم که در نهایت من به روش های بسیاری از این بیت نابغه یاد می شود.

مشاهده لینک اصلی
بنابراین وقتی زنگ زنگ زنگ میزنم، من در جای من نشسته ام. من باز می کنم برای پیدا کردن یک دختر با موهای فرفری chocolaty که من هرگز آن را دیده ام، او دست خود را با دستان هر دو دست من درخواست می کند برای کمک به او. ناگهان من یک ابرقهرمان هستم و او دمیده است و من از او میپرسم اشتباه چیست؟ و او آه و تقریبا sobbing به من می گوید ... @ به شما می گوید چه چیزی؟ @ شما ask.Why شما مراقبت؟ این یک داستان نیست، قرار است به بررسی ژاک فاتحه برسد. \"هیچ کتابی بی گناهتر از یک کتاب بد نیست.\" دنیس دیادر یک مضمون بود. فلسفه، تئاتر، ادبیات، علم - او در همه آنها شرکت داشت و تلاش های او در طول دوره روشنگرانه، ستایش های او را از والترای معاصر به دست آورد. او علت آزادی بیان و علم را که از کلیسا دوست نداشت، دفاع کرد. مثل ولتر، او یک ملحد بود. این ممکن است شما را به این باور برساند که او این مقاله را «قرون وسطی» برای تحقیر شخصیت اصلی نوشت اما کاملا مخالف است. در مورد سرنوشت صحبت می کنیم، آن را به زنان یادآوری می کنیم ... نه، نه زنان با چوکی شکل موها هرچند اگر یک رمان بود، قطعا این مورد بود، اما این زندگی واقعی است. زني كه در حال صحبت كردن به يك دوست بود به من گفت كه اين بار يك بار او در كازينو نشسته و دائما از دستش برمي آيد كه اين كسي در جعبه سياهي قرار دارد، بسيار زشت است كه صادق باشي اما به جز آن بسيار جذاب - آن را بگذار در حال حاضر او در حال رفتن به ترک چیزی جز بدبختی در آن روز، اما او به نحوی او را متقاعد به دوباره برای شمار شش و با تمام پول خود را - و بارها و بارها، بارها و بارها و بارها و بارها و بارها او را به دست آورد. بدیهی است که خوشحال بود، او به زودی از او نوشید و از او پرسید که او بود و او به او گفت. @ و او چه گفت؟ @ شما دوباره بپرسید. همیشه، قرار دادن بینی خود را در کسب و کار مردم دیگر، arent ما؟ این یک بازبینی است به یاد داشته باشید؟ من نفهمیدم که تصویری که در ذهن یک نفر اتفاق می افتد، زمانی که کسی فکر می کند که یک فاجعه کننده است کسی که تلاش نمی کند زندگی خود را بهبود بخشد یا مبارزه با مشکلاتش باشد، اما ژاک مانند این نیست آن او بسیار فعال، هوشمندانه است و همیشه سعی دارد از زندگی خود لذت ببرد. سرنوشت او بیشتر اعتقاد به جبرگرایی است - او معتقد است که هیچ آزادی آزاد وجود ندارد، همه چیز طبق آنچه که در بالا نوشته شده است، اتفاق می افتد، اما او را از تلاش، ضرورت اجتناب می کند احتیاط در برابر خطرات، مقاومت در برابرش و غیره. خود را باور نکردند که خدا وجود دارد که چیزی را نوشته است، اما او معتقد است که همه چیز اتفاق می افتد از علت و به همین علت خود علت و غیره است. و بنابراین هیچ آزادی آزاد وجود ندارد. او می خواست به ما بگوید که حتی کسی که به چنین فانتزی باور دارد، خیلی غیرمنصفانه یا شایسته است. اما واقعا هیجان زده است که شما درباره داستان این دختر با موهای شاد و خوش شانس صحبت کنید و به او بگویید که او یک سوسک در خانه و من باید ... اما شما خنده می کنید. چه انتظاری داشتی؟ اژدها؟ اگرچه این یک رمان بود، قطعا چیزی شبیه تر بود - اژدها، خون آشام ها، زامبی ها، بیگانگان، ارواح و غیره. همانطور که من حتی از سوسک ها نیز ترسیدم و .... شما می گویید، اما می خواهیم این را بشنویم یا ما می رویم. @ شما می گویید. (خشمگین) درست است، حدس می زنم که در بالا نوشته شده است. پس پسر زشت فقط درباره داستانش به او می گوید که او نوشیدنی هایش را اشتباه متوجه می کند و به او می گوید که او را به عنوان شکایت در مورد آن می گذراند. حالا شما ممکن است متوجه این موضوع شده باشید، ..... و حالا شما هنوز به من احترام می گذارید تا داستان را تمام کنید. اما او به شکایت رفته است، اجازه دهید او. در ضمن من اجازه می دهم تا بررسی را انجام دهم. حالا شما ممکنه متوجه شده باشید ..... @ اما داستان؟ @ اوه رشد! حالا ممکنه ... @ لطفا من می دانم که مرد جذاب زشت شیطان است. و 666 او می خواست او بازی کند و اینکه او مطمئن بود که او برنده خواهد شد و ... @ من آن را در زمان مناسب به پایان خواهد رساند، اما ما اینجا هستیم تا یک رمان را مرور کنیم. شما نشستهاید، ناامید میشوید. اکنون ممکن است متوجه شوید، من آن را به جای یک رمان توصیف می کند و این به این دلیل است که نویسنده ما به یاد آن شما می پردازد. این شامل ارجاعات به تعدادی از افراد واقعی می شود. و پس از آن، دیدرو، که مانند رمانها مانند تعدادی برخورد مناسب، ادامه می دهد، داستان را متوقف می کند تا به شما بگوید که چگونه یک رمان نویس آن را نوشته است. در آنجا وجود دارد. و وقفه های دائمی (از نویسنده، خواننده - افرادی مانند شما، شخصیت ها، سرنوشت و غیره) و برخی داستان های ناتمام - به طور کلی آن را در صورت احساس در زمستان احساس می کنید. یک شباهت دیگر وجود دارد - خواننده با سؤالات مداوم خود و خواسته هایش که داستان را قطع می کند و نویسنده را آزار می دهد، به نظر می رسد که شخصیت خودش را دارد. خوب به پایان رسید، تا با داستان روبرو شویم، کجا بودیم؟ او رفته بود تا از نوشیدنی اش شکایت کند. @ بله من به یاد دارم. و بانوی ما در انتظار ناامیدی است، او دیگر نمی خواهد بدون دانستن در مورد او ترک کند. او یکی از آن روح های کنجکاو است که باید همه چیز را بشنوند ... مانند ی ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ژاک قضا و قدری و اربابش


 کتاب برگزیده
 کتاب وان پیس: داستان ایس (2)
 کتاب وان پیس: داستان ایس (1)
 کتاب بامگارتنر
 کتاب سکوت باران
 کتاب هیچ چیز سیاه نیست