بهار ۱۹۶۶، لیلا با نگرانی زياد، جعبهای فانتزی حاوی هشت دفترچه به من داد. گفت ديگر نمیتواند آن را در خانه نگاه دارد. از اين میترسد شوهرش آنها را پيدا كند و بخواند. بهجز چند اشارهی طنزآميز بابت نخ زيادی كه دور جعبه پيچيده بود، حرف ديگری را به او نزدم و جعبه را گرفتم. رابطهمان آن زمان خيلی بد بود، اما به نظر میرسيد فقط من اينطور فكر میكردم. وقتی به ندرت، همديگر را میديديم، مرا ناراحت نمیكرد. هرگز حرف خصمانه و تندی نمیزد، فقط محبت نشان میداد... ؛
خرید کتاب داستان یک نام جدید
جستجوی کتاب داستان یک نام جدید در گودریدز
معرفی کتاب داستان یک نام جدید از نگاه کاربران
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب داستان یک نام جدید
خرید کتاب داستان یک نام جدید
جستجوی کتاب داستان یک نام جدید در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی
مشاهده لینک اصلی