کتاب زندگی و زمانه مایکل. ک

اثر جان مکسول کوتزی از انتشارات فرهنگ نشر نو - مترجم: مینو مشیری-معروف ترین رمان ها

این رمان برای اولین بار در سال ۱۹۸۳ به چاپ رسید. داستان این رمان درباره پسربچه ای به نام مایکل ک است که فرزند زنی فقیر بوده و مانند یک بچه عقب مانده، جدا از جامعه اطرافش زندگی می‌کند. چاپ اول ترجمه پیش رو از این کتاب در سال ۸۵ توسط نشر نو منتشر شد و حالا چاپ سومش با طرح جلد جدید منتشر شده است. صاحب نظران، کوتسیا را یک شکاک بسیار دقیق می‌نامند که بی رحمانه از منطق سفاک و اصول اخلاقی سطحی و بزک کرده تمدن غرب انتقاد می‌کند. این نویسنده مرد گوشه گیر و آرامی‌است و به ندرت با رسانه‌های گروهی ارتباط دارد و اگر لازم بداند ترجیح می‌دهد این کار از طریق پست الکترونیکی باشد. کتاب‌های کوتسیا حجیم نیستند و اغلب به ۳۰۰ صفحه هم نمی‌رسند. او در رمان‌های «زندگی و زمانه مایکل ک» و «در انتظار وحشی‌ها» از مردان و زنانی نوشته که با تاریخ دست و پنجه نرم می‌کنند. یکی از درونمایه‌های اصلی رمان‌های کوتسیا، ارزش‌ها و رفتارهای حاصل از سیستم حکومتی آپارتهاید در آفریقاست که عقیده دارد در هر کجای جهان می‌تواند به وقوع بپیوندد. در رمان «زندگی و زمانه مایکل ک» حرف ک، یادآور شخصیت جوزف ک کافکاست. به این ترتیب حقارت انسان در سیطره بوروکراسی رژیم آپارتهاید به نمایش گذاشته می‌شود. مایکل حتی لایق آن نیست که نامش به طور کامل به زبان بیاید.


خرید کتاب زندگی و زمانه مایکل. ک
جستجوی کتاب زندگی و زمانه مایکل. ک در گودریدز

معرفی کتاب زندگی و زمانه مایکل. ک از نگاه کاربران
هر دو درخشان و ناقص. نوشتن افسانه است و این یک دستاورد فوق العاده از توانایی تخیلی است. این داستان در مورد مایکل، یک سیاه پوست سیاه پوست است که با یک harelip متولد شده است و بنابراین صحبت کردن با آن را به ندرت انجام می دهد. او در خانه برای کودکان معلول رشد می کند. او هیچ پدر ندارد و مادرش خدمتکار در کیپ تاون است. مایکل به عنوان یک باغبان کار می کند آفریقای جنوبی در دست گرفتن جنگ داخلی است. هنگامی که مادرش بیمار می شود، از او می خواهد که در دوران کودکی خود، یک منطقه بیابانی از راه دور از کیپ تاون، به خانه بازگردد. رمان درباره سفر مایکل به ریشه هایش است. Coetzee کار شگفت انگیزی از تصور ذهن تقریبا بدون اطلاعات است. مایکل چیزی از زمین، نیم انسان و نیم کرم خاکی است (همانطور که یک بار به خودش اشاره می کند). اما رژیم او را به عنوان انگلی می بیند و تمام تلاش های او (تحسین) اعتماد به نفس در تمام اوقات با یک قاعده ای که شکار او و او را دوست دارد، تهدید می شود. باید مایکل خود را، سادگی خود، در زمانی که شما را کمی آجیل می چرخاند، می اندازد - شما در آن زمان به حالت تعلیق درآوردن توربو باور نکردنی ختم می شوید، گرچه ما دائما یادآور مایکل مایکل ساده است که چنین سادگی ساده باید ساختار باشد. با این حال این تنها یک اشتباه متناوب است. ضعف بزرگ این است که مداخله دیرهنگام دیگری است. که از دکتر در اردوگاه که در آن مایکل است interned. در اینجا، یک نقطه نظر در اینجا وجود دارد که کویتی سرزنش می کند، به ما می گوید که ما باید از مایکل به عنوان تمثیل یا نماد وضعیت بد اقتصادی کشورمان بیفزایم. مایکل از روایت رد می شود، حضور زنده ای دارد که باید با یک ایده فکری جایگزین شود. و هنگامی که ما به بخش مایکل بازگردیم، بیشتر قسمت های سحر و جادو از بین رفته است. اگر از دفتر اردوگاه فريب نزده بودم، احتمالا اين پنج ستاره را داده بودم، اما نمي توانستم از اين احساس که اين بخش از داستان، يک خطاي غيرمنتظره قضاوت در بخش Coetzee بود، به پايان برسد. مایکل لحظه مدرسه را به یاد می آورد معلم او کلاس را یک ریاضی می کند. دوازده مرد شش کیسه سیب زمینی را می خورند. هر کیسه حاوی شش کیلو سیب زمینی است. از او خواسته شده است که چه مقدار است. \"او متوجه شد که خودش 12 را بنویسد، او خودش را دید و نوشت. او نمی دانست که چه کارهایی را با اعداد انجام می دهد. او از هر دو خارج شد. او به کلمه quatient نگاه کرد. این تغییری نداشت، آن را انحلال نکرد، اما راز آن را نداشت. او فکر کرد، من فکر می کنم، هنوز نمی دانستم که چه چیزی است. \"و این مورد است، هر چند ما نیز خواسته شده است تا اذعان داشته باشیم که\" اگرچه مردان به جنگ رفته اند و گفته اند زمان برای باغبانی زمانی بود که جنگ روی؛ در حالی که مردان باید پشت سر بگذارند و باغبانی را زنده نگه دارند، یا حداقل ایده باغبانی؛ چون یک بار که بند ناف شکسته شد زمین به شدت رشد می کند و فرزندانش را فراموش می کند

مشاهده لینک اصلی
این کتاب بسیار کافکا بود. من این را به ندرت می گویم، زیرا به نظر می رسد که یک شکل کوتاهی است که برای انتقاد ادبی توسط افرادی که \"متامورفوس\" را در دبیرستان می خوانند و از آن زمان تاکنون کافکا را لمس کرده است. اما این رمان فقط کافکا نیست، آنقدر یادآور و مشتق شده بود (با عبارات سنگین و مستقیم به هنرمند گرسنگی و قلعه) که در یک لحظه فکر کردم ممکن است به خوبی از آن رضایت داشته باشم و فقط بخوانم. .. کافکا اما صبر کنید - بهترین بیت ها، بیت های تند و تیزی - بیت های غیر کافکا بود. کسانی که بیشتر به عنوان تصویر واقعی شخصیت از این مرد غمگین، جسمی و ذهنی فقیر، که بی رحمانه و (به نظر می رسد) بی رحمانه و بی رحمانه به یک چیز اختصاص داده شده: خواندن مادر خود را از کیپ تاون. سومین مورد، همانطور که مایکل مغز خود را برای جلوگیری از بوروکراسی و فقر خود به منظور خارج شدن از مادرش از شهر، و هنگامی که - سوس! - * SPOILER ALERT * او پس از چنین سفر خسته کننده می میرد، و او در بیمارستان دراز کشید، گم شد و تنها، این بیت ها به زیبایی ارائه شده و دلهره آور است. Coetzee مایکل کاس را ادراک وحشی وحشتناک قابل توجهی از سوپ عجیب و غریب از ذهن این شخصیت با زبان تا حدودی overblown ظاهر می شود، اما همچنین درخشان. و پس از آن، همه چیز درست پیش می رود، چون مایکل K به نوعی Everyman تبدیل می شود با Noble Savage و رمان تبدیل به عامیانه می شود. از چیزی، که چه چیزی می داند. من از تلوت های متنفرم و من از كافكا كفر كسي را جز كافكا ندارم. و من واقعا از تعویض در POV / روایت و تمسخر و تمسخر کردن (در صورتی که ما تا به حال hadnt برداشت، که مایکل K. یک نماد capital-S بود، که فقط او را به مراتب کمتر انسان، و بنابراین کمتر این دلنوشته من را خشنود می کند اما من از آن متنفرم.) این رمان باعث شد که من احساس خجالت و عصبانیت می کنم، و از این که همه چیز را باید انجام دهم، غم انگیز نیست. 2. 5 ستاره.

مشاهده لینک اصلی
به طور معمول زمانی که من یک بررسی می نویسم، من می خواهم کمی سارافانه باشد، یا گاهی اوقات سرگرم کننده در مورد موضوع. این یک کتاب برای سارکاسم نیست و من مجبور شدم قدم زدن روی صورتم را بچرخانم (همانطور که من معمولا برای لذت بردن از سرگرم کننده استفاده می کنم). زندگی و تایمز از مایکل K خیلی چیزایی است که باعث می شود صدای شفافیت سرد مانند یک نفس اول هوای سرد یخبندان در صبح زمستانی باشد که موجب درد ریه ها می شود. مایکل K در یک منطقه جنگی زندگی می کند. او یک مرد هوشمند است که قدردان اوضاع اوست، اما دیدگاه او نیز ساده است. او تنها می داند که شورش های غرق شده خیابان های خانه سابق او جایی نیست که او نیاز داشته باشد و او باید مادرش را از شهر بیرون کند. بوروکراسی مانع عبور از خشونت به وسیله ابزارهای متعارف می شود، بنابراین او سبدهای دستی را می سازد و به مادرش بیمار می رود و به شهر اصلی خود پرنس آلبرت می رود. رویدادها به نوبه خود به راحتی ناراضی و مایکل K یا K به عنوان شناخته شده است از هویت خود را از دست دادن کارت شناسایی او، بلکه از طریق از دست دادن خانواده و اموال او. او یک مرد بدون گذشته است. آیا یک مرد بدون گذشته واقعا می تواند ادامه دهد و برای خودش آینده ای ایجاد کند؟ K تلاش خود را برای رسیدن به پرنس آلبرت ادامه می دهد و هنگامی که او متوجه می شود که او را ترک کرده است، او در تلاش برای ایجاد آکواریوم خود، وحشی صلح، زندگی و تغذیه در کارو خالی می گذارد. بقای Ks با ایده آل بقای غربی ها مطابقت ندارد و در نهایت او توسط ارتش برداشته شده و مجبور به یک اردوگاه کار می شود که در عوض برای کار فیزیکی کار می کند. این سمت کتاب برای چشم انداز KS دیده نشده است، اما از منظر یک دکتر (که در ابتدا من تصور می کردم زن است اما در واقع معلوم می شود مرد) که نمیتواند درک کند که چرا مایکلز (به عنوان او در حال حاضر نامگذاری شده است، بنابراین mudtinging بیشتر آب هویت واقعی او) همان شیوه ای است که او دارد. میشلز به یک خلوت تبدیل می شود و بین دو جهان می سوزد و تنها با تمایل به تنهایی و خودکفایی به وجود می آید و به طور غیرمستقیم قصد ندارد که به جهان بیفزاید که جنگ داخلی او را مجبور به مقابله با آن می کند. کشور من هیچ جنگ داخلی ندارد. من فقط از طریق آنچه که ممکن است به عنوان مناطق جنگی توصیف شود نقل مکان کردم. این کتاب ممکن است به همان اندازه باشد که من هرگز نفهمیدم که ناتوانی از دست ندهد. این کتاب کافی است

مشاهده لینک اصلی
@ مبهم از مبهم، بنابراین مبهم به عنوان یک خیال پردازی @. @ او بیش از دسترسی به تقویم و ساعت در یک گوشه نادیده گرفته شده، نیمه بیدار، نیمه خواب @ زندگی می کردند. @ اگر او بخورد، خوردن آنچه که او می تواند پیدا کند، به این دلیل بود که او هنوز اعتقاد نداشت که بدن هایی که غذا نمی خورند می میرند. @ Life \u0026 amp؛ بارها از مایکل K [یک تورنتر واقعی صفحه] این کتاب فوق العاده عالی است هرچند که هر صفحه باعث خراش دادن قلب من می شود اما این واقعا چیزی بسیار قدرتمند و در عین حال خراب است. :( شما مجبور شده اید که در توصیف انگیزانه با توصیف قلب وحشتناک، عمیق در جهان کلا غمگین شوید. متاسف مایکل KI قبل از آن این نویسنده را خواند اما خیلی زود آن را نپذیرفت :) بسیار متشکرم Bilawal برای توصیه این یکی واقعا ارزش خواندن دارد.

مشاهده لینک اصلی
آیا خوشبختی در دلتنگی است؟ مضامین زندگی و تایمز مایکل K. وقتی که من سیزده ساله بودم، ما در یک حیاط کوچک در حومۀ یوهانسبورگ رفتیم. ما هنوز به عنوان \"Farm\" اشاره کردیم، اما تنها حدود یک سوم از زمین، زمین زراعی بود، بقیه تخته سنگ بود، پوشیده شده با پوسته نازک از گرد و غبار و اسکراب. یک گمانه و یک باغبانی، پچ گیاهی، جوجه ها، سه اسب، دو الاغ، یک گاو و دو خوک وجود داشت. همچنین یک خانواده از 9 نفر وجود داشت - ویلسون و ربکا م. و هفت فرزندشان - در دو اتاق کوچک در پشت سه گاراژ زندگی می کردند که سدان ژاپنی ما را از خورشید خشن آفریقایی محافظت می کردند. در یک ماه، پدر و مادر من مرتب شده بودند برای ساخت دو اتاق اضافی آماده، یکی برای پسران و یکی برای دختران، و اطمینان داد که همه کودکان می توانند در مأموریت ماموریت کمی در پشت معدن حضور داشته باشند. باد های گرم به سرعت از این خانواده خیرخواهانه پخش می کردند و به زودی مردم از مزارع اطراف به مسافران بیمار و مجروح نیاز داشتند. لباسها، غذا، حمل و نقل و مشاوره نیز به صورت آزادانه منتشر شده است. من آنجا را متوقف میکنم، زیرا این به معنای نادیده گرفتن منافع والدین من نیست، بلکه به عنوان یک معکوس برای بررسی دقیق کوئتزی از این استدلال است که وجود دارد آزادی و حتی شادی در فقر مطلق یافت می شود. خواننده، خواننده را وسوسه می کند که خودش را بپرسد: آیا کسانی که می خواهند یا نیازی به چیزی ندارند، بی معنی می شوند و بنابراین از تسلیم شدن معاف می شوند؟ اگر چه خطرناک است برای اختصاص دادن قصد به کار هر نویسنده، این سوال سوز است که من از زندگی و تایمز مایکل K - کتاب در مورد یک مرد که پشت خود را بر روی وجود یک شهر خسته از شهری است و به دنبال بازگشت به خاك اجداد خود، مادر مادرش را در این عقب حمل می كند. در راه او، مایكل در مواجهه با كشورهای جنگ زده از موانع متعددی برخوردار است. جاده ها، سارقان و اردوگاه زندان، كه در آن یكی از زندانیان واقعا رمان چشم انداز در انگیزه های شوم موسع خیریه رژیمی که با زندانی کردن آنها برای فقیرترین افراد خود مراقبت می کند: بعد از آن، آنها شروع به رها کردن گلوله در آب و حفاری سطل ها و پاشش مگس و آوردن سطل سوپ کردند. اما فکر می کنید که آنها این کار را انجام می دهند، زیرا آنها ما را دوست دارند؟ امید نیست آن را ترجیح می دهیم که ما زندگی می کنیم چون زمانی که بیمار می شویم و می میریم، بیش از حد وحشتناک می بینیم. اگر ما فقط نازک شدیم و به کاغذ تبدیل شد و سپس به خاکستر و شناور دور، آنها نمی خواهند چیزی برای ما. آنها فقط نمی خواهند ناراحت شوند. آنها می خواهند خواب خوب داشته باشند. »(ص 88) غذا برای فکر، در راه های بیشتر از یک. تا چه اندازه احساس خیرخواهی ما به این انگیزه های خودخواهانه تحریک شده است؟ چه کسی بیمار و مرگ را به کاغذ و خاکستر تبدیل می کند به سادگی با تغییر کانال ها در راه دور؟ اما کوئتزی حاضر به رد شدن از چنین آهنگ های مورد ضرب و شتم نیست. در عوض، خواننده را به پایین جاده ای که کم تر زده می شود، می گیرد. مایکل از اردوگاه زندان فرار می کند و راه خود را به مزرعه رها شده که در آن مادرش بزرگ شده است، راه می رود. در اینجا او احساس جایی را پیدا می کند که در جایی بین آزادی و عقب ماندگی قرار گرفته است، حفر یک خلسه برای خودش و زندگی کردن از زمین، تنها هدفش در زندگی، پرورش کدو تنبل است. این بیدین بوکولی توسط گروهی از شورشیان به دنبال تامین منابع آب خود در مزرعه، و بعدا توسط شرکتی از سربازانی است که مایکل را دستگیر و محبوس می کنند، زیرا آنها معتقدند که او با چریک های چریکی درگیر است. بعدها، ما مایکل را در یک مرکز توانبخشی پیدا می کنیم، جایی که او شیفتۀ شیفتگی دکتر است که مسئول هدایت او به جامعه است. بخش دوم کتاب شامل مشاهدات و افسانه های دکتر است که بار دیگر شهادت کتزی را در مورد توانایی استعاره های واضح کریستال از واقعیت های تیره می دهد و شخصیت هایش فکر و صحبت می کنند: \"او مانند یک سنگ، سنگریزه ای است که از زمان سحر آمیزش دور از ذهن خود در حال گذراندن کار خود است، اکنون ناگهان برداشته شده و به صورت تصادفی از دست و پا بریده می شود. یک سنگ سخت سنگ، به سختی از محیط اطراف آن آگاه است، در خود و زندگی داخلی آن پوشیده شده است. او از طریق این نهادها و اردوگاه ها و بیمارستان ها عبور می کند و خدا چیز دیگری مانند سنگ می داند. از طریق روده های جنگ. مخلوق نابالغ و نابالغ. من واقعا نمیتوانم از او به عنوان یک مرد فکر کنم، اگرچه او بیشتر از من حساب شده است. »(ص 135) همه اینها به مناسبت بازگشت به مزرعه، جایی که ربکا، ویلسون و فرزندانشان به صورت تصادفی از دست گرفته به دست مانند سنگریزه رانده شده توسط کنجکاوی به جای بخشش، پس از چند سال پدر و مادرم به حومه بازگشته ام و به هلند مهاجرت کردم. پس از مذاکره با صاحب جدید مزرعه، ربکا را در اتاق خود در پشت پارک ها پیدا کردم. او مرا گرامی گرفت و سپس یک بروزرسانی نامناسب برای بقیه خانواده ها به من داد - مرده، مرده، زندانی، محکوم شده - سنگریزه ها به وسیله پنبه فقیر به گرد و غبار تبدیل شده، یک سیستم درخشان برای از بین بردن که به طور مداوم اعتقاد داشت که برخی از آنها به مقصد ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب زندگی و زمانه مایکل. ک


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش