کتاب ساعت های استخوانی

اثر دیوید میچل از انتشارات کتابسرای تندیس - مترجم: نادر قبله ای-معروف ترین رمان ها

ديويد ميچل، جادوگر سخنور داستان‌های به‌ هم پيوسته، بی‌‌باک در آميختن ژانرهای گوناگون و استاد نثرنويسی صاحب سبکی که امروزه يکی از صداهای مهم نسل خودش در ادبيات شده، رمان هيپنوتيزم‌کننده‌اش، «ساعت‌های استخوانی»، را با ابتکارات و لطافت طبع بسياری نوشته اين کتاب، مجذوب‌کننده‌ترين داستانی است که تا حالا گفته شده. «ساعت‌های استخوانی»، که غنی از شخصيت‌ها و قلمروهای ممکن است، رمانی رنگارنگ است که از خواننده‌اش می‌خواهد مثل جورچينی از هم باز شود و دوباره سر هم شود، و توسط نويسنده‌ای نگاشته شده که واشنگتون‌پست او را نويسنده‌ای ناميده که «آينده‌ی رمان را به ما نشان می‌دهد»؛


خرید کتاب ساعت های استخوانی
جستجوی کتاب ساعت های استخوانی در گودریدز

معرفی کتاب ساعت های استخوانی از نگاه کاربران
Confused و Bewitched [عذر خواهی به دین وارام] Clones of the bite Clutting ClutchesChampagne and Barbecue، DividedBetwixt theConfused andThe bewitched @ برای داشتن مزایای Holly Sykes! @ [عذر خواهی برای بیتلز] برای دریافت مزایای هالی سایکس، دلقک ها بر روی دوچرخه و آکروبات ها در تارپولین ها. اگر شما صحنه های جسورانه ای را دوست نداشته باشید، برای نویسنده دعوت کنید که مجروح شود. شما باید پول خود را بازگردانید. این فقط یک عمل سیرک است!Jacobs Ladder @ by William Blake در ReservationDavid Mitchell به نظر می رسد به یک هدف ادبی تبدیل شده است، زیرا او مسیر خوبی بین پست مدرنیسم و ​​موفقیت تجاری را دنبال می کند. برای پست مدرنیسم، بسیار محبوب است که مقدس باشد. برای پوپولیست ها، او با ژانرها بدون آنکه آنها را کاملا در آغوش بگیرد، اشباع می شود. حمله دوگانه باعث می شود شما احساس کنید که اگر شما با برخی از رزرو ها به او نزدیک شوید، اگر از داستان خود لذت می برید، اگر از آن لذت می برید، باید این کار را بدون انتقاد انجام دهد یا ممکن است برخی از معایب سبک خاص را از دست ندهید. با این حال، وقتی که من شروع به خواندن @ Clone Bone @ کردم، من دوباره از هم جدا شدم. برای مدت زمان، I..yes ... من کابوس را معلق کردم. بنابراین، معلم، آیا میچل سزاوار کفر است؟ و یا تعلیق کتاب او WroteOver زمانی که من خواندن میچل، Ive تا به حال برخی (نادرست) هذیان هایی که Ive مجبور به کار خود را از طریق هر کتاب. به تازگی، سبک خود را به عنوان بد یا خشن توصیف شده است. واقعا اینقدر بد است؟ آیا این اغراق است؟ آیا او واقعا سزاوار تشریفات قانونی و اخراج او شده است به دست برخی از منتقدان؟ نویسنده هیچ فراتر از تصمیم گیری قاطع نیست. با این حال، هر نویسنده برای نوشتنWar and Peace @ مجاز نیست. میچل ثابت می کند که ما تمایل داریم که کتابی را که میخواهیم بخوانیم، نه لزوما کتابی که نویسنده نوشت. منظور از انتقاد از آنچه که رمان نیست یا نیست، چیست؟ مطمئنا بسیاری از نویسندگان مجرب نیمی از راه نوشتن رمان هایی را که می خواستند بنویسند؟ شاید ما باید برخی از آنها را از بین ببریم؟ باید فقط بپرسیم که آنها در نوشتن رمان هایی که برای نوشتن نوشته اند چه موفقیتی داشتند؟ این بدان معنا نیست که ما نمی توانیم انتقاد از آنچه انجام می داد یا نمی خواست انجام دهد. با این حال، این واقعا فقط در قلمرو سوبژکتیویتی واضح از سوی نویسنده و خواننده رخ می دهد. خوب، شاید من دوست نداشتم که نویسنده نوشت. از سوی دیگر، من باید قدردانی کنم که نویسنده نتوانست آن را بنویسد تا من به طور خاص آن را دوست داشته باشم. آنها به طور عمده آن را نوشتند، به طوری که آنها، نویسنده، آن را دوست داشتند. Grenre WreakI تصور نمی کنند که میچل تصمیم به نوشتن یک رمان خودآگاهانه ادبی در این مورد می کند. او فقط نوعی از رمان را خواند که موضوعش را خواستار شده بود. برای انجام این کار، سبک او را در آغوش گرفت. باز هم من نمی فهمم که او قصد دارد که به سبک بعدی ژانر، استفان کینگ یا نیل گیمان تبدیل شود. متی کلل در هر دو صورت و درون مرزهای ژانر، نه همیشه از طریق تقلید، بازی می کند. اما به همان اندازه او پاسخ دقیقی به قواعد ژانر ندارد (مانند جان بنویل وقتی که او در بنیامین سیاه می نویسد). او برای اهداف خود برای اهداف بازی و سرگرمی هایش همکاری می کند. ژانر بیش از یک کتهگر یا اسکلت است که بر روی آن موضوعات یا بدن روایت او را پوشانده است. سبک منحصر به فرد پرویز ویلا و اشعار میچلز، مخصوصا ظریفانه یا بنفش است؟ نه واقعا. مانند شخصیت کریسپین هرشی، او می گوید که او از طرفداران پروزه های فضایی نیست. اینها نه بیش از حد تحمل شده و نه تحت تاثیر قرار گرفته اند. اگر هر چيزي خوشمزه است، باطل است آن را آرام، گاه به گاه، مکالمه، مایع، فریاد زده، غرق، جذاب، تقریبا مسخره است. در واقع نوعی از پروسس امیدوار است که در یک مهمانی ملاقات کند، در واقع، دلیل اصلی ما برای رفتن به احزاب است. اهمیت بودن نداشتن از ترس بیشتر از اینکه میچل ممکن است بیش از حد بی ادب، خیلی جدی و بیش از حد خودخواهانه تبدیل به پست مدرن ، بیش از حد ارزشمند، همه چیز که من نوشتن مهم است، به عبارت دیگر، بیش از بیل وولمن، از همه مردم. من ترس از یک روز یک کتاب میچل خواهد بود فقط بیش از حد، خیلی خوب، بیش از حد خودخواه، بیش از حد متوسط، بیش از حد متروکس، و یا اگر کمی جدی تر بود، شاید هم جاناتان فرانزن بود. خوشبختانه، این کتاب این نیست که من از آن بترسم امیدوارم که او هرگز آن را نخواند و یا من هرگز آن را نخواندم. TechniquitiImprovisational در مورد سبک دیگر مضطرب بود. به عنوان موراکامی، میچل می رود که در آن شخصیت های داستان او را می گیرند. او بداههپردازی را می پذیرد. من به دنبال شواهدی مبنی بر نتیجه غلط یا ناامید شدم. اگر نوشته های او در خلال پیش نویس های اولیه همواره خشن بود، پس او یا شخص دیگری آن را تا زمانی که بخواهد خواندن آن را برطرف می کرد. مقیاس پذیری برای GrantedWell، شاید یکی از آخرین نگرانی ها: که میچلز با همسویی عناصر متمایز بیش از حد خودسرانه، بیش از حد مصنوعی، بیش از حد باور نکردنی است. بر خلافCloud Atlas @، سبک نوشتن در سراسر رمان همگام است. سبک با موضوع یا دوره تغییر نمی کند. این اجازه می دهد تا خواننده بر روی شخصیت ها و روایت بدون انسداد متمرکز شود. @ Clocks @ Bone Clocks @ زندگی هالی سایکس را طی شصت سالگی، اغلب از طریق چشم ها دنبال می کند.

مشاهده لینک اصلی
دگرگونی @ True با فلوچارت ها نمی آید. @ یکی دیگر از رمان ژانر خمشی دیوید میچل همچنین استفان کینگ و کارلوس رویز زافین را کانال می دهد. آیا شما فقط آن را می شنوید؟ بله، اما میچل با اشتباه کاری انجام نمی دهد. بدیهی است که عمدی است و مخلوقات از کت های مختلف سبک نوشتن، هر چند بسیار کمتر از CLOUD ATLAS و حتی THOUSAND AUTUMNS OF JACOB DE ZOET. میچل در خوانندگان جریان اصلی، و همچنین طرفداران ایستاده خود را لعنتی. فکر می کنم او بهتر از هرچیز دیگری از غول های دنیای غم انگیز است. او نه تنها پیشرفت می کند، بلکه خواننده را نیز پیشرفت می کند. @ قدرت کوکائین را برای نفس و اسید باتری برای روح می کشد. @ اگرچه Cloud Atlas، مورد علاقه شخصی من از رمان های میچلز است، من از توانایی نویسندگان در صدای شگفتی کمتر شگفت زده شدم تمام کتاب های قبلی خود را در CLONE BONE. بعضی از نویسندگان، مانند کوئتزی، نقشهای اصلی خود را بعد از خود در رمانهای بعد از عملیات خود می نامند. این بیشتر و بیشتر رایج است، زیرا رمان نویسها در حال ایجاد و برتری هستند. با این حال، متاسفانه این اثر از بین بردن من از رمان است. هر بار که نویسنده ها را به چاپ در صفحات آخرین داستان خود می بینم، من داستان را از دست می دهم و به طور شبه بیوگرافی رماننویسان غریبه می روم. متی کللی، به جای انتقال یک نسخه تکراری، مسیر شریانی را ایجاد می کند و کانال آلی از Clone Bone به تمام رمان های دیگرش - Black Swan Green، شماره 9 روی، هزاران جلد Jacob de Zoet، Ghostwritten و Cloud Atlas در زمان های مختلف به شیوه های مختلف. او موضوع ارتباط را به طور معناداری و به شیوه های زمانی و دائمی متمرکز می کند، به طوری که زمان رها شود، نه به عنوان یک اندیشۀ غربی، بلکه در چیزی مانند یک دایره بی حد و مرز، که از یک ziggurat باستانی نصب شده است و از طریق چشم همه درک می شود. اگر این کار چندانی نداشته باشد، زمانی که شما آن را بخوانید. به نظر می رسد که این طرح، که کشف هیجان انگیز آن است، به شدت غلط است. اما، طرفداران میچل با چگونگی تغییر مسیر و لغزش به یک مسیر یابی زبانی آشنا خواهند شد. کمتر در این رمان، و BONE CLOCKS بیشتر واضح تر از CA است. هالی سیکز شخصیت واضح است، حتی زمانی که او همیشه فرماندهی POV را انجام نمی دهد. این کتاب خیلی خواندنی نیست، مثل داستانهای جداگانه ای که دوره ای را با هم اجرا می کنند، هر چند شش قسمت مشخص شده وجود دارد؛ آن را مانند یک رمان حماسی با چند نوبت بازنویسی می کند که شما را به یک داستان مرکزی با شفافیت منصفانه هدایت می کند، اما شما را متقاعد می کند تا پیچ و خم های نگاتیو های روایی و کرونا را تجسم کنید. اگر شما سبک ژانر انحرافی را دوست نداشته باشید، احتمال دارد که شما از آن رها شوید کتاب در این نوشتار سبک روایت، که شامل حدود 400 صفحه است. همچنین یک تکه از دودویی است. اگر شما می توانید با آن بجنگید، پاداش زیادی است که فراتر از ژانر است. @ ما زندگی می کنیم، تا زمانی که مردم در آن زندگی می کنند. @

