کتاب کافکا در کرانه

اثر هاروکی موراکامی از انتشارات نیلوفر - مترجم: مهدی غبرایی-معروف ترین رمان ها

کازوئو ایشیگورو معتقد است موراکامی در ادبیات ژاپن یکه و ممتاز است و آثار او رنگ سورئالیستی توام با مضحکه‌ای عبث را دارد که مالیخولیا را در زندگی روزمره طبقه‌ متوسط می‌کاود. او می‌افزاید: "با این حال وسوسه‌ای درونمایه‌ای نیز هست که به گذشته دور برمی‌گردد، و آن هم فانی بودن زندگی است. و او این موضوع را در حالی می‌پروراند که شخصیت‌هایش هنوز نسبتا جوانند. برخی به میانسالی رسیده‌اند، اما درمی‌یابند که نیروی جوانی از دست رفته است، بی آن‌که ایشان خبردار شوند." بی‌تردید جانمایه بزرگ داستان‌های موراکامی فقدان است، هرچند او از مشخص کردن منبع آن سرباز می‌زند. می‌گوید:"این راز است. راستش نمی‌دانم این حس فقدان از کجا می‌آید. شاید بگویید باشد، خیلی چیزها را به عمرم از دست داده‌ام. مثلا دارم پیر می‌شوم و روز به روز از عمرم می‌کاهد. مدام وقت و امکاناتم را از دست می‌دهم. جوانی و جنب‌وجوش رفته- یعنی به یک معنا همه چیز، گاه حیرانم که در پی چیستم. فضای اسرارآمیز خاص خودم را در درونم دارم. این فضای تاریکی است. این پایگاهی است که هنگام نوشتن پا به آن می‌گذارم. این در مخصوصی برای من است. اشیای این فضا شاید همان چیزهایی باشد که در راه از دست‌داده‌ام. نمی‌دانم. لابد این یک جور ماتم است."


خرید کتاب کافکا در کرانه
جستجوی کتاب کافکا در کرانه در گودریدز

معرفی کتاب کافکا در کرانه از نگاه کاربران
خب؛ این روند لایه لایه و پیوسته و موازی ـشو دوست داشتم. چنان چفت و بستی داشت که به آشفتگی شخصیت ها نمی خورد و این رمان فقط به چنین تضادی ختم نمیشه. سرشار از تناقضه. همه شخصیت ها در عین اینکه فقدان دارن و دچار یه جور بحران فلسفی ان، دیالوگ های فیلسوفانه دارن که بعضی جاها خیلی مصنوعی و زننده درومده به نظرم. بازی های روانی زیاد داره. استعاره های خیلی زیرکانه. از نظر ادبی خیلی فاخره. ولی فقدان تو کل داستان حاکمه و در نهایت با همون هم تموم میشه. انگار ناتوردشتی نوشته شده که سعی داره خعلی روانکاوانه و تحلیلی به شخصیت ها و زندگی بپردازه، طنز و هزل نداشته باشه، ادبیات رو به اوج برسونه و نویسنده بگه من از سلینجر سرترم. حتی پایان هم پایان ِ ناتوردشته. از طرفی روح سوفکلس و خاصه اودیپ و عقده ـش، با داستان عجین شده و سعی کرده مالیخولیایی شخصیت ها رو- یا به بیان استعاره ای، همه آدمای دنیا رو- نشون بده. همه گره ها و عقده های فاش نشده و رازآلود انسانی. ازین نظر موراکامی خیلی تحسین برانگیزه. ولی تلاش افراطی ـش واسه خودنمایی های ادبی ـشو نمی فهمم. بالاتر اشاره کردم، در ادامه هم بیشتر میگم؛ مثلاً این تعلیق ِ خشک و اعصاب خرد کن ِ داستان. تعلیق خودش خیلی هنره، یحتمل 600 صفحه نوشتن ِ تعلیق دار نهایت استادیه. ولی نه که مخاطبـو شهید کنی! اینقــــــــــــــد کُند سرنخ و اطلاعات بدی که خواننده کلافه شه. من عقیده دارم داستان می تونست حداکثر تو 300 صفحه تموم شه. حداکثر! واضحه که این حجم ِ زیاد کار خود ِ نویسنده رو هم سخت کرده و نتونسته ویرایش ساختاری ِ درست و درمونی کنه؛ چون داستان پُر از دیالوگ های اضافی بود. پُر! پُر از صحنه های حشو و اوج و فرودهای پوچ. سرنخ ها ربط دلنشینی داشتن. ولی اینقــــــــــــد این وسط چیزای زاید بودن که اهمیتشون از دست می رفت و خواننده بیشتر گیج میشد. انگاری موراکامی می خواسته این نوع مالیخولیا رو به مخاطبشم منتقل کنه. نمیدونم کار درستیه یا نه. ولی میدونم تو ادبیات، ایجاز یه مهارت و هنر دست نیافتنی و ستایش شده ـست که خیلی ارزشمندتر از کاریه که موراکامی تو این داستان کرده. خیلی از گره های خوشگل ِ داستان با همین زیاده گویی ها خود به خود باز می شن و فرصت کند و کاو رو از مخاطب می گیرن. داستان عرصه ی تامله. وقتی داستانی رو می خونی، اگه بعدش تو رو به فکر فرو نبره، نویسنده ـش باخته. حالا ما کتاب خون ها ذاتاً تامل می کنیم. ولی یه چیز ذاتیه، نه القای نویسنده. موراکامی جان، وقتی می تونی چنین داستان پُر گره و لایه لایه ای خلق کنی، لازم نیست باهاش خودنمایی کنی. و اینم در نظر بگیر که چنین داستانی مخاطب خودشو می طلبه و مخاطبتم می گیره چی میگی. اینقد همه چی رو باز نکن! :| اینقد همه چی رو لقمه نکن بذار تو دهن مخاطب! بخدا ما آدمای فرهیخته ای هستیم که می خونیمت! فرهیخته هم نباشیم، خواه ناخواه با خوندن داستانات می شیم! زور ِ اضافی نزن! اینقد منو حرص نده! :| :))

مشاهده لینک اصلی
به وقتش خواهم نوشت مفصل ریویويی را...
فعلا این اوصاف را بپذیرید
شاهکار!
بی نظیر!
سحر آمیز!
وهم آلود!
خارِ سورئالییسم!
ادیپ!
تلخ!
شیرین!
پونزده سالگی!
عشق بازی!
تنهایی!
خستگی!
و...

مشاهده لینک اصلی
این اولین موراکامی من است، و من قبلا می دانستم که این آخرین چیزی نیست که من می خواهم. این یکی از عجیب ترین کتاب هایی است که من خوانده ام. این مرزهای اعتقاد را گسترش می دهد و هنگامی که از قلمرو جادوی خالص عبور می کند، ما کشف می کنیم که سفر آغاز شده است. داستان از دو دیدگاه مختلف بیان شده است. در ابتدا، کافکا تامورا یک پسر پانزده ساله است که از خانه بیرون می رود و از پیشبینی وحشتناک فرار می کند که پدرش را می کشد و هم مادر و هم خواهر او را می خوابند. در نهایت، او در یک کتابخانه به پایان می رسد و در پیچیده وب از عشق گمشده، سرنوشت در حلقه و ارواح پیچیده است. دوم داستان داستان ناکاتا، یک مرد قدیم ساده و روان است که توانایی صحبت کردن با گربه ها را پس از یک حادثه در دوران کودکی اش به دست آورد. او پس از یک برخورد مادری، در سراسر ژاپن سفر می کند، در حالیکه یک راننده کامیون جوان به عنوان یک همراه او را می برد. به عنوان کسی که هیچ وقت فلسفه را فراتر از آنچه که از دولت من مورد نیاز بود، فلسفه را نپذیرفتم، متاسفم که بیشتر این کتاب بیش از حد من بود. اما نگه داشتن آن در ذهن، من نمی توانستم خواندن این کتاب را متوقف کنم مگر اینکه آن را کاملا ضروری بود (یعنی به خواب، خوردن و کار) و وقتی که من آن را خواندم، من در مورد آن فکر کردم. این یک کتاب ساده نیست. بسیاری از رمان، مانند یک پچ از صحنه های نا مرتبط و مکالمات، خوانده می شود. بعضی صحنه ها بی رحمانه اند، بعضی ها خدایی هستند، و دیگران بسیار دوست داشتنی هستند. روایت احساس آرامش خود را هرگز از دست نمی دهد، و گاهی اوقات به نظر می رسد که شما مستقیما به کابوس می روید. اما در هرج و مرج آرام روایت یک موضوع مشترک است که به آرامی همه چیز را با هم به پایان می رساند. نوع آن مانند رفتن به یک درمانگر و افشای عمیق ترین، تاریک ترین و اغراق آمیز ترین افکار است: تصاویر و افکار شما مرتبط هستند ظاهرا تصادفی و غیر مرتبط، اما آنها بسیار شخصی و به نوعی هنوز بخش بزرگی از یک تا حدودی یکپارچه، یکپارچه چیزی در درون شما با تمام مشکلات و پیچیدگی های آن است. من درباره داستان زیاد فکر کردم و دائما سعی کردم رابطه بین وقایع را ایجاد کنم. من بسیاری از این رمان را در یک صندلی چمن خواندم، در خورشید می لرزد، با صدای باد در گوش هایم، یا در شب، با پنجره ای باز و سکوت خنک من را در پیکان پیچیده می کند. بیقیدمانی آرام هر دو جهان در اطراف من راه ایده آل برای من بود که واقعا به داستان می رسیدم. اگرچه برخی ممکن است مخالف باشند، من فکر می کنم عدم اطمینان بخشی از سرگرمی خواندن کتاب مانند این است - که توسط کنجکاوی به پازل با هم و رضایت بخشیدن به بخشی از یک تصویر تا حدودی مبهم است. بعضی ممکن است فرآیند خسته کننده را پیدا کنند، اما من هرگز در خلال خواندن احساس خسته نشدم. از آنجا که با وجود روایات غریب و رویا، کلمات موراکامی، ماندگاری روانشناختی را به شما می رسانند هنگامی که شما حداقل آن را انتظار داشته باشید و احساسات خود را بیش از یک بار شارژ کنید. به طور کلی، من به شدت این رمان را توصیه می کنم. من می دانم که این یک فنجان چای نیست، اما حتی من نیز توصیه می کنم که مردم این کتاب را امتحان کنند. این کتاب عجیب است. خیلی عجیب. اما این یک داستان قدرتمند است که حداقل به چالش می کشد تا در مورد این دنیای بسیار عجیب و غریب به این فکر کنید. 5 ستاره و بسیار توصیه شده است

مشاهده لینک اصلی
کافکا در ساحل توسط هاروکی موراکامی، خواننده را با سوالات بیشتر پاسخگو نیست، بلکه به راحتی و به صورت سطحی در یک داستان اصلی جریان دارد. با استفاده از فانتزی ظریف، رئالیسم سحر و جادو، تکرار، نمادها و استعاره های درهم آمیز، نویسنده یک وارث پست مدرن به سوفوکل؛ و موراکامی آن را با هم به خوبی به عنوان جف Lebowskiâ € ™ ثانیه قلاب. این دقیق تر از کمدی پوچ کافکا است و بیشتر به خوبی پوشیده شده است. او اشاره به تراژدی یونان، شکسپیر، T.S. الیوت، فلسفه غرب، هماهنگی یونانی و روحانیون شرقی. او همچنین از جنس فطری و خاکستری است که از نورمن میلر یا جان برت استفاده می کند. Murakami طول عمر خود را به روان ناخودآگاه خود را عمیق می کشد و یک آبرنگ labyrinthine از زیر کوه یخ های جمعی ما را رنگ می کند. یکی از راه های شناختن این است که یک کتاب خوب است، حتی خوب است که من می دانم که بعد از پایان آن، و من اعتقاد دارم که این کتاب به من می آید، برای مدتی با من باقی خواهد ماند. این یک تلاش روانشناختی است، یک سفر روحانی - فانتزی عمیق و معنی دار است، متمایز از کار نویسندگان مانند نیل گیمان و چین مایویل توسط میل خود به رئالیسم سحر و جادو، اتصال نزدیک اما سورئال به مدرن است. این کار با شکوه یک سند از مرزهای مرزی بین این دنیا و دیگری است.

مشاهده لینک اصلی
آقای موراکامی، من خوشحالم که راهی را برای نوشتن خود پیدا کردم. من تا به حال خواندن مجدد را ندیدم و در واقع من فراموش کرده بودم که این رمان را خوانده ام (نه نوشتن شما، بلکه حافظه ناکام من است!) اما به محض شروع به خواندن یادآوری می کنم و نمی توانم کتاب را پایین بیاورید. آیا یک شروع به بررسی یک رمان است که خیلی زیاد را ارائه می دهد؟ آن را با اشاره به اسطوره یونانی یونانی، ادبیات ژاپنی و غربی، موسیقی غربی، و آن را به طرز وحشیانه چند ایده را بررسی می کند. فصل های این رمان متناوب (بیشتر یا کمتر) بین داستان های موازی کافک فرار پانزده ساله (نام او برای انتخاب خودم) Tamura و یک پیرمرد ناکاتا. هر کدام یک تلاش دارند هر یک به یک کمکی دست می یابد. کافکا از کتابدار Oshima که در یک کتابخانه خصوصی با شکوه کار می کند کمک و مشاوره دریافت می کند. ناکاتا از هوشیو، راننده کامیون تجاری، که همچنان به کمک ناکاتا ادامه می دهد، آسانسور می کند. علاوه بر این، کافکا برای خودش یک ego دیگری را به نام کراو ایجاد می کند که پیش از آن با مشکلی یا سؤال مشورت می کند. (در حقیقت، ما یاد می گیریم که کافکا به معنی کلاغ در چک است.) کلاغ همیشه ثابت می کند: \"توجه داشته باشید، شما قرار است که سخت ترین 15 ساله در این سیاره است.\" و بنابراین شروع ارتباطات، زیرا علاوه بر ارتباط واضح با فرانتس کافکا نویسنده، ارتباطی با یک نقاشی و یک آهنگ با عنوان \"کافکا در ساحل\" و همچنین بسیاری از اتصالات دیگر وجود دارد. ناکاتا، از سوی دیگر، به عنوان یک کودک غیرمعمول تجربه کرده است که او را با کلمات خود، â € œdumbâ € و â € œemptyâ € ترک کرده است. با این حال، او دارای توانایی قابل توجهی که قادر به گفتگو با گربه ها است، و همچنین باعث ایجاد اقلام نامناسبی برای بارندگی از آسمان می شود. او حتی به یک سنگ میگوید ... به جای بحث در مورد طرح، من به چند جنبه تصادفی که به من احترام میگذارند متمرکز هستم - برای بحث در اینجا خیلی زیاد است. کافکا و همکارانش. اوشیما در کتابخانه ای که در بالا ذکر شد، کافکا و اوشیما درباره کتاب هایی که کافکا روز خواندنش را صرف می کند، بحث می کند. کافکا، با خواندن «شبهای عربی»، تمام آثار Natsume SÅ seki را مورد بررسی قرار داده است. این منجر به بحث درباره The Miner و SanshirÅ می شود و در مورد بعضی اوقات آنها درباره Sonata Schubert در D Major صحبت می کنند که در مقایسه با کتاب هایی که در بالا ذکر شد، مقایسه می شود. و کافکا به آهنگ Kafka در Shoreâ € |Nakata \u0026 amp؛ Hoshino در حالی که Nakata خواب دارد، Hoshino قهوه را در یک کافی شاپ می فروشد که مالک آن سی دی تریدر ارغوسه بتهوون را بازی می کند. هیشیو چشمانش را بست و بی صدا نفس میکشید و گوشهای از پیانو و پیانو را گوش میداد. او تا به حال به موسیقی کلاسیک گوش فرا نداده است، اما آرامش بخش بود و او را در حالت آرامش قرار داد. »Hoshino چیزی در مورد موسیقی کلاسیک نمی داند، اما او شروع به سوال می کند و قبل از اینکه مالک به او در مورد عملکرد فعلی می گوید (روبنشتاین، هیفتز و Feuermann) و همچنین دیگر تفاسیر معروف مانند نسخه Oistrach Trioâ € ™ ثانیه. مالک همچنین توضیح می دهد که چگونه این قطعه نوشته شده است، و Hoshino بسیار جذاب است که در نهایت او حتی بیوگرافی بتهوون را می خواند. او فکر کرد، من به بتهوون نگاه می کنم، - آیا می توانید آن را باور کنید؟ توسعه بسیار شگفت انگیز است. Hoshino دوباره از کافی شاپ بازدید می کند و در این مورد â € چیزی با ابزار های رشته ای در استریو بازی می کند. هوندا اولین کنسرتو ویولون است. پیور Fournierâ € ™ بازی انفرادی، صاحب توضیح داد که او را آورد قهوه خود را. \"بنابراین طبیعتا بحث از آهنگساز Haydn و Performer Fournier به شرح زیر است. و آقای موراکامی خود را به موسیقی کلاسیک محدود نمی کند؛ در مورد جاز، بیتلز و غیره، بیتلز وجود دارد و غیره. جای تعجب نیست که یکی از ایده هایی که در رمان مطرح شده، قدرت تحول موسیقی است. مکالمه کافکا و اوشیما در مورد سوناتا Schubert در D Major منجر به بحث در مورد کمال ناقص می شود. در جای دیگر، ایده های زیر (در میان بسیاری دیگر) مورد بررسی قرار می گیرند: چه چیزی خسته کننده است و چه چیزهایی را از بین می برد و پذیرش افرادی که با اعتقادات ما متفاوت هستند و افراد بدون تصور چه چیزی باعث می شوند فردی با شخصیت صلح آمیز به قتل برسد؟ سرنوشت - آیا انسان سرنوشت را انتخاب می کند یا سرنوشت انسان را انتخاب می کند؟ منشاء و ماهیت آزمایشگاه ها و کشف کافکا از جنگل نیز من را مسخره می کند. رمز و راز و خطر ذاتی وجود دارد، اما تعجب ستارگان و سکوت یا پرندگان وجود دارد. جنگل نیز به عنوان یک استعاره برای آنچه که کافکا نیاز دارد تجربه کند تا به بالغ شدن و رسیدن به مرحله بعدی زندگی اش کمک کند، و من فکر کردم که تنها کسی است که با گربه ها صحبت می کند - نه خیلی! فقط در این رمان گربه ها با هم صحبت می کنند، البته فقط برای یک مخاطب بسیار انتخاب شده. اما پس از آن گربه ها طبیعتا بسیار متمایز هستند. برای برخی از مکالمات گربه / انسان لذت بخش خود را کشف کنید. بنابراین بله، من حتی سطح آنچه را که در این رمان است، خراشیده نیستم، اما در بالا، نمونه ای از تمثیلی است که به من تقدیم می کند. ##### نقل قولها: (نه به ترتیب زمانی) (مشاهده اسپویلر) [â € œ کتابخانه مانند خانه دوم بود. یا شاید بیشتر شبیه یک خانه واقعی باشد ...

مشاهده لینک اصلی
واقعا چه اتفاقی افتاده؟ که؟ چی؟ مامان، متاسفم، چی؟ این است که چگونه شروع می شود: â € œYâ € ™ برو به عشق این کتاب. â € کسی به شخص دیگری می گوید. \"من این کتاب را دوست داشتم و می دانم که شما این کتاب را دوست دارید.\" کسی این را به دوست من گفت و این کتاب را بخواند، و او فکر کرد، \"بیشتر\" خارج وجود دارد آنها این کتاب را دوست دارند این کتاب این کتاب است که همه چیز را تغییر خواهد داد! اگر آنها یک ماشین زمان بسازند و با چندین نسخه از این کتاب به عقب برگردند و اگر کپی این کتاب را به ابراهیم، ​​سارا، حگار، اسحاق و اسماعیل بدهند، در این صورت هیچ مشکلی وجود نخواهد داشت خاورمیانه. هیچ بی خانمانی وجود نخواهد داشت. تک شاخ ها از طریق زمینه های چمن آزاد می شود. همه ما مراقبت بهداشتی جهانی داریم. دوست من به من این کتاب را داد. Matt واقعا این کتاب را دوست دارد. جو واقعا این کتاب را دوست دارد. من فکر کردم این بود ... اما شاید شما آن را دوست دارید. »او گفت: وقتی کتابی را به من داد، بنابراین من آن را بخوانم. و من تمایل داشتم با زنانی که این را به من دادند موافقت کنم. â € â € œ € €. کافکا یک بچه جوان است که به دنبال چیزهایی است که در زندگی او گم شده است. شاید مادرش باشد، اما واقعا واقعا یک استعاره است. سپس این مرد قدیمی ساده است که می تواند با گربه ها صحبت کند. سپس این دنیای مخفی در کوه ها وجود دارد. سپس یک سنگ جادویی وجود دارد. سپس گودزیلا، سپس یک دنباله دار به مریخ می رسد و ما همه رشد بازو سوم. شاید احساس کرد که داستان از کنترل خارج می شود. من فکر می کنم بخشی از مشکل این است که کاراکی موراکامی انگلیسی را نمی نویسد و نمی توانم ژاپنی بخوانم، در حالی که فیلیپ گابریل یک مرد کاملا عالی است و می تواند ژاپنی ها را کاملا به زبان انگلیسی ترجمه کند ، هنوز احساس کردم چیزی در ترجمه در هنگام خواندن کتاب چیزی گم شده است. بنابراین، اگر من پیشنهاد می کنم شما این کتاب را بخوانید، ابتدا پیشنهاد می کنم یاد بگیرید که خواندن ژاپنی ها، و سپس شاید چند سال در ژاپن انجام دهید. سپس کتاب را بخوانید. سپس من را بنویس و به من بگو که چی فکر کردی به خاطر اینکه من کمی استعاره ی هستم، و در انتهای کتاب، همه چیز را که می توانستم بفهمم، «واقعا؟»

مشاهده لینک اصلی
هنگام خواندن این رمان، باید باور داشته باشید. همچنین، اگر شما با نگاهی دقیق به تفاوتهای ظریف در اطراف برخی از شخصیت های حیرت انگیز که در طول راه با آن مواجه می شوید، کمک می کنید. اما این کار را انجام دهید و امیدوارم، مانند من، امیدوار باشید که در سفر فوق العاده ای قرار بگیرید. اول و مهمتر از همه، این یک داستان غم انگیز با بازیکنان سرکش است (Nakata که مورد علاقه شخصی من است)، اما همچنین نشان می دهد برخی از ایده ها و بینش های جالب و خواندن برخی از سوالات چالش برانگیز است. کارهای موراکامی اغلب سورئال است و این رمان بدون استثنا است. با برخی از کتاب های دیگر او مشترک است، دو داستان اینجا در فصل های متناوب وجود دارد. این ها در نهایت ارتباطات بینظیر را به ارمغان می آورند (اما نه وضوح کامل) به داستان گسترده تر. اجزاء قبل از موراکامی دیده می شود: مراجع به ویسکی، آماده سازی دقیق وعده های غذایی، گربه ها، جاز، موسیقی کلاسیک، کافکا (هرچند نه به گونه ای واضح که ممکن است تصور کنید)، جستجو برای چیزی، مرگ ، جهان موازی و خود درونی. من به من اعتقاد دارم که نویسنده مانند آشپز است که دائما با استفاده از مواد مورد علاقه برای تهیه انواع وعده های غذایی استفاده می کند؛ هر وعده غذایی دارای انعکاس از دیگران است، اما طعم و مزه کلی، تجربه مشترک، متفاوت است. بعضی اوقات کتاب جی روبین، هاروکی موراکامی و موسیقی کلمات به عنوان مرجع مهمی در خواندن موراکامی استفاده می شود. داستان و این کمک می کند تا برخی از پیام های من که ممکن است از دست رفته و یا شاید بخش های برجسته IA € ™ ve اشتباه تفسیر. روبین مترجم طولانی کار نویسنده است (اگر چه این کتاب نیست). البته این یک پیش شرط لازم برای اطمینان از لذت بردن از متن نویسندگان نیست، اما این کمک می کند که مثل من مثل من. پیشنهاد شده است که این رمان عاملی روحانی برای سرزمین عجیب و غریب سخت و پایان جهان است. خب، ممکن است این باشد ... در واقع، شباهت هایی در کتاب ساخت یافته و در برخی از موضوعات موجود در روایت وجود دارد. در هر صورت، من این کتاب را دوست داشتم و به شدت توصیه می کنم آن را به علاقه موراکامی علاقه مندان و یا بازدید کنندگان برای اولین بار به دنیای مرموز و فوق العاده خود - آن را به عنوان محل خوبی برای شروع به عنوان هر نقطه.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب کافکا در کرانه


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب علیاحضرت ملکه