در كتاب دزد، سارق گمنامی كه جيببُر تمام عياری است و به خاطر اين مهارت استادانه در ربودن وسايل افراد خاص محكوم به همكاری ميشود. آن هم همكاری با «كيزاكی» يكی از سردستههای باندهای مافيايی و گانگستری كه برنامههای كلان آنها دستكاری و دخالت در سياست است. اين دزد راهی برای فرار ندارد، نه از دست كيزاكی و آدمهايش و نه از دست گذشته و خاطراتش با دو نفر از دوستانش: «حتماً همين طوره. من جيببُر خوبي نيستم. دوران دبيرستان كارم اساساً جنس بلند كردن از مغازه بود. بعضی وقتها برای تفريح جيببُری هم ميكردم. مثل تو يا «ايشيكاوا» اين كاره نيستم. تو بلند ميكنی، ميدی به اون، اون هم كيف پول رو خالی ميكنه و بعد تو دوباره ميذاريش توی جيب صاحبش. تازه اون فقط دو سوم سهم ميبره. نميشد فهميد كه چه اتفاقی افتاده، حتی اگه هم كسی ميفهميد، باز نميشد گزارش داد.»
در داستان دزد، روابط انسانی بسیار كم و محدودی تجربه ميشود. وابستگيها و دلبستگيهايی براي شخصيت اصلی داستان بهوجود ميآيد كه سرنوشت او را رقم ميزند. او با پسربچهای دوست ميشود كه همواره او را ياد خودش مياندازد. تلاش ميكند آينده پسرک را بهتر كند و همين دوستی بر آينده خودش هم تأثير ميگذارد: «وقتی از مغازه بيرون آمدم، ابرهای بزرگ و حجيم بالای سرم به حالت معلق در آمده بودند. احساس كردم كه قطرههای بيشمار باران مرا در خود خواهند پوشاند. ضربان قلبم تندتر شد و انگشتانم را در جيبم باز و بسته كردم.»
«فومی نوری ناكامورا» نويسنده ژاپنی، در سال 2010 جايزه ادبی ژاپن را برای كتاب دزد دريافت كرد.
خرید کتاب دزد
جستجوی کتاب دزد در گودریدز
معرفی کتاب دزد از نگاه کاربران
و اندیشهي تقدیر مکتوب و محتوم دست از سر ژاپنیها برنمیدارد.
مشاهده لینک اصلی
3.5 / 5 برخی از این افراد خوشحال نیستند که بتوانند از محبوب ترین بازی های آنلاین پیروی کنند. من یک مرد هستم :) من زبان مادری موسیقی کلاسیک هستم.
مشاهده لینک اصلی
شخصیت عنوان، دزد، یک جاسوسی بسیار ماهر است که در برابر اراده خود، سه کار را انجام می دهد - که همه آنها شامل جمع آوری بسیار جزیی از جیب ها است که بسیار پیچیده تر از صرفه جویی در کیف پول است - برای یک جرم رئیس، Kizaki.اگر دزد نتواند، Kizaki او را بکشند، و دزد هیچ شک ندارد که Kizaki از طریق پیروی کند. کیزاکی دوست دارد به سر و صدا در مورد سرنوشت. آیا قاتل دزدان توسط Kizaki کنترل می شود یا این که دزد است که توسط Kizaki کنترل می شود؟ این کتاب بیش از یک هیجان جرم و جنایت بزرگ است: تمرین جالبی در سرنوشت و آزادی آزاد است. من متنفرم که این کتاب را بخوانم وقتی آن را در قفسه کتابخانه دیدم، یا می توانستم آن را ببینم و به نوعی تصمیم گرفتم آن را بررسی نکنم؟ آیا ژنهای من، محیط من و تمام انتخابها یا انتخابهای ظاهری، که در زندگی ام ساخته بودم تا آنجا که من این کتاب را در قفسه دیدم، تعیین میکنم که این کتاب را بررسی کنم؟ آیا حکم سرنوشت من باید این کتاب را درباره سرنوشت بخوانم؟ یا این فقط یک تصادف ناخواسته بود که این کتاب را در زمان مناسب بدون هیچ حواس پرتی دیگر جاسوسی کرد که به این وسیله فرصتی برای انتخاب این کتاب به من داد و تصمیم گرفت آن را بررسی کند و آن را بخواند یا آن را نادیده بگیرد؟ اگر حوادثی که بلافاصله قبل از چک کردن این کتاب می توانست تا لحظه ای که من تصمیم گرفتم این کتاب را بررسی کنم، بارها و بارها بازبینی می شود، آیا هر بار که بخواهم این کتاب را بررسی کنم، یا زمانیکه من آن را در قفسه گذاشتم و اگر گاهی گاهی اوقات به طور متفاوتی انتخاب کنم، دلایل مختلفی را انتخاب خواهم کرد؟ آیا من متناقض بودم تا کلمات را تایپ کنم یا بعد از اتمام این کتاب می توانستم نوشتن را انجام ندهم این بازبینی در همه؟ چطوری این گزینه ها را که من به نظر می رسد کنترل می کنم: آیا این دست غریب غم انگیز و غلطی از سرنوشت است یا من به نوعی در کنترل انتخاب های خودم هستم؟ یا این می تواند هر دو باشد؟ دزد هیچ پاسخی به این سوالات ارائه نمی دهد؛ به سادگی سوالات را مطرح می کند. من می خواهم فکر کنم که من در کنترل انتخابات هستم، اما چگونه می توانم برای همیشه مطمئن باشم؟ شاید همه ما متعلق به فکر است که ما آزادیم.
مشاهده لینک اصلی
علیرغم اینکه داستانی از جنایی جنایی ژاپن به طور منظم تحت فشار قرار گرفته است، من به دنبال یافتن یک نویسنده یا داستان که کلیک می کنم، ادامه می دهم. متاسفانه، این کتاب ثابت کرد که یکی دیگر از دود است. این داستان به دنبال یک جیب بسیار با استعداد است که با یک دوست قدیمی / جنایتکار ملاقات می کند و به برنامه ای متقاعد شده توسط یک مرد مرموز مکی می شود. او پیشنهاد معرفتی را که او نمی تواند رد کند، ساخته است - مجموعه ای از دزدی های فزاینده دشوار که او باید کامل کند و یا کشته شود. این به لحاظ نظری میتواند به عنوان طرح هیجان انگیز نئونر کار کند، مگر اینکه جیبی یک رمز است که هیچ ارتباطی با خواننده ندارد. به نظر می رسد که بسیاری از شخصیت های اصلی در داستان های جنایی ژاپنی ظاهر می شوند، و تنها به معنای عناوین خود می اندیشند. Subplot یک پسر جوان را معرفی می کند که او مربیان و محافظه کاران نیمی از قلب را به ارمغان می آورد، اما این موضوع عمدتا به عنوان پوشش سینمایی مطرح می شود. بسیاری از اگزیستانسیالیسم در حال وقوع است و بحث در مورد طبیعت و نقش سرنوشت است و هیچ کدام از آن چیز جالبی نیست. من می توانم ببینم چگونه می توان آن را به عنوان یک فیلم شیک بسیار خوب کار کرد، جایی که اموال جیبی می تواند زنده تر باشد و خلأ در هسته آن می تواند از نظر بصری خلق شود، اما من قطعا نمی توانم این کتاب را توصیه کنم. استفاده بهتر از آن زمان، خواندن جرم و مجازات و تماشای رابرت برسونون فیلم 1959، Pickpocket است.
مشاهده لینک اصلی
یک ستاره؟ سه ستاره؟ پنج ستاره؟ من هیچ سرنخی ندارم و در مورد تجربیاتم با این کتاب خلاصه می شود. من سه بار به آنجا بروم چون کتاب درهم آمیخته و تحسین برانگیز بود، اما من نمی توانستم با آن ارتباط برقرار کنم. شاید انتظاراتم خیلی زیاد بود چون برنده جوایز کتاب ها خیلی زیاد بود زیرا آنها به درستی بر اساس یک نسخه آمریکایی از آنچه که @ thriller @ معمولا به معنای آن است، یا به دلیل آنکه آن را خیلی سریع خواند و باید آن را به جای آن نادیده بگیرد، اشتباه بود. کتاب نمی خواست خواننده را متوقف کند و یک حکم را تجدید نظر کند؛ آن را پیچیده نیست که نیاز به مکث قبل از ادامه. شاید قدرت آن سادگی آن بود، و من به عنوان خواننده کوتاه شدم. من این کتاب را به برخی از دوستان خواننده من منتقل می کنم تا ببینند که چه فکر می کنند. من آن را برای افرادی که از داستان کوتاه لذت می برند توصیه می کنم اما نه برای کسانی که رمان های طولانی و پیچیده را دوست دارند. من اولین کتاب را از طریق Goodreads به دست آوردم و آن را برای یک سفر هواپیما طولانی ذخیره کردم تا بتوانم از آن در یک نشست لذت ببرم. متاسفانه، پازل سودوکو هواپیماها بیشتر جذاب بود.
مشاهده لینک اصلی
این یک گام سریع، لذت بخش، بدون مزخرف و از لحاظ اقتصادی از هیجان انگیز / نیر سخت پخته شده است. من واقعا دوست دارم که چگونه نویسنده، آقای ناکامورا درباره فعالیت های جنایی مختلف و همچنین اینکه چگونه ذهن مجرمان در واقع کار می کند (به این معنی است که به نظر من به نظر می آید که او خود را با جنایتکاری تحریک کرده است) همه به نظر قابل اعتماد و واقعی هستند. Thief یک کتاب است که می تواند شما را در لبه صندلی خود نگه دارد، گرچه من در مورد پایان دادن به آن احساس ناراحتی کرده ام، اما با این حال آن را به پایان رسیده است اما کمی ضعیف است.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب دزد
در داستان دزد، روابط انسانی بسیار كم و محدودی تجربه ميشود. وابستگيها و دلبستگيهايی براي شخصيت اصلی داستان بهوجود ميآيد كه سرنوشت او را رقم ميزند. او با پسربچهای دوست ميشود كه همواره او را ياد خودش مياندازد. تلاش ميكند آينده پسرک را بهتر كند و همين دوستی بر آينده خودش هم تأثير ميگذارد: «وقتی از مغازه بيرون آمدم، ابرهای بزرگ و حجيم بالای سرم به حالت معلق در آمده بودند. احساس كردم كه قطرههای بيشمار باران مرا در خود خواهند پوشاند. ضربان قلبم تندتر شد و انگشتانم را در جيبم باز و بسته كردم.»
«فومی نوری ناكامورا» نويسنده ژاپنی، در سال 2010 جايزه ادبی ژاپن را برای كتاب دزد دريافت كرد.
خرید کتاب دزد
جستجوی کتاب دزد در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
3.5 / 5 برخی از این افراد خوشحال نیستند که بتوانند از محبوب ترین بازی های آنلاین پیروی کنند. من یک مرد هستم :) من زبان مادری موسیقی کلاسیک هستم.
مشاهده لینک اصلی
شخصیت عنوان، دزد، یک جاسوسی بسیار ماهر است که در برابر اراده خود، سه کار را انجام می دهد - که همه آنها شامل جمع آوری بسیار جزیی از جیب ها است که بسیار پیچیده تر از صرفه جویی در کیف پول است - برای یک جرم رئیس، Kizaki.اگر دزد نتواند، Kizaki او را بکشند، و دزد هیچ شک ندارد که Kizaki از طریق پیروی کند. کیزاکی دوست دارد به سر و صدا در مورد سرنوشت. آیا قاتل دزدان توسط Kizaki کنترل می شود یا این که دزد است که توسط Kizaki کنترل می شود؟ این کتاب بیش از یک هیجان جرم و جنایت بزرگ است: تمرین جالبی در سرنوشت و آزادی آزاد است. من متنفرم که این کتاب را بخوانم وقتی آن را در قفسه کتابخانه دیدم، یا می توانستم آن را ببینم و به نوعی تصمیم گرفتم آن را بررسی نکنم؟ آیا ژنهای من، محیط من و تمام انتخابها یا انتخابهای ظاهری، که در زندگی ام ساخته بودم تا آنجا که من این کتاب را در قفسه دیدم، تعیین میکنم که این کتاب را بررسی کنم؟ آیا حکم سرنوشت من باید این کتاب را درباره سرنوشت بخوانم؟ یا این فقط یک تصادف ناخواسته بود که این کتاب را در زمان مناسب بدون هیچ حواس پرتی دیگر جاسوسی کرد که به این وسیله فرصتی برای انتخاب این کتاب به من داد و تصمیم گرفت آن را بررسی کند و آن را بخواند یا آن را نادیده بگیرد؟ اگر حوادثی که بلافاصله قبل از چک کردن این کتاب می توانست تا لحظه ای که من تصمیم گرفتم این کتاب را بررسی کنم، بارها و بارها بازبینی می شود، آیا هر بار که بخواهم این کتاب را بررسی کنم، یا زمانیکه من آن را در قفسه گذاشتم و اگر گاهی گاهی اوقات به طور متفاوتی انتخاب کنم، دلایل مختلفی را انتخاب خواهم کرد؟ آیا من متناقض بودم تا کلمات را تایپ کنم یا بعد از اتمام این کتاب می توانستم نوشتن را انجام ندهم این بازبینی در همه؟ چطوری این گزینه ها را که من به نظر می رسد کنترل می کنم: آیا این دست غریب غم انگیز و غلطی از سرنوشت است یا من به نوعی در کنترل انتخاب های خودم هستم؟ یا این می تواند هر دو باشد؟ دزد هیچ پاسخی به این سوالات ارائه نمی دهد؛ به سادگی سوالات را مطرح می کند. من می خواهم فکر کنم که من در کنترل انتخابات هستم، اما چگونه می توانم برای همیشه مطمئن باشم؟ شاید همه ما متعلق به فکر است که ما آزادیم.
مشاهده لینک اصلی
علیرغم اینکه داستانی از جنایی جنایی ژاپن به طور منظم تحت فشار قرار گرفته است، من به دنبال یافتن یک نویسنده یا داستان که کلیک می کنم، ادامه می دهم. متاسفانه، این کتاب ثابت کرد که یکی دیگر از دود است. این داستان به دنبال یک جیب بسیار با استعداد است که با یک دوست قدیمی / جنایتکار ملاقات می کند و به برنامه ای متقاعد شده توسط یک مرد مرموز مکی می شود. او پیشنهاد معرفتی را که او نمی تواند رد کند، ساخته است - مجموعه ای از دزدی های فزاینده دشوار که او باید کامل کند و یا کشته شود. این به لحاظ نظری میتواند به عنوان طرح هیجان انگیز نئونر کار کند، مگر اینکه جیبی یک رمز است که هیچ ارتباطی با خواننده ندارد. به نظر می رسد که بسیاری از شخصیت های اصلی در داستان های جنایی ژاپنی ظاهر می شوند، و تنها به معنای عناوین خود می اندیشند. Subplot یک پسر جوان را معرفی می کند که او مربیان و محافظه کاران نیمی از قلب را به ارمغان می آورد، اما این موضوع عمدتا به عنوان پوشش سینمایی مطرح می شود. بسیاری از اگزیستانسیالیسم در حال وقوع است و بحث در مورد طبیعت و نقش سرنوشت است و هیچ کدام از آن چیز جالبی نیست. من می توانم ببینم چگونه می توان آن را به عنوان یک فیلم شیک بسیار خوب کار کرد، جایی که اموال جیبی می تواند زنده تر باشد و خلأ در هسته آن می تواند از نظر بصری خلق شود، اما من قطعا نمی توانم این کتاب را توصیه کنم. استفاده بهتر از آن زمان، خواندن جرم و مجازات و تماشای رابرت برسونون فیلم 1959، Pickpocket است.
مشاهده لینک اصلی
یک ستاره؟ سه ستاره؟ پنج ستاره؟ من هیچ سرنخی ندارم و در مورد تجربیاتم با این کتاب خلاصه می شود. من سه بار به آنجا بروم چون کتاب درهم آمیخته و تحسین برانگیز بود، اما من نمی توانستم با آن ارتباط برقرار کنم. شاید انتظاراتم خیلی زیاد بود چون برنده جوایز کتاب ها خیلی زیاد بود زیرا آنها به درستی بر اساس یک نسخه آمریکایی از آنچه که @ thriller @ معمولا به معنای آن است، یا به دلیل آنکه آن را خیلی سریع خواند و باید آن را به جای آن نادیده بگیرد، اشتباه بود. کتاب نمی خواست خواننده را متوقف کند و یک حکم را تجدید نظر کند؛ آن را پیچیده نیست که نیاز به مکث قبل از ادامه. شاید قدرت آن سادگی آن بود، و من به عنوان خواننده کوتاه شدم. من این کتاب را به برخی از دوستان خواننده من منتقل می کنم تا ببینند که چه فکر می کنند. من آن را برای افرادی که از داستان کوتاه لذت می برند توصیه می کنم اما نه برای کسانی که رمان های طولانی و پیچیده را دوست دارند. من اولین کتاب را از طریق Goodreads به دست آوردم و آن را برای یک سفر هواپیما طولانی ذخیره کردم تا بتوانم از آن در یک نشست لذت ببرم. متاسفانه، پازل سودوکو هواپیماها بیشتر جذاب بود.
مشاهده لینک اصلی
این یک گام سریع، لذت بخش، بدون مزخرف و از لحاظ اقتصادی از هیجان انگیز / نیر سخت پخته شده است. من واقعا دوست دارم که چگونه نویسنده، آقای ناکامورا درباره فعالیت های جنایی مختلف و همچنین اینکه چگونه ذهن مجرمان در واقع کار می کند (به این معنی است که به نظر من به نظر می آید که او خود را با جنایتکاری تحریک کرده است) همه به نظر قابل اعتماد و واقعی هستند. Thief یک کتاب است که می تواند شما را در لبه صندلی خود نگه دارد، گرچه من در مورد پایان دادن به آن احساس ناراحتی کرده ام، اما با این حال آن را به پایان رسیده است اما کمی ضعیف است.
مشاهده لینک اصلی