مشاهده لینک اصلی
- به تازگی بهبود یافته نسخه 10/31/2014 - با جدیدترین تلاش خود، 2014 The Clone Bone، دیوید میچل در قالب رمان های قبلی خود مانند Ghostwritten و Cloud Atlas با رونق فراگیر در سراسر راویان و قاره های مختلف، هدف از یک پیام جهانی در مورد قدرت و نبرد خوب و بد است. مانند Cloud Atlas، تازه ترین تلاشش، ژانرهای مختلف داستان را به یک کار موزاییک بزرگ تر نشان می دهد که ارتباط بین انسانیت و تنوع گفتمان داستان را برجسته می کند. ساعتهای استخوانی هر دو از تلاش خود برای به کارگیری داستان تخیلی روزانه رنج می برند، اما علامت را از لحاظ تقلید و ایجاد یک اثر ارزشمندی پایمال می کند. این کتاب لذت بخش و سواری وحشیانه است و جای تعجب نیست که آن را به عنوان محبوب محبوب است و موفق به در مورد لیست پرفروش برای یک دوره کوتاه در اطراف. با این حال، در بارۀ دیوید میچل، این کتاب به مراتب کمتر از پتانسیل آن است. میچل به نظر می رسد برای یک خواننده گسترده تر، خواننده جوان در اینجا با Clocks Bone، ظاهرا خود را آگاه از این گرفتن و طعمه ژنرانی های او را به طوری که دست خود را از تمام امور شستشو. علیرغم تنظیمات طول و گستردگی، کتاب احساسات بیش از حد ساده شده و بیش از حد توضیح داده است، هیچ چیز برای خواننده در ذهن خود ناکام مانده است، و اکثر متاسفانه احساس می کند که رمان با اینکه توسط عناصر فانتزی تادوری . با این حال، میچل موفق به برجسته کردن عناصر داستان های محبوب و تطبیق پروسس خود به تناسب این عناصر می شود. در حالی که ساعتهای Bone برای بسیاری از آنها مثبت است، به منفی های غلط و غلط تبدیل می شود که از نازک بودن و کاملا غیر انسانی، زیرمجموعه های فانتزی، گفتگوی ضعیف و اصرار در پوشاندن متن با شوخ طبعانه است. جالب و جذاب از Cloud Atlas، که این رمان مطمئنا اغلب مقایسه می شود، توانایی میچل بود که بین ژانرها و صداها را با هم ترکیب کند، و مجموعه ای گسترده ای از شخصیت هایی را که از زمان به عنوان یک استعاره درخشان برای وقوع دوباره ظهور از نقوش در سنت های ادبی مختلف و همچنین اکتشاف از نحوه زبان از طریق زمان می گذرد. در حالی که Cloud Atlas طیف گسترده ای از سبک های قابل توجه را در یک جدول زمانی طولانی به نمایش گذاشت، با استفاده از صداهای یادآور هرمان ملویل، اولدوس هاکسلی و حتی درام های جنجالی ماجراجویانه در بازار جرم بازار را به نمایش گذاشت، Bone Clocks این صداهای بسیار معاصر را حفظ می کند. در حالی که این امر با زمان بندی کوتاهتر رمان همراه است، تغییرات کمتر قابل توجه است و اگر چه از یک نویسنده متفاوت به نظر می رسد، خواننده را تعجب می کند که چرا او همان فریب را می کشد اما به میزان کمتری و کاهش بازده می شود سران فضایی که در غیر این صورت با شجاعت اشغال می شوند (این همان جنبه شخصیت او Crispin Hershey را خنثی می کند، گرچه بیشتر در مورد آن بعدا). معضل دیگری این است که صداها همه چیز را تغییر نمی دهند و هر صدایی با یک شبیه ساز وحشتناک و توهین است که همه بر روی طرح های مشابه ساخته شده اند. میچل این را جبران می کند، زیرا بسیاری از راویان خود نویسندگان خود هستند، اما این تکنیک به سرعت از بین می رود. هیچ تلاشی برای صدای خارج از نویسنده واقعی «میچل» وجود ندارد و هر راوی جدید به ارمغان می آورد بازده بیشتری از لذت و هیبت. همچنین، مجموعه ای از تظاهرات به نظر می رسد یک تکه زشت زشت نسبت به یک ماشین خوب از چرخ دنده های جداگانه با هم کار می کنند. سولاریس با Noam Chomsky از طریق دختر با تاتو اژدها ملاقات می کند. یک تکه از دوقلوهای پیک را اضافه کنید ... کتاب آینده آینده خود را به همان اندازه دست و پا گیر به نظر می رسد. صدای معاصر کار به نظر می رسد هدف Mitchell برای رمان است. ادبیات یک جانور ماندگار و مداوم است که هم به جامعه و هم از زمان ایجاد آن، و هم به خود واکنش نشان می دهد. ادبیات از یک سنت است که برای همیشه تغییر شکل داده شده، بازنگری شده و مرمت شده است، که براساس گذشته و حال به منظور ایجاد چیزی جدید و، امید، چیزی قابل توجه است، اما نمیتواند این کار را بدون شناخت جایی که از آن آمده است، آغاز کند. جهت جدید. â € ~ حتی اگر یک شاعر مجموعه ای برای اختراع شاعرانه جدید، سخنرانی شخصیت نویسنده کریسپین هرشی، â € ~ یا او می تواند اظهار نظر در مورد آنچه که در حال حاضر وجود دارد. در اینجا هیچ جانی روتنی بدون Bee Gees وجود ندارد. ما در سن بیش از حد اطلاعات زندگی می کنیم، سن که هر کسی می تواند نظر خود را بیان کند و در سراسر دنیا آن را بخواند، سن «سرگرمی و تکنولوژی» و هر چهار ساله با کامپیوتر، همه هنرمندان خود را (ویلیام گادیز، AgapÄ Agape). در این سن، ادبیات به یک دستور کار سرمایه داری تبدیل شده است، جایی که کتاب هایی که به راحتی قابل دسترسی می باشند، در رابطه با هر دو مورد دسترسی به یک مصرف کننده و دسترسی به درک، آنهایی هستند که در بازار تحرک می یابند. این کتاب ها بسیار شبیه همان چیزی است که نظریه پردازان اجتماعی چندین دهه قبل درباره تلویزیون های معروف صحبت کرده بودند، که با ...

مشاهده لینک اصلی
طرفداران دیوید میچل که می توانند چیزهای ساده ای مثل نام شخصیت ها را به یاد بیاورند، از callbacks به رمان های قبلی خود لذت خواهند برد. کسانی که نمی توانند به یاد گور می افتند ممکن است خود را مانند من انجام بسیاری از جستجوی خلاصه طرح ویکی پدیا برای اینکه آیا آنها هیچ شگفتی کمی برای هر شخصیت که از طریق ساعتهای استخوان عبور می کند. من فکر نمی کنم که مهم این است که تمام کتاب های قبلی Mitchell را بخوانم تا از این یکی لذت ببرم. و من فکر نمی کنم که فقط می توانم خودم را در مورد اینکه هفته گذشته این کتاب را بخوانم و در انتظار آنلاین باشم، برای دریافت یک ARC مجاز از کتاب برای حدود دو ساعت (حتی اگر از لحاظ جسمی احتمالا بهترین آرزوهای ARC در این سالها BEA). این کتاب تقریبا از زندگی هالی سایکس که در سال 1984 به عنوان یک پانزده ساله در مبارزه با مادرش دیده می شود پس از مادر پیدا می شود که هالی نمی دانست شب گذشته در یک خانه دوست داشتنی است، اما او را بیست یک سال دوست پسر دوست پسر سرد. مادرم هلی را می شکند هالی کیسه های خود را بسته می کند، پدر و مادرش دو انگشت در هوا می گیرد و به همین علت که پانزده ساله همیشه بهترین تصمیم را انتخاب می کند، او سرانجام با عشق «زندگی اش» زندگی می کند. بخش اول کتاب پانزده ساله را شامل می شود (شانزده سال فقط در چند ماه) هولیل ماجراجویی است. پنج بخش بعدی هر یک از دیدگاه های شخصیت های مختلف گفته می شوند و از طریق زمان خطی حرکت می کنند. در هر درجه از هر بخش هالی و خواننده بیشتر در مورد او یاد می گیرند و با آنچه اتفاق می افتد به او می رسد، اما در بسیاری از این بخش ها شخصیت های دیگری هستند که تمرکز واقعی داستان ها هستند. راهي كه ميچل داستان را در چهار بخش اول توضيح مي دهد بسيار خوب است. من می خواستم بگویم سرگرم کننده است، اما ممکن است بهترین کلمه برای استفاده نباشد (اگر چه بخش «Amazine» کاملا سرگرم کننده است (قرار است او باشد، درست است؟))، این بخش ها نوعی خودشان هستند دنیایی از قبیل بخش های Cloud Atlas که به تنهایی خودشان را حفظ می کنند. هرچند او چیزی را عوض نمیکند، یا هرچیزی که به نظر میرسد (در حدی که در مورد این سوال در چند دقیقه گذشته وجود داشته است، تمام وقت است که قبل از اینکه بنشینم تا نوشتن). از انتهای بخش چهارم من کاملا مطمئن بودم که این پنج ستاره را بدهد. این تا آن زمان خیلی خوب بود. اگر کتاب به پایان رسید در صفحه 400 آن را پنج ستاره بدست آورد. این ممکن است اگر کتاب با بخش انتهای آخر به پایان برسد، می توانست پنج ستاره نیز داشته باشد. اما به جای آن برای من اندکی طول کشید و من به پایان دادن به ضربه زدن به یک ستاره (بعد تصمیم گرفتم که تنها یک نیم ستاره محاسبه) به دلیل کار به عنوان یک کل من از بخش گذشته رنج می برند.اگر شما havenâ € ™ کتاب را بخوانید و قصد داشته باشید آن را بخوانید روی دکمه Spoiler کلیک نکنید. منظورم این نیست که شما اسپویلر را کلیک کنید و از خواندن بررسی من از ساعتهای استخوان (از نظر اسپویلر) خوشتان می آید [به طور جدی، اگر این کتاب را بخوانید و قصد خواندن آن را نداشته باشید، این را مطالعه نکنید آی تی. هر آنچه که اتفاق می افتد، می گذرد. ​​گریپس. بخش نهایی به نظر می رسید. بخش دوم تا آخرین بخش (با استفاده از آن کلمه فانتزی که می گوید این فقط تردید است اگر شما از آن استفاده بیش از یک بار در یک بررسی)، به وضوح اوج کتاب است. از نقطه نظر مارینوس گفته می شود و خواننده می تواند بسیاری از پیوندهای که قبلا در کتاب اشاره شده است را کشف کند. سپس صحنه نبرد بزرگ وجود دارد که برای من کمی گیج کننده است، اما اکثر صحنه های اکشن بزرگ است و بخش به پایان می رسد با مارینوس و هوگو ایجاد یک اتحاد احتمالی برای تلاش خود را از کلبه نابینای کور. این خوب است، من آن را دوست داشتم، احساس کردم که نبرد کمی دیرتر از من بود، و آن را در مورد آنچه که به عنوان Dungeon Master Bullshit شناخته می شد، بار می انداخت، اما این تنها واکنش من به چیزهای جادویی و نه یک انتقاد واقعی. بخش بعدی، که من منتظر بودم، به این دلیل بود که هالی را به عنوان راوی به ارمغان آورد، و من دوست دارم زمانی که کتاب ها کامل می شوند، اما آن را عجیب و غریب احساس می کنم. این همانند در جنگ ستارگان ستاره مرگ بود و بعد از آن بیست دقیقه دیگر از کاراکترهایی که در مورد بعضی از مسائل به شما رأی می دادند و پس از آن یک پایان شلغم را به شما نشان می دادند که شما واقعا اهمیتی نمی دادید. این فوق العاده عجیب و غریب به این خاطر است که این جهان آینده توسط استرس ذکر شده است، بنابراین حداقل یکی از آنها این آینده کاملا امکان پذیر را در معرض بشریت قرار داد. اگر تنها موجوداتی وجود داشته باشند که بتوانند چیزهایی مثل مغز انسان را به طور کامل باز گردانند تا تصمیم بگیرند که چه کارهایی با منابع انجام می شود و چه کسی هزار سال تجربه را تجربه کرده است تا شاید بتواند به جهان کمک کند. چالش ها و مسائل؟ عزیزم وجود دارد، اما به جای واقعا کار در جهت بهبود جهان آنها را با این جنگ با همتایان خود ~ کشتن کودکان شر است همه ما با آن موافق هستیم. به استثنای افرادی که مایل به کشتن فرزندان هستند و فکر می کنند که در اقداماتشان صالح هستند، اما اکثر مردم قبول می کنند که کشتن ...

مشاهده لینک اصلی
یک بار یک رمان مثل این نوشتم نماینده من عاقلانه به من توصیه کرد که آن را به دو نوئل تقسیم کنم. من می خواستم نماینده Mitchells همین توصیه را داشته باشد. او یا او didnt.Too بد است. با تله وسوسه انگیز، این اسپلایزینگ همراه با novellas. من می دانم، من خودم در آن گرفتار شده ام. این باعث می شود کار نویسندگان کار بسیار ساده تر. و هوشمندانه، برای بوت شدن. با این حال، در مورد ساعتهای استخوان، این استراتژی به عقب رانده شد و یک رمان را تقسیم کرد. به نظر شما سه دلیل برای شما پیش می آید: 1) دیگران در حال حاضر دیدگاه های فوق العاده ای را ارائه داده اند (به ویژه، بررسی های AmberBug، Jenny خواندن حسادت) و گرگ). 2) هر طرح طرح، شامل موارد زیر است: spoiler های ناخواسته. 3) من احساس می کنم از پروژه های دیگر، نویسندگی خسته شده ام. بنابراین اجازه می دهد تا بر ساختار و مشخصه تمرکز داشته باشم. سقوط داخلی در کتاب در مورد طرح، در هر صورت نیست. در مورد قدم زدن، تأکید و مشخصه آن بیشتر از هر چیز دیگری است. 2/3 ردیف اول این کتاب، رک و پوست کنده شده است. و به این ترتیب، من به این معنی نیست که زبان بیش از حد بنفش است یا ساختار نحوی بسیار پیچیده است. در واقع من کاملا مخالفم. میچل دقت کرد که شخصیت های نابالغ و شخصیت های جادویی را به تصویر بکشد، به شرط اینکه آنها تقریبا آرکه تایپ های یونانیان از نوجوانان ساده لوح و بیست و هشتم بود. میچل واقعا واقعا سخت تلاش کرد تا این خصوصیات را در سرتاسر آن قرار دهد. به سختی می توان گفