کتاب ربه کا

اثر دافنه دوموریه از انتشارات جامی(مصدق) - مترجم: آذرمیدخت معبودی-معروف ترین رمان ها

شب گذشته به خواب رفتم و دوباره به ماندری رفتم. .

این رمان در مونت کارلو شروع می شود، جایی که قهرمان ما با ماشیم وین ویمز، ناف خجالتی و پیشنهاد ناگهانی ازدواج، پاهای خود را بریده است. او یتیم شده و به عنوان یک خانم لیدی کار می کند، او به سختی می تواند شانس خود را باور کند. تنها زمانی که آنها به املاک کشور عظیم خود می رسند، او متوجه می شود که یک سایه همسر دیرین خود را بر سر زندگیاش می گذارد - او را با یک بدبختی که تهدید می کند ازدواج آنها را از فراز قبر نابود کند، به ارمغان می آورد.


خرید کتاب ربه کا
جستجوی کتاب ربه کا در گودریدز

معرفی کتاب ربه کا از نگاه کاربران
شب گذشته به خواب رفتم و دوباره به ماندری رفتم. به نظر می رسید که من به وسیله دروازه آهن به سمت درایو ایستادم و برای مدتی نمی توانستم وارد شوم، زیرا راهی برای من مانده بود. این یکی از بهترین خطوط در حال حاضر است. در حقیقت، من تمام فصل مضحک را در زمینه تنظیم منظره و خلق داستان شگفت زده کردم. ما این روایت شخصی برخی از رویدادهای دراماتیک نامفهوم را می دانیم. ما می دانیم که راوی قدرت تخیل دارد و مستعد پرواز به فانتزی است. ما می دانیم که ماندلی جای جای تعجب است، جایی که جایی که زوج اخراج شده اند، مانند آدم و حوا از باغ عدن. ما می دانیم که این داستان داستان عاشقانه گوتیک خواهد بود و ما می دانیم که نویسنده می تواند کلمات را بر روی صفحه از زیبایی ایجاد کند و شما را به استخوان ها خنک کند. بقیه کتاب بر روی تمام وعده های این گامبوت باز، بافندگی داستان عشق و فریب، اسرار پنهان و آشفتگی های عاطفی، تغییر ناگهانی از فیض و زیبایی به ترس و وحشت، نتیجه نهایی در تعادل تا آخرین صفحه است. هیجان انگیز محبوب، زرق و برق سطحی از محیط پر جنب و جوش و شخصیت های سرشناس عاشقانه ممکن است برخی از محبوبیت پایدار رمان را توضیح دهد، اما دافنه دو موریج موفق به نابود کردن بسیاری از نقاط ژانر می شود، همانطور که در طرح و شخصیت هایش افشا می شود. سالی بئومن در سخنرانی فوق العاده اش می گوید: ربکا جین ایر را بازتاب می دهد، اما بازتاب ناقص است و به طور عمدی، ما را مجبور به بررسی پیش فرض های ما در مورد هر دو رمان و به ویژه رفتار با دیوانگی و زنان می کند. داستان اساسی خیلی آشناست، در واقع، دزدی ادبی به کارگردانی نویسنده شده است. یک زن بی گناه، خجالتی و ضعیف از یک شاهزاده تیره و برده ازدواج می کند و به قلعه با شکوه خود می رود تا متوجه شود که این محل خالی از سکنه است و شوهرش پنهانی برخی از اسرار تاریک است. زاویه پریده (@ Beauty \u0026 The Beast @)، مانند هر چیز دیگری در رمان، یک حرکت محاسبه شده از du Maurier است، حتی در یک سخنرانی بی نظیر توسط راوی بی نام نشان داده است: چه دراز مدت این است؛ این همیشه به مسیری که در جنگل در یک پری دریایی گریمس یاد می شود، جایی که شاهزاده از بین می رود، می دانید. آن همیشه بیشتر از یک انتظار است، و درختان خیلی تاریک و نزدیک است. قهرمان داستان غم انگیز است، تقریبا بی نظیر، زمانی که او در ابتدای داستان به عنوان یک همدم پولدار به یک زن مسن تر و غم انگیز غمگین در مونت کارلو معرفی می کند. اوضاع او نقش دوتایی را ایفا می کند، خواننده را آسانتر از مبارزاتش تشخیص می دهد و کلاس، آموزش و طبقه بندی اقتصادی را در آستانه جنگ جهانی دوم دوام می دهد. بدون داشتن تحصیلات مناسب و مهارت های قابل فروش شغلی، بدون ارث و یا خوب به نظر می رسد برای ازدواج، یک زن جوان برای یک زندگی ارادتمندانه تعیین شده بود. تنها شانس او ​​برای بالا رفتن از ایستگاه او این است که یک شوهر غنی را جذب کند. باور نکردنی، این دقیقا همان چیزی است که به دختر نامشخص ما می رسد، به عنوان او چشم غریبه بلند و تاریک در لابی هتل، غریبه کارفرما خود را به عنوان صاحب معبد ماندری معروف اشاره می کند. پس از اولین همسرش، ربکا، حداکثر زمستان از انگلستان دور می ماند و در یک حادثه قایقرانی در نزدیکی مانبرلی کشته می شود. او می تواند یک ترویج انگلستان را بکشد و او را به صورت سیاه و با توری در گلو و مچ دستش ببندد، او می تواند در دنیای جدید ما از یک دوران دور دور نگاه کند - گذشته ای که مردم در آن شب در خیابان گشتند و در سایه دروازه های قدیمی، گذشته از راهپیمایی های باریک و سیاه چال انداختن، گذشته از زمزمه های تاریک، پره های خیره کننده رپییر، سکوت و حسن نیتی عالی، ایستاد. چندین لایه داستان در حال حاضر در حال چرخش: شاهزاده استاندارد قایقرانی، اشاره اسرار، پیش بینی خطر، نورپردازی راوی و استعداد خود را به پرواز های فانتزی (.. آن روز های بی سر و صدا به طور مداوم مشاهده سالی Beauman). این دختر با عکسی که در تخیل او شکل گرفته است، عاشق می شود، ناخودآگاه شاید او را به عنوان وسیله ای برای فرار از موقعیت فعلی خود در نظر می گیرد. آنچه که او واقعا انجام می دهد، یک نوع زندان را برای دیگران عوض می کند، هرچند یک طلسم. ماندرولی، ماندرلی ما، مخفیانه و ساکت بود، همانطور که همیشه بوده است، سنگ خاکستری که در مهتابی از رویای من درخشان است، پنجره های کوچک که منعکس کننده چمن های سبز و تراس است. زمان نمی تواند تقارن کامل این دیوارها را خراب کند و نه سایت خود، یک جواهر در توخالی یک دست. پس از تعطیلات بسیار کوتاه در ونیز، تازه واردان به انگلستان و حیاط زیبا متعلق به مکس د ویمرت می روند. روایتگر از حالا به عنوان خانم دیمی وین نامگذاری شده است؛ زیرا طبق آداب و رسوم زمان او بیشتر از لوازم جانبی مرد است. ماندرلی اثبات می کند که همه چیزش در خواب است، یک قلعه سحر آمیز که توسط باغ های لعنتی، جنگل های تاریک و تراس که به دریا بزرگ می رسد، احاطه شده است. یک ارتش واقعی از خدمتکاران منتظر استقبال از بانوی جدید این مانور، اما یکی از آنها از ...

مشاهده لینک اصلی
5 پایه !!! من آن را بسیار دوست داشتم! من مهربانی شما را ارزیابی می کنم ðŸ ~ ‰ @ من بیش از لیمو لیمو نگاه کردم. من نمی خواستم پدرم را توضیح دهم، و معمولا من هرگز درباره او صحبت نمی کردم. این گنجینه مخفی من بود. ما آن را فقط برای خودمان نگه میداریم، همانطور که ماندرلی همسایه من بود. من نمی خواستم او را در یک رستوران در مونت کارلو معرفی کنم. @ @ شب گذشته او به من نشان داد که چطور روشن می شود. ازدواج من رد شد همه چیزهایی که جهان می گفت اگر آنها متوجه شدند که واقعی بودند. منظور ما نبود ما اصحاب نیستیم ما با یکدیگر همخوانی نداشتیم من برای مکسیم خیلی خیلی جوان بودم، بیش از حد از تجربه، و مهمتر از همه، من بخشی از جهان او نبودم. این واقعیت که من او را دوست داشتم در یک بیمار، بیمار، و ناامید کننده بود که یک کودک یا یک سگ اهمیت کمتری داشت. @

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** ربکا برای مدت طولانی در اطراف خود شناور بوده است، تقریبا همانطور که Id در حال خواندن آن، چند سال پیش و تنها با یک خاطره دور از صفحات آن است. اما من تا به حال آن را خوانده ام، با وجود توانایی من نقل قول خط اول معروف خود و یا دانش غیر قابل توضیح خود را از طرح Bronte-esque نقل قول. آیا من آن را مدت ها قبل خواندید، در کلاس هفتم یا هشتم، وقتی که من 13 ساله بودم، می دانستم. من می دانم که نوعی از رمان است که من آن را دوست داشتم و تمام این سال ها با من باقی مانده بود. بر خلاف جین اایر، با این حال، من مطمئن نیستم که آن را به خوانش های مکرر برگزار می شود. من فکر می کردم این رمان کامل خواهد بود که در سفر ما به ایتالیا، برای چه می تواند بهتر خوانده شده در روزهای تنبل در یک مزرعه قدیمی خانه از این داستان کمی گوتایی، روان رنجور از وسواس و حافظه؟ و زمانی که در سینا بودم، یک زن را دیدم که بر روی اردو خوانده بود، خواندن ربکا. در نهایت، اگرچه کتاب را از نظر نوعی دیدگاه نویسنده / فکری بسیار جالب (متاسفم) یافتم، به طور کلی به عنوان یک بخش از ادبیات، ناامید شدم. من فکر می کنم آنچه که در مورد رمان جالب توجه تر پیدا کردم این است که چقدر بزرگ است از آن چیزی که در حقیقت اتفاق می افتد، مشغول نیست، اما با روایتگران تصورات از آنچه که ممکن است یا چه اتفاقی می افتد. دو موریج به طور مداوم اقدامات آشکار را در زمینه قلمرو اضطراب و مغزی تضعیف می کند که برای کتابی است که بر روی یک شخصیت رفع می شود - ربکا - زمانی که رمان شروع می شود، مرده است. در عوض، نه تنها ربکا غایب است، راوی نامشخص ما نیز یک مرکز غایب است. او در سرتاسر نامعلوم باقی می ماند و ما در مورد داستان های ربکا از کتاب های نزدیک بیشتر بدانیم. واقعا هیجان انگیز و جذاب است که چگونه کتاب بازتاب و دو برابر و ایده وسواس از طریق داشتن یک فرد زنده سایه (و اجازه دهید ما به یاد داشته باشید که ارواح اغلب به نام سایه) یک مرد مرده، شخصیت کنونی وجود ندارد و وجود ندارد شخصیت حضور دارد منظورم این است که کتاب @ Rebecca @ پس از همه، نه @ Manderley @ یاMrs. De Winter @ یا آنچه شما دارید. رمان بسیار مبهم است؛ آن است که مایل به شما اجازه می دانم تنها بسیار، که من دوست داشت، در واقع. این رمان در آینده حوادثی که روایت می کند، به دور از واقعیت روایت می شود، با رؤیای ما بازتاب می یابد، و بنابراین در مورد همه چیز چیزی غیر قابل انعطاف است - به وضوح شخصیت های اصلی فرار از چنگال طرح نسبتا unscathed، بنابراین، دوباره کتاب توجه خوانندگان را از نگرانی های سنتی تر نسبت به آنچه که در جوامع فکری فضا و ایده رخ می دهد، هدایت می کند. در حقیقت، بزرگترین شگفتی ویرانی ماندللی در پایان رمان است که بسیار مضرتر از آنچه انتظار میرود، و مناسب برای یک رمان است که به طرق مختلف در حافظه و تخیل قرار میگیرد: آقای و خانم دیمیتی هرگز نمیتوانند به خانه بروند دوباره، همانطور که گفتم، من این همه جالب را به لحاظ ذهنی پیدا کردم، اما من خودم را پیدا کردم که خسته کننده و ناخوشایند باشد. گام به گام بسیار زیاد است و تقریبا بی معناست، مشخصه های مسطح و کوچک، و آشکارا نسبتا از ابتدا پخش شده اند. همچنین، دو شخصیت اصلی، راوی ماوس ما، و آقای Ashley Oakes آقای De Winter، نامناسب هستند. حتی پس از ربککا، طبیعت بد، آشكار شده است، شما نمیتوانید برای رفاه او و چهرههای اجتماعی او از آن حمایت كنید.

مشاهده لینک اصلی
** هشدار اسپویلر ** ربکا یک کلاسیک داستان گوتیک است: هنگامی که یک کلاسیک را بررسی می کند، آن همواره کمی ترسناک است، همانطور که برخی از اقدامات روحی روحی انجام می شود (حتی اگر نظر مثبت باشد). با این حال، احساس می کنم که من باید احساسات خود را در مورد این کار با شکوه به اشتراک بگذارم: بنابراین من در حال غوطه دادن، تنظیم احساسات من کنار است. Rebecca رمان نفیس طراحی شده است: از یکی از معروف ترین خطوط باز در جهان داستان (Last شب من رویای ما را به ماندری بازگرداند @) تا انتها، به سختی یک کلمه، جمله، پاراگراف یا مکث وجود ندارد. توصیف دقیق انجام شده و فوق العاده است. همانطور که داستان به سمت پایان دادن به نیمه تراژدی متمایل به آن پایان می یابد، خواننده هرگز مجاز به تفریح ​​یا عقب نشینی از داستان حتی برای یک دقیقه نیست. StoryThe رمان در Riviera فرانسوی باز می شود، جایی که راوی بی نام و نشان همراه با یک غایب بانوی آمریکایی است که در تعطیلات آنجا. او ملاقات می کند و در میهمانی عشایری میانه در آنجا می ماند. و پس از چرت زدن یک گردباد، ازدواج با او. او او را به املاک کشورش منتقل می کند، ماندلای ممنوعه، جایی که او بلافاصله از احساسات نامطلوب شروع می شود؛ کل عمارت به نظر می رسد توسط حضور نامرغوب ربکا، اولین خانم د ویندم نفوذ می کند. خانم دانورس، خانه دار ممنوعه، با افزودن سوختن به سوختن، به طور مداوم انگیزه می دهد که ربکا د وینت یک خانم واقعی است و خانم جدید خانۀ خانه یک پیشرفت اجتماعی ساده است که هرگز نمیتواند برای او اندازه گیری کند. هنگامی که خانم دنوره با هوشمندانه دستکاری خانم دیمینت را در پوشیدن یک لباس در یک مهمانی که Rebecca در یک رویداد سابق مشابه به سر می برد، چیزهایی می آیند: حداکثر به اندازه کافی منفجر می شود و از او می خواهد بلافاصله تغییر کند. پس از این صحنه، خانه دار تقریبا از عروس جوان به خودکشی متقاعد می شود. با این حال، حواس پرتی به شکل کشتی خراب در ساحل می رسد، به دنبال آن حداکثر می گوید که همسر جوان او حقیقت در مورد Rebecca.Rebecca، بر خلاف ظاهر جذاب او به جهان ارائه شده، زن بی رحمانه و دستکاری است که به طور مداوم شکنجه خود را با داستان های فرار او با مردان مختلف. در نهایت، او به یکی از روزها می گوید که او با فرزند دیگرش باردار است و او قادر به محکوم کردن او نیست؛ او باید فرزند خود را به عنوان خود او بکشد. رعد و برق بیش از حد محدود است، حداکثر او را می کشد و او را می کشد، سپس بدن خود را در دریای داخل قایق خود غرق می شود، به این معنا که ربکا در حادثه قایقرانی جان خود را از دست داده است. قایق غرق شده پس از کشتی خراب شده است، دیده می شوند حکم خودکشی در دادرسی به ارمغان آورده است. اما جک فاول، پسر عموی Rebecca و عاشق او، ادعا می کند که ربکا نمیتواند خودکشی کند، زیرا او قبل از مرگش از یک پزشک بازدید کرده بود و خبرهای مهمی را برای آن به ارمغان آورده است. او، همراه با مکس و همسرش، اطمینان می دهد که این اطلاعات حقیقتی از بارداری او است: با این حال، مکس تصمیم به مواجه شدن با موزیک می دهد، مکس تصمیم می گیرد با موزیک مواجه شود. رمان بمب نهایی نهایی هنگامی که دکتر نشان می دهد ربکا واقعا اهمیت دارد اطلاعات و این خودکشی کاملا باورنکردنی است، زیرا او از سرطان رنج می برد و طی چند ماه می میرد. خواننده، همراه با مکس و خانم دیمینت، متوجه می شود که تحریک مابعدالطبیعه Rebecca به قتل او، عمل نهایی او انتقام بود و فرار از یک مرگ ماندگار. با این حال، داستان یک پایان شادی نداشته است: خانم دانوره ناامید می شود در نهایت به سمت لبه می رود و مشعل ماندرولی را می گیرد، خودش در آتش می سوزد. AnalysisRebecca یک رمان است که در بسیاری از سطوح کار می کند. این را می توان به عنوان یک رمز و راز گوتیک به عنوان خوانده شده، و هیچ کس آن را کمتر برای آن رضایت بخش است. اسرارها به اندازه کافی متضاد هستند، خلق و خوی به مراتب راحت تر است و شخصیت ها در دل مشغولی ها مضر هستند. با این حال، هنگامی که شروع به نگاه عمیق در بسیاری از تم های چند لایه در داستان، خانم du Mauriers نابغه به عنوان یک داستان نویسی می آید. واقعیت که شخصیت اصلی هرگز نامگذاری نشده است و رمان زیر نامی از آنتاگونیست مرده او بسیار مهم است. کل رمان، در واقع، توسط سه شخصیت زن هدایت می شود. ربکا مرده است که زیبایی، بی رحمانه، میاسمی و در عین حال جذاب و مطلوب است: خانم دومی زمستانی که زیبا، شیرین و بسیار دوست داشتنی اما هنوز نگران کننده است (مثل Disneys Snow White): و خانم دانور، تاریکی، فداکاری و شر مثل یک جادوگر. این تقریبا یک مثلث صاف و زیبا است که از الهه ی بت پرست است (هر چند من شک دارم که آیا نویسنده چیزی شبیه آن را در نظر گرفته است). شخصیت های اصلی فاقد هویت و ربکا همه چیز فراگیر است، تقریبا دردناکی استرس زده می شود. از لحاظ مردانه، ربکا دختر کامل رویای است که زمانی که به آن عمل می شود، ضدضعیلی از آن چیزی است که او به عنوان یک آرمان غیر قابل دستیاری معرفی می شود. حداکثر تلاش می کند اولین بار او را با کشتن او تحریک کند، اما ثابت می کند که ناموفق است. مانند یک شاهزاده پریس، از طریق عشق بی گناه به یک دختر خالص است که او بازخرید شده است. وقتی او به جرم وی روبرو می شود، دلش می خواهد ...

مشاهده لینک اصلی
بازبینی برای آمده

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ربه کا


 کتاب ناخدای بی کلاه
 کتاب موزه عشق مدرن
 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران