جهان آخر رمانی است تاریخی بر زندگی ناسو اوید، شاعر ملی رم، سراینده دگردیسیها، فرهنگنامه اساطیر؛ و با آن که دورانهای تاریخ را در هم جاری میکند و به این ترتیب نمونهای عالی از رئالیسم جادویی میسازد، شیوهای شرقی دارد و قصه سفر شاگردی است به نام کوتا در طلب استادش اوید. این سفر دراز مرید در هزارتویی از واقعیت، خاطره و رویا، سرانجام به سیر و سلوک در جهاننگری مراد تبدیل میشود. و حال اگر کوتا در آخر جهان هم اوید را نیابد. در عمل و در پهنه جهان با آموزههای او آشنا میشود و در مییابد: زایش و زوال، پیدایش و فروپاشی، ساختن و ویرانی... قانون عام کیهان است و تداوم زمان در گرو چرخه پدیدهها. در جهان هیچ چیز پایدار نیست مگر دگردیسی. جهان آخر اسطورهایست زمینی شده، سیمای امروز ما در آینه اسطوره
خرید کتاب جهان آخر
جستجوی کتاب جهان آخر در گودریدز
معرفی کتاب جهان آخر از نگاه کاربران
ترجمهی فارسی Die letzte Welt را با نام «جهان آخر» به پیشنهاد و لطف «فرزاد فربد» گرامی خواندم که کتاب را به من هدیه کرد. ترجمهی کتاب کاری است از «محمود حدادی»، مترجم خوشنام و زبردست آلمانی، که توسط انتشارات پریان چاپ و منتشر شده است.
در طی خواندن کتاب، جابهجا درگیری دغدغهی دقت مترجم را با متن پیچیده میدیدم و پس از مدتها ترجمهای را دیدم که نثر در آن از اهمیتی به اندازهی انتقال برخوردار بود. در حدی که به نظرم فارسینویسان میتوانند از آن بیاموزند.
مثل بیشتر آنهایی که دغدغهی ژانر دارند، خیلی وقتها با ارجاع از متنهای ژانری، سر و کارم با اسطورهها افتاده است. یکی از جالبترین روایتهای اسطوره، نسخهی اویدیوس، شاعر رومی بوده است که شعر اساطیریاش، دگردیسیها را در زمانی سرود که اگوستوس قیصر خود را خدا خواند و از معبد ژوپیتر، راهرویی مستقیم به معبد خدایی خود کشید.
سرودن منظومهی اساطیری کار تازهای نبود، اما یکی از جذابیتهای دگردیسیها، بازگشتی است که انگار به نقطهی شروع اسطوره، زمان تلاش انسان اولیه برای ادراک نیروهای طبیعی، داشته است. خدایان اوید گویا چهره ندارند و همگی مثل اعضای یک خانوادهی نیروهای طبیعی به تصویر کشیده میشوند.
کریستف رانسمایر، نویسندهی جهان آخر، داستان تبعید اوید به سواحل سنگی دریای سیاه را، به قرن بیستم میلادی کشیده است و اگوستوس را بر مسند خدایی دیوانسالاری هزارتویی امپراطوری رومی نشانده است که متروپولیسی در میانهی قرن بیستم میلادی پایگاه قدرت اوست و پروژههای عمرانیاش، هدیه به مردم روم.
کوتا که به نقل از نمایهی انتهای کتاب، گویا کوتا ماکسیموس مسالینوس، شاگرد و مرید اویدیوس بود، پس از تبعید اوید که در کتاب ناسو (پوبلیوس اویدیوس ناسو) خوانده میشود، به دنبال دیدار او و یافتن سرنخی از کتاب آخرش اوید، راهی شهر آهنگران و معدنکاوان، تومی در کرانهی دریای سیاه میشود.
اوید کتاب دگردیسیها را در دلتنگی شنیدن خبر تبعیدش، در خانهی رمش سوزانده است و مردم تنها بخشهایی منتخب از آن را در جلسههای خواندن کتاب است که شنیدهاند.
کوتا در تومی اثری از ناسو نمییابد، اما خواننده نخستین ردپای دگردیسی را در داستان حس میکند. شهری با ساکنانی که انگار اسمهای یونانی دارند، اما همین ساکنانی که سرگرمیشان فیلمهای سالانهی سینماچی دورهگردی علیل است، از خود اسطورههای اولیه آمدهاند و به روایت ناسوی کتاب در دگردیسیهای جهان آخر، تن میدهند.
«اکو بلند گفت پس از طوفانی که در راه است و همه چیز را نابود خواهد کرد، از مشتی سنگ نسلی نو سر برمیدارد- ناسو این آینده را در یک روز زمستانی از شعلههای آتش برای او پیشگویی کرده است، از هر سنگدانه یک غول.»
مشاهده لینک اصلی
من از این فانتزی در متامورفوز لذت بردم، اگر عمدتا برای توصیف زرق و برق دار آن. Ovid من برای soliloquies خود را به یاد داشته باشید و این یک کتاب بدون شخصیت است، بنابراین من مطمئن نیستم که چگونه Ovid است. شهر در دریای سیاه ماشین آلات قرن بیست و یکم را داشته است، و این من را به عنوان برده داری به حساب آورد، درست همانطور که آنها را روی یک صحنه قرار می دادند و ریچارد سوم را در یک فاشیست 30s بریتانیا تنظیم می کردند. این رمان درباره توتالیتاریسم از طریق آگوستین رم صحبت می کند. کوتی که در جستجوی اوید است فراری از دولت است، مخالف / فرار. و اووید تبعید - داستان من بیشتر مایلم به دنبال این بود که چگونه او دولت را در گذشته خود را خشمگین است و آمد به اخراج شد. شرم آور پوشش من در لیست نسخه نیست؛ جذاب و غیر قابل توصیف است. به عنوان مثال، دارای یک ماهی مرده براق و یک رشته از دانه های براق است که از چشمش می افتد. و یک پای مرغ طلای فویل در پشت وجود دارد. علیه یک زمینه زنگ زده آهن / مکانیکی: این کتاب را مناسب می داند. من باید به توصیف رسمی این رمان بپردازم. معدن می گوید: \"آخرین دنیای مجلل، یکی از مهم ترین و قابل توجه ترین رمان های زمان ما است. @ که در توصیف Goodreads هم تکرار شده است. بگو کی؟ چگونه خوانندگان را به سمت خارج ببریم من تقریبا شرمنده ام که با این دیدگاه ببینم، تا دوستانم به من احترام بگذارند. این کتاب را برای مردمانش نادیده نگیرید، مردم.
مشاهده لینک اصلی
این بسیار دشوار است که قبول کنم که من 10 سال پیش این رمان را خوانده ام. زمستان خیلی خوب به یاد می آورم؛ یکی از اولین کارهایی بود که من در یک کتاب فروشی در ساحل جرسی انجام دادم، به تنهایی و در یک ساختمان بدون حرارت، سرد بود. آسمان همیشه خاکستری بود حتی زمانی که نبود. من با Ovid تبعیدی شناسایی شدم و در Ransmayrs مخلوط بی نظیری از باستانی و مدرن (چشم انداز پر از اتوبوس های زنگ زده و معابد سنگی) یافت می شود چیزی کاملا جدید. تا آن زمان، من هنوز در زیلین در Salinger و Kerouac بود. اما من نوجوانی ادبی من را پشت سر گذاشتم. چه چیزی بهتر از این است که از این رمان در مورد دگرگون شدن عبور کنیم؟ این ممکن است یک نماد واضح باشد، اما ارزان نیست.
مشاهده لینک اصلی
همه زمان ها یک بار است و گذشته به حال حاضر منجمد شده است. \"در حال حاضر دامدار فقط رویای گاو خود را، و روم رویای دامدار بود، و ماه و کوه ها تنها chimeras بود - هنگامی که موسیقی به طور ناگهانی شکستن و سایه در درب ناسا ظاهر شد، بر روی آستانه حرکت کرد، برای تبر که روی زمین بود، رسیده و در هیولای خواب جهنم. و تحت تاثیر قرار گرفت. با توجه به نیروی وحشی تبر، چشم های گله ها مانند مقیاس ها، پراکنده به گوشه ها، قطره های حلقوی کوچک، افتاد. جمجمه ستارهدار پشت سر هم خون از زخم های خمیده آن جوش می آید، چشم ها را بعد از چشم پاک می کند، با آن حملات شبکیه، مجاری اشک، و ضربه های شلاق را حمل می کند. مدتها بعد از اینکه سایه بدون صدا به داخل حیاط بیرون آمد و شب، گاو، با خون گاوهایش پراکنده بود، بلند شد و طناب را از دست مردانه افتاد. و فرار کرد. اسطوره ها و افسانه ها در واقع واقعیت پنهان پنهان شده اند. بنابراین شخصیت رمان، شبیه به رویای ویرانه های دایره ای توسط جورج لوئیس بورخس، در میان ویرانه های آخرین دنیای پر زرق و برق Ovidâ € ™ تصاویر اسطوره ای و ارواح بی هیچ چیز.
مشاهده لینک اصلی
اوید می دهد مواد بزرگ - شاعر wunderkind سکسی که مرموز امپراتور خشمگین شده و تبعید به پایان جهان، که آثار الهام کریستوفر Marlowes loveliest اشعار، اکثر شکسپیر بازی می کند و ارائه تنها پاسخ احساسی معنادار به 11/11 در نیویورک . پس چرا رمان هایی در مورد او مانند خرگوش؟ جهان آخرت یکی دیگر از کلونهای دیوید مالوف است (همانطور که پیش از کتاب DM Ovid، شاید الهامبخش آن است). صفحات و صفحات توصیف چاله هایی که جان McEnroe مورد استفاده قرار گرفتند، @ characters @ بارگذاری شده با چمدان تمثیلی، تعدیل پست مدرنیسم به روایت، بنابراین شما تمام حس مراقبت را از دست می دهید. من چنین چیزهایی را سرگرم می کنم، اما تنها زمانی که هدفمندی یاری می کند. تنها راه معقول برای توصیف جنتا در شیلی از طریق واقعگرایی جادویی بود، تنها راه بیان تأثیر انیشتین ها از طریق رویاها ... اما من فکر نمی کنم که تنها یا حتی قابل قبول است که تصور کردن اوید با خسته کننده کردن خواننده است اشک های تکان دهنده. و سرگرم کننده نمی توانید برخی از رمان نویس خارج از آن اجازه دهید او را خراب؟
مشاهده لینک اصلی
من کمی مریض هستم که در حال حاضر رمان های بیش از حد خواندن را نابود می کند. جهان آخرت تلاش می کند داستان نهایی Ovid، Metamorphoses را با توصیف سفر کوتا، که از شهر تبعیدش در یونان بازدید می کند، بازگو می کند. تومی، شهر سازنده آهن، عجیب و غریب بودن یک مکان است، با پروژکتورها و فیلم ها اما هیچ خودرویی یا چراغ الکتریکی. اساسا Cotta به تعداد زیادی از مردم میگوید، سه صفحه را دربر میگیرد که از انحلال شلنگها با سرکه استفاده میکند و کمی با تخیل بیش از حد فعالش آشنا میشود. هیچ کدام از اینها جالب نیست، و توصیف در سراسر آنقدر غنی است که باعث می شود من بخواهم استفراغ کنم. دو استعاره بسیار وجود دارد که من فرض می کنم اشاره های هوشمندانه ای به اووید (که من هنوز خواندن آن را دارم، باید اضافه کنم). من فکر نمیکنم که کافی است که کلماتی را که به یک کتاب برمیآید، بفهمید، اما باید آن را خوب بخوانید و بدون توجه به روایت خود بکشید. این به طور کامل در این زمینه شکست خورده است، و باید سریع تر از آنچه که انتظار می رفت، سریع خواند. فقیر.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب جهان آخر
خرید کتاب جهان آخر
جستجوی کتاب جهان آخر در گودریدز
در طی خواندن کتاب، جابهجا درگیری دغدغهی دقت مترجم را با متن پیچیده میدیدم و پس از مدتها ترجمهای را دیدم که نثر در آن از اهمیتی به اندازهی انتقال برخوردار بود. در حدی که به نظرم فارسینویسان میتوانند از آن بیاموزند.
مثل بیشتر آنهایی که دغدغهی ژانر دارند، خیلی وقتها با ارجاع از متنهای ژانری، سر و کارم با اسطورهها افتاده است. یکی از جالبترین روایتهای اسطوره، نسخهی اویدیوس، شاعر رومی بوده است که شعر اساطیریاش، دگردیسیها را در زمانی سرود که اگوستوس قیصر خود را خدا خواند و از معبد ژوپیتر، راهرویی مستقیم به معبد خدایی خود کشید.
سرودن منظومهی اساطیری کار تازهای نبود، اما یکی از جذابیتهای دگردیسیها، بازگشتی است که انگار به نقطهی شروع اسطوره، زمان تلاش انسان اولیه برای ادراک نیروهای طبیعی، داشته است. خدایان اوید گویا چهره ندارند و همگی مثل اعضای یک خانوادهی نیروهای طبیعی به تصویر کشیده میشوند.
کریستف رانسمایر، نویسندهی جهان آخر، داستان تبعید اوید به سواحل سنگی دریای سیاه را، به قرن بیستم میلادی کشیده است و اگوستوس را بر مسند خدایی دیوانسالاری هزارتویی امپراطوری رومی نشانده است که متروپولیسی در میانهی قرن بیستم میلادی پایگاه قدرت اوست و پروژههای عمرانیاش، هدیه به مردم روم.
کوتا که به نقل از نمایهی انتهای کتاب، گویا کوتا ماکسیموس مسالینوس، شاگرد و مرید اویدیوس بود، پس از تبعید اوید که در کتاب ناسو (پوبلیوس اویدیوس ناسو) خوانده میشود، به دنبال دیدار او و یافتن سرنخی از کتاب آخرش اوید، راهی شهر آهنگران و معدنکاوان، تومی در کرانهی دریای سیاه میشود.
اوید کتاب دگردیسیها را در دلتنگی شنیدن خبر تبعیدش، در خانهی رمش سوزانده است و مردم تنها بخشهایی منتخب از آن را در جلسههای خواندن کتاب است که شنیدهاند.
کوتا در تومی اثری از ناسو نمییابد، اما خواننده نخستین ردپای دگردیسی را در داستان حس میکند. شهری با ساکنانی که انگار اسمهای یونانی دارند، اما همین ساکنانی که سرگرمیشان فیلمهای سالانهی سینماچی دورهگردی علیل است، از خود اسطورههای اولیه آمدهاند و به روایت ناسوی کتاب در دگردیسیهای جهان آخر، تن میدهند.
«اکو بلند گفت پس از طوفانی که در راه است و همه چیز را نابود خواهد کرد، از مشتی سنگ نسلی نو سر برمیدارد- ناسو این آینده را در یک روز زمستانی از شعلههای آتش برای او پیشگویی کرده است، از هر سنگدانه یک غول.»
مشاهده لینک اصلی
من از این فانتزی در متامورفوز لذت بردم، اگر عمدتا برای توصیف زرق و برق دار آن. Ovid من برای soliloquies خود را به یاد داشته باشید و این یک کتاب بدون شخصیت است، بنابراین من مطمئن نیستم که چگونه Ovid است. شهر در دریای سیاه ماشین آلات قرن بیست و یکم را داشته است، و این من را به عنوان برده داری به حساب آورد، درست همانطور که آنها را روی یک صحنه قرار می دادند و ریچارد سوم را در یک فاشیست 30s بریتانیا تنظیم می کردند. این رمان درباره توتالیتاریسم از طریق آگوستین رم صحبت می کند. کوتی که در جستجوی اوید است فراری از دولت است، مخالف / فرار. و اووید تبعید - داستان من بیشتر مایلم به دنبال این بود که چگونه او دولت را در گذشته خود را خشمگین است و آمد به اخراج شد. شرم آور پوشش من در لیست نسخه نیست؛ جذاب و غیر قابل توصیف است. به عنوان مثال، دارای یک ماهی مرده براق و یک رشته از دانه های براق است که از چشمش می افتد. و یک پای مرغ طلای فویل در پشت وجود دارد. علیه یک زمینه زنگ زده آهن / مکانیکی: این کتاب را مناسب می داند. من باید به توصیف رسمی این رمان بپردازم. معدن می گوید: \"آخرین دنیای مجلل، یکی از مهم ترین و قابل توجه ترین رمان های زمان ما است. @ که در توصیف Goodreads هم تکرار شده است. بگو کی؟ چگونه خوانندگان را به سمت خارج ببریم من تقریبا شرمنده ام که با این دیدگاه ببینم، تا دوستانم به من احترام بگذارند. این کتاب را برای مردمانش نادیده نگیرید، مردم.
مشاهده لینک اصلی
این بسیار دشوار است که قبول کنم که من 10 سال پیش این رمان را خوانده ام. زمستان خیلی خوب به یاد می آورم؛ یکی از اولین کارهایی بود که من در یک کتاب فروشی در ساحل جرسی انجام دادم، به تنهایی و در یک ساختمان بدون حرارت، سرد بود. آسمان همیشه خاکستری بود حتی زمانی که نبود. من با Ovid تبعیدی شناسایی شدم و در Ransmayrs مخلوط بی نظیری از باستانی و مدرن (چشم انداز پر از اتوبوس های زنگ زده و معابد سنگی) یافت می شود چیزی کاملا جدید. تا آن زمان، من هنوز در زیلین در Salinger و Kerouac بود. اما من نوجوانی ادبی من را پشت سر گذاشتم. چه چیزی بهتر از این است که از این رمان در مورد دگرگون شدن عبور کنیم؟ این ممکن است یک نماد واضح باشد، اما ارزان نیست.
مشاهده لینک اصلی
همه زمان ها یک بار است و گذشته به حال حاضر منجمد شده است. \"در حال حاضر دامدار فقط رویای گاو خود را، و روم رویای دامدار بود، و ماه و کوه ها تنها chimeras بود - هنگامی که موسیقی به طور ناگهانی شکستن و سایه در درب ناسا ظاهر شد، بر روی آستانه حرکت کرد، برای تبر که روی زمین بود، رسیده و در هیولای خواب جهنم. و تحت تاثیر قرار گرفت. با توجه به نیروی وحشی تبر، چشم های گله ها مانند مقیاس ها، پراکنده به گوشه ها، قطره های حلقوی کوچک، افتاد. جمجمه ستارهدار پشت سر هم خون از زخم های خمیده آن جوش می آید، چشم ها را بعد از چشم پاک می کند، با آن حملات شبکیه، مجاری اشک، و ضربه های شلاق را حمل می کند. مدتها بعد از اینکه سایه بدون صدا به داخل حیاط بیرون آمد و شب، گاو، با خون گاوهایش پراکنده بود، بلند شد و طناب را از دست مردانه افتاد. و فرار کرد. اسطوره ها و افسانه ها در واقع واقعیت پنهان پنهان شده اند. بنابراین شخصیت رمان، شبیه به رویای ویرانه های دایره ای توسط جورج لوئیس بورخس، در میان ویرانه های آخرین دنیای پر زرق و برق Ovidâ € ™ تصاویر اسطوره ای و ارواح بی هیچ چیز.
مشاهده لینک اصلی
اوید می دهد مواد بزرگ - شاعر wunderkind سکسی که مرموز امپراتور خشمگین شده و تبعید به پایان جهان، که آثار الهام کریستوفر Marlowes loveliest اشعار، اکثر شکسپیر بازی می کند و ارائه تنها پاسخ احساسی معنادار به 11/11 در نیویورک . پس چرا رمان هایی در مورد او مانند خرگوش؟ جهان آخرت یکی دیگر از کلونهای دیوید مالوف است (همانطور که پیش از کتاب DM Ovid، شاید الهامبخش آن است). صفحات و صفحات توصیف چاله هایی که جان McEnroe مورد استفاده قرار گرفتند، @ characters @ بارگذاری شده با چمدان تمثیلی، تعدیل پست مدرنیسم به روایت، بنابراین شما تمام حس مراقبت را از دست می دهید. من چنین چیزهایی را سرگرم می کنم، اما تنها زمانی که هدفمندی یاری می کند. تنها راه معقول برای توصیف جنتا در شیلی از طریق واقعگرایی جادویی بود، تنها راه بیان تأثیر انیشتین ها از طریق رویاها ... اما من فکر نمی کنم که تنها یا حتی قابل قبول است که تصور کردن اوید با خسته کننده کردن خواننده است اشک های تکان دهنده. و سرگرم کننده نمی توانید برخی از رمان نویس خارج از آن اجازه دهید او را خراب؟
مشاهده لینک اصلی
من کمی مریض هستم که در حال حاضر رمان های بیش از حد خواندن را نابود می کند. جهان آخرت تلاش می کند داستان نهایی Ovid، Metamorphoses را با توصیف سفر کوتا، که از شهر تبعیدش در یونان بازدید می کند، بازگو می کند. تومی، شهر سازنده آهن، عجیب و غریب بودن یک مکان است، با پروژکتورها و فیلم ها اما هیچ خودرویی یا چراغ الکتریکی. اساسا Cotta به تعداد زیادی از مردم میگوید، سه صفحه را دربر میگیرد که از انحلال شلنگها با سرکه استفاده میکند و کمی با تخیل بیش از حد فعالش آشنا میشود. هیچ کدام از اینها جالب نیست، و توصیف در سراسر آنقدر غنی است که باعث می شود من بخواهم استفراغ کنم. دو استعاره بسیار وجود دارد که من فرض می کنم اشاره های هوشمندانه ای به اووید (که من هنوز خواندن آن را دارم، باید اضافه کنم). من فکر نمیکنم که کافی است که کلماتی را که به یک کتاب برمیآید، بفهمید، اما باید آن را خوب بخوانید و بدون توجه به روایت خود بکشید. این به طور کامل در این زمینه شکست خورده است، و باید سریع تر از آنچه که انتظار می رفت، سریع خواند. فقیر.
مشاهده لینک اصلی