دیوید گمل در مورد شخصیت جان شانو میگوید: «در میان تمامی شخصیتهایی که طی این سالها خلق کردهام، تعداد کمی از آنها توانستهند به اندازهی جان شانو، مرد اورشلیمی، تخیل خوانندگان را درگیر خود کنند.»
گمل در مورد لحظهی خلق داستان جان شانو مینویسد: «درون اتاق هتلی نامطبوع نشسته بودم. ذهنم از مشکلاتی که آن روز پشت سر گذاشته بودم پریشان بود و البته لیوانهایی که نوشیده بودم هم در این مورد بیتاثیر نبود. در آن زمان مشغول کار بر روی یک رمان دِرِنای بودم. طبق قراردادی که با ناشر داشتم قرار بود که اسم داستان «گرگ در سایه» باشد.
روی ماشینتایپ تمرکز کردم و جملات زیر را نوشتم...
سوار بر روی تاج تپهای جنگلی توقف کرد و به زمینهای خالی پاییندست خیره شد. هیچ نشانی از اورشلیم دیده نمیشد...
با نوشتن کلمهی اورشلیم دیوارهای ذهنم فروریخت؛ گویی افکار، ترسها و پشیمانیهایم در پریشانتر کردن فضای ذهنم با یکدیگر رقابت میکردند. پس از آن یک ساعت بسیار بد را تجربه کردم، که حتی آرماگناک نیز نتوانست کمکی کند.
اما پس از نیمهشب سر همان صفحه برگشتم و به آن خیره شدم. او مرا فرا خوانده بود. با خودم فکر کردم، او کیست؟ به دنبال چه چیزی است، این مرد اورشلیمی؟
و ناگهان او آنجا بود. قدبلند و نحیف، در جستوجوی شهری که سیصد سال پیش از بین رفته بود. مردی تنها و زجرکشیده در پیِ ماموریتی بی پایان، که در دنیایی مملو از وحشیگری و غارت سفر میکرد.»
خرید کتاب گرگ در سایه
جستجوی کتاب گرگ در سایه در گودریدز
معرفی کتاب گرگ در سایه از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گرگ در سایه
گمل در مورد لحظهی خلق داستان جان شانو مینویسد: «درون اتاق هتلی نامطبوع نشسته بودم. ذهنم از مشکلاتی که آن روز پشت سر گذاشته بودم پریشان بود و البته لیوانهایی که نوشیده بودم هم در این مورد بیتاثیر نبود. در آن زمان مشغول کار بر روی یک رمان دِرِنای بودم. طبق قراردادی که با ناشر داشتم قرار بود که اسم داستان «گرگ در سایه» باشد.
روی ماشینتایپ تمرکز کردم و جملات زیر را نوشتم...
سوار بر روی تاج تپهای جنگلی توقف کرد و به زمینهای خالی پاییندست خیره شد. هیچ نشانی از اورشلیم دیده نمیشد...
با نوشتن کلمهی اورشلیم دیوارهای ذهنم فروریخت؛ گویی افکار، ترسها و پشیمانیهایم در پریشانتر کردن فضای ذهنم با یکدیگر رقابت میکردند. پس از آن یک ساعت بسیار بد را تجربه کردم، که حتی آرماگناک نیز نتوانست کمکی کند.
اما پس از نیمهشب سر همان صفحه برگشتم و به آن خیره شدم. او مرا فرا خوانده بود. با خودم فکر کردم، او کیست؟ به دنبال چه چیزی است، این مرد اورشلیمی؟
و ناگهان او آنجا بود. قدبلند و نحیف، در جستوجوی شهری که سیصد سال پیش از بین رفته بود. مردی تنها و زجرکشیده در پیِ ماموریتی بی پایان، که در دنیایی مملو از وحشیگری و غارت سفر میکرد.»
خرید کتاب گرگ در سایه
جستجوی کتاب گرگ در سایه در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی