کتاب به خدای ناشناس

اثر جان اشتاین بک از انتشارات در دانش بهمن - مترجم: علی منیری-معروف ترین رمان ها

While fulfilling his dead fathers dream of creating a prosperous farm in California, Joseph Wayne comes to believe that a magnificent tree on the farm embodies his fathers spirit. His brothers and their families share in Josephs prosperity and the farm flourishes - until one brother, scared by Josephs pagan belief, kills the tree and brings disease and famine on the farm. Set in familiar Steinbeck country, To a God Unknown is a mystical tale, exploring one mans attempt to control the forces of nature and to understand the ways of God.


خرید کتاب به خدای ناشناس
جستجوی کتاب به خدای ناشناس در گودریدز

معرفی کتاب به خدای ناشناس از نگاه کاربران
یکی از آخرین کتاب هایی که اخیرا خوانده اید، جان استینبک به نام خدا ناشناخته است، رمان دوم و دریافت کننده جایزه نوبل ادبیات. این داستان که به کتاب مقدس، اسطوره های باستانی، Paganism و چندین نفوذ دیگر می پردازد، با هم داستان ای درباره ایمان و ایمان، مخلوط کردن واقعیت و فانتزی را در آنچه من واقعا می خوانم رمان تخیلی گمانه زنی است. در 1800s، کتاب زیر داستان یوزف وین، ورمونتر، که از غرب می خواهد بیرون برود و از پدرش برکت دهد، تنها به یاد می آورد که پدرش کمی بعد از اینکه در کالیفرنیا ساکن می شود، فوت کرده است. در آن لحظه، وین معتقد است که روح پدرش و روح او با درخت بلوط غول پیکر در کنار خانه نفوذ کرده و در راه خود، درخت را پرستش می کند. سه برادرش از غرب به مزرعه خود بیرون می روند، و برای یک بار، دره با زندگی پر می کند. برادران با یک جریان از آن بیرون می آیند و کشف می کنند که این مکان مقدس برای Indios است. به زودی پس از آن، بنی، جوانترین برادر الکل خود، در جناحی توسط یوانیتو، یکی از دست اندرکاران، که از بین می رود، کشته می شود. یکی از برادران برتون، مسیحی مقدس است و از برادرش برای اعمال تعامل با درخت بلوط عصبانی است ، معتقد است که از قدرت های تاریک در کار است که بر خلاف باورهای خود است. او مزرعه را ترک می کند، اما نه قبل از کشتن درخت. این امر عواقب ناگوار را برای دره ای که شروع به خشک شدن می کند، شروع می کند که زمین را می کشد. حوادث بیشتر می آیند همسر یوسف، الیزابت، به مرگ او در سنگ می افتد، و جوزف و توماس تصمیم به ترک مزرعه، آوردن گاو خود را به مراتع سبز تر. جوزف باقی می ماند و توسط Juanito دوباره متصل است، که جوزف را متقاعد به بازدید از کشیش محلی است. وقتی یوسف سعی می کند که کشیش را برای دعا برای زمین بفرستد، او را رد می کند و به یوسف می گوید که بیمار است و کمک خود را ارائه می دهد. جوزف به زادگاه باز می گردد تا ببیند که جریان از سنگ خارج شده است. وقتی تصمیم می گیرد ترک کند، او می شود. الهام بخش او در بالای سنگ صعود می کند، مچ دستش را باز می کند، خودش را قربانی می کند، و به زودی پس از آن، شروع به باران می کند. من مدتها طرفدار جان استینبک بوده ام، از زمانی که برای اولین بار از رمان کوتاه خود، \"موش و مردان\" در خانم صفحه انگلیسی کلاس در دبیرستان اتحاد Harwood، و من به تعدادی از کتاب های دیگر خود را نقل قول - \"Cannery رد، مسافرت با چارلی، مروارید، قرمز تسویه حساب و انگور از خشم â € \"من عاشقانه عاشقانه از نوشته های آمریکایی او بودم، و برای من، او یکی از نویسندگان اصلی نویس آمریکایی است، کسی که عمیقا بر موضوعات کشور تأثیر می گذارد. به تازگی، من علاقه مند به خواندن بیشتر کتاب هایش هستم، و در حال مرور کتاب فروشی، من با این کتاب روبرو شدم و علاقمند بودم چون در نگاه اول به طور دقیق در محدوده داستان افسانه ای قرار گرفتم و عناصر کتاب مقدس، ادیان و اسطوره های قدیم برای ایجاد یک داستان جالب. تعدادی از عناصر خالص فوق العاده وجود دارد، درست به پایین آخرین اقدامات کتاب، زمانی که یوسف می میرد، و روح او زمین را از روح و اعتقاد خود تجدید می کند. به طور مداوم معتقد بود که داستان ها واقعا وجود ندارد تعریف شده توسط عناصر داستان فیزیکی آنها - شخصیت ها، مکان ها و اقلامی است که از آنها استفاده می کنند - اما به شیوهای که شخصیت ها محیط اطرافشان را درک می کنند و از اقدامات داستان برای یادگیری استفاده می کنند. به خدا شناخته نشده است در مورد باور و ایمان از قوی ترین نوع: نامعلوم، غیر قابل شناخت، و غیر ممکن است. در طول داستان، یوسف شخصیتی است که به شدت در سرزمین و رفاه او معتقد است و برخی از قدرت های بالاتر را به گونه ای می بیند که به هیچ وجه سنتی نیست و موجب اعتراض خانواده و اعضای جامعه خود می شود. با این حال، در حالی که خواندن، اقدامات یوسف نشان می دهد که او دارای اعتقادات ترین و خام ترین نوع اعتقاد است: او به زمین اعتقاد دارد و اقدامات خود را به روش های مختلف پاداش می دهد و در دیگران مجازات می شود. برای من شخصا، این یک کتاب جالب بود زیرا در مفهوم خدا فروخته نمی شد، همانطور که توسط هر تعداد موسسات مذهبی ممنوع شده بود. باورهایم جایی در جوزف قرار می گیرند: خدا یا هر قدرت بالاتر که فراتر از تعریف است، چیزی غیر قابل شناخت، نامحسوس و مرموز است. آخرین صفحات کتاب به شدت یکی از مهمترین و مهمترین مواردی بود که تقریبا در هر زمان خواندم جوزف به یک کشیش می رود، به دنبال کمک به نجات زمین است. کشیش امتناع می کند و می گوید که کارش این است که نجات روح انسان و نه زمین را تضمین کند، و از بین بردن دیدگاه های هرج و مرج که یوسف می گیرد، به عنوان یک نهاد عمده مانند کلیسای کاتولیک مخالفت می کند. در یسف، یوسف به کلیه جهان معتقد است، که از کلیسا بسیار ساده تر و جهانی تر احساس می شود، که به نظر می رسد به سادگی به یکی از خدایان (اگر کسی است که همه چیز را ایجاد کرده است) برای منافع خود وجود دارد. این هرگز، و هنوز هم، به خوبی با من نشسته است، و من ترجیح می دهم جوزف بیشتر جهانی، عمومی در مورد جهان اجرا می شود. این فال ...

مشاهده لینک اصلی
به عنوان یکی از نخستین آثار استینبک (رمان دوم خود)، به یک شناخته نشده خدا تقریبا به عنوان تصفیه شده، انسجام یا تلاش به عنوان کسانی که دنبال شد. جاه طلبی و عزم شایسته ای که Steinbeck در مورد نوشتن این کتاب به آن پرداخته است، شاید در جایی دیگر در زندگی حرفه ای او هماهنگ نبوده است. در ابتدا تگ های کتاب از داستان ناتمام یک همکلاسی استنفورد خود را تطبیق می داد، Steinbeck برای مدت پنج سال کار کرد (طولانی تر از هر کار دیگری) و در نهایت بعد از بازنویسی های بسیاری، رمان بسیار متفاوت از اولین پیش نویس ها را تکمیل کرد. در حالی که به خدایی ناشناخته حاوی عناصر بسیاری است Steinbeck دوباره با دیدن و کشف با عمق بیشتر در کتاب های بعدی، این رمان به عنوان یکی از منحصر به فرد ترین و پیچیده است که او همیشه نوشت. داستان این است که ایدئولوژی های متضاد Paganism و مسیحیت و تأثیر آنها بر هویت و انتخاب را در نظر می گیرند. نه تنها داستان اخلاقی، به یک خدای ناشناخته به درستی نشان می دهد اعتقاد وحشت و فرو رفتن به قلمرو تقدیر غیر منطقی و فاسد. به طرز شگفت انگیزی به عنوان شخصیت های steinbecks ساخته شده است، این حلقه تا حدودی کم عمق و کم توسعه یافته در مقایسه است. به خدایی ناشناخته رمان خوبی است، و البته قطعا steinbecks قوی ترین خروج، آن را یک بخش جالب و مهم از بدن استثنایی خود را از کار باقی می ماند. بالا بر روی اوج فوق العاده ای، بلند شدن بیش از محدوده ها و دره ها، مغز جهان قرار گرفت و چشم هایی که بر بدن زمین نشستند. مغز نمی تواند زندگی را در بدنش درک کند. آن را بی قرار، با اطلاع مبهم است که می تواند از زندگی، شهرهای، خانه های کوچک از زمین با خشم زلزله لرزه. اما مغز درهم ریخته شد و کوه هنوز ناپدید شده بود و زمینه ها بر روی صخره های گرد و خاکی که به عرشه افتاده بودند صلح آمیز بودند. و به این ترتیب آن یک میلیون سال باقی ماند، بدون تغییر و آرام، و جهان مغز در اوج خود نزدیک به خواب است. مغز دچار کمبود شدید شد، زیرا میدانست که باید مدتی طول بکشد، و پس از آن زندگی زلزله خواهد شد و ویران خواهد شد، و کار طولانی خاکورزی از بین خواهد رفت و خانه های دره ها فرو ریخت. مغز متاسف شد، اما می تواند چیزی را تغییر دهد. فکر می کرد،i حتی کمی ناراحتی را برای حفظ این نظم که به طور تصادفی اتفاق می افتد تحمل خواهد کرد. شرم آور این است که این نظم را نابود کنیم. اما زمین قوی از نشستن در یک موقعیت خسته شد. به طور ناگهانی حرکت کرد و خانه ها فرو ریختند، کوه ها به طرز وحشیانه ای سنگین کردند و تمام کار یک میلیون سال از دست رفت.

مشاهده لینک اصلی
مطمئنا اشتاین بک دانست که کتاب مقدس خیلی بهتر از من حتی اگر من به جرم هر domeniche.La تولید آن و یا حداقل آنچه که من از آثار ادبی او خوانده ام رفتن، تا کنون پنج اثر، آن �� تجهیز آیا dellesodo از کشاورزان اضطراب عمومی که یکهو به سرزمین شیر و عسل، یا ساکنان دره سبز از چمنزارهای بهشت ​​را ترک کهil خداوند آنها را منجر @ یا dellaltare آل خدا ناشناخته و از ذاتی آن اشاره به سنت پل و اعمال رسولان، کتاب مقدس و spiritualit�� در رمان های او ovunque.Questaspetto اشتاین بک من را مجذوب بسیار، او cos�� بتن، cos�� حساس و توجه به شرایط زمینی انسان و necessit�� اولیه آن، هنوز در همان زمان cos�� غنی در عرفان و نمادهای مذهبی، و شخصیت های آن که همیشه به نظر می رسد آماده برای به چالش کشیدن خدا باشد، اما اجباری، تقریبا همیشه، به تسلیم و توسط سرنوشت نابود و dallassenza پراویدنس salvifica.Crede در یوسف وین، اما به خدا امید نیست: تنها که می توانید ذخیره کنید و یا او را محکوم باور در مادر زمین و خدا در همان زمان. خدائی ناشناخته که آب برای زنده ماندن را انکار می کند، که آن را به dellessere necessit�� انسان بی تفاوت - همسرش الیزابت در همه - پریشان با تشنگی از زمین و از موجودات زنده، خدا که او را به یک گرداب بی پایان نسبت به کشیدن Passione.Steinbeck ما همراه در این جستجو چشمگیر برای نجات که porter�� خانواده وین به رها ورمونت مادری خود به مهاجرت به کالیفرنیا در جستجوی زمین رایگان برای کشت و در آن به ساخت خانه خود، از طریق یک نثر اکنون رنگ تغزلی و غنی (sar�� s�� ترجمه مورخ به عنوان توسط بسیاری از اشاره کرد، اما حفظ و باعث می شود بدون شک تشخیص نویسنده ماتریس شاعرانه است) سخت و گرد و خاکی در حال حاضر؛ به نظر می رسد تقریبا امکان پذیر قادر به تشخیص تنها از طریق تنوع رنگ کلمات نویسنده از زمینه ها، برگ در درختان، سیم دربه در دره ها و دیدن آنها را در برابر چشمان ما تبدیل: سبز روشن کن، در حال حاضر به رنگ سبز تیره، در حال حاضر گل اخری، در یک اسپاسم که فقدان آب از زندگی منجر به مرگ می شود. جوزف وین سپس زمین می شود. و آب

مشاهده لینک اصلی
در \"خدای ناشناخته\"، استیون بک از تمثیلی به منظور صراحت پیشرفت فلسفه ی نیچه، استفاده می کند. ستایبیک: پس از دیدار با یک پیرمرد @ و طیف وسیعی از @ و شاهد قربانی شدن خورشید یک خوک در دست او، جوزف می پرسد: \"چرا شما انجام می دهید؟ این؟ @ بعد از اینکه دو نفر گفتگو عقب و چهارم را درگیر می کنند، پیرمرد به او می گوید: من این را برای خودم انجام می دهم. من نمی توانم بگویم که به خورشید کمک نمی کند. اما این برای من است در حال حاضر من خورشید هستم میبینی؟ من، از طریق جانور، خورشید هستم من در مرگ میمیرم @ علاوه بر این، پیرمرد میگوید که من خودم [یکبار] با خورشید به لبهی جهان میروم. @ نیچه (از این به بعد سخن زرتشت): شما باید آماده بشنوید خودتان در شعله خودتان؛ چطور می توانستید دوباره رشد کنید اگر ابتدا خاکستر نگردید؟ @ @ من عاشق کسانی هستم که برای اولین بار به دنبال یک دلیل فراتر از ستارگان برای رفتن و قربانی کردن نیستند، بلکه خود را به زمین قربانی می کنند، که زمین از سوپرمن ممکن است بعدا نیچه @ نیچه ایده آل مسیحی از خودکفایی را برای چیزی که فراتر از جهان است (روح، معنویت و غیره) رد کرد. نیچه معتقد بود که تنها از طریق قربانی کردن خود به واقعیت - زمین - می تواند خودش را فراتر از آنچه که هست، بدست آورد. @ این دقیقا همان چیزی است که یوسف در انتهای رمان انجام می دهد. پس از کشیدن مچ دست خود بر روی سنگ، جوزفlay در سمت خود را با مچ دست خود را outstretched و پایین پایین کوه کشیده از بدن او. سپس بدن او بزرگ و سبک رشد کرد. این به آسمان میرسید و از آن باران باران شد. باید شناخت، او زمزمه کرد، من باران هستم. چمن پس از کمی از من رشد می کند.انسان چیزی است که باید برطرف شود. مرد طناب است، بین حیوان وحشی گره خورده است - طناب بیش از یک پرتگاه. آنچه در انسان بزرگ است، این است که او یک پل است و نه انتهای. @ ملودی در ابتدای رمان همچنین به عنوان نیچه نیازی به ذکر شدن ندارد: او از آبهایی که توانایی او را حفظ کرده و قربانی شده است، از جنس است. او خداوند است و خداوند متعال است. چه کسی او را به ما قربانی می دهد؟ تا زمانی که قادر به شناخت خودمان نباشیم، می توانیم یک @ God Unknown @ باقی بمانیم.

مشاهده لینک اصلی
ابهام آن، یک رمان نوشته شده در Ode به یک خدای ناشناخته، چیزی است که در اصل من را به کتاب من. دیدم که کارهای دوم Steinbecks بسیار جالب بود، من کتاب دریافت کردم، کنجکاو شدم تا ببینم آیا این دیدگاه را در مورد اینکه چگونه استینبک دین یا ایمانش را می دید یا نه. تعجب آور است که متوجه شده اید که این کتاب نه چندان در نظر گرفته شده است که یک داستان منسجم باشد که باعث تحسین خواننده می شود، بلکه همان گونه که استاینبکه خود را در آن قرار داده است، پیچیده ای از ایده ها و افکار وی درباره زندگی، مرگ و سرنوشت است که کاملا از طریق جریان داستان حل و فصل می شود و یا پاسخ می دهد. یک تلاش ذاتی برای یک موجود عالی وجود دارد - یک قیچی برای تکیه بر زمانی که همه چیز از بین می رود - و باور های واضحی از شخصیت های تصویری که در رمان نشان داده می شود این را از گریز و مسیحیت استبداد به یک رشته پرستش طبیعت پانتئیستی، خرافات قبیله ای و کاتولیک است. بر خلاف Steinbecks بعدا کار می کند، داستان به شدت سوررئالیستی است و به عرفان متکی است؛ آن را تلاش می کند تا با واقعیت همسو با واقعیت، اما نتواند چنین کاری را انجام دهد، و بنابراین، دوگانگی شکست می خورد و تمام داستان را در نوعی ناراحت کننده ناراحت کننده می گذارد. جالب و خواندنی با این وجود بدون توجه به همه چیز، یک انسان شناسی مرموز (به نظر من هرگز توضیح داده نشد و یا توسعه نیافت) به ساختار مرکزی منحصر به فرد انسان در روح طبیعت بستگی داشت. در یک پایان تا حدودی گیج کننده اما رضایت بخش، ساعت عقربه ها را برمی گرداند، و از رسم زایی (سنگ های نمادین) و مراسم آیینی (خون)، ثابت می کند که او در واقع طبیعت است. یا او؟ در اینجا، من فکر می کنم، به تفسیر خواننده است. می توان قربانی نهایی را به اندازه کافی برای خنثی کردن تمامی اشتباه ها مشاهده کرد، اما سخنان نهایی کشیش در غیر این صورت اشاره می کند. در حالی که تصورات شهروندان برای تحقق عقل خود را تحسین می کند، متن نشان می دهد که او همچنان به عنوان یک کودک به عنوان گیج و عاطفی بی تجربه است. من اعتقاد دارم که استاینبک در تفسیری غریب تر و تاریک تر از سرنوشت انسان است. همانطور که مردان آرزو می کنند، دعا می کنند و جستجو می کنند، او در نهایت کنترل طبیعت را ندارد. انسان گریه می کند، اما خورشید خندید. و هنگامی که @ ارواح @ طبیعت فرو ریختن خاکستر، خدای ناشناخته که همه را اداره می کند، هنوز خود را فاش نمی کند.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب به خدای ناشناس


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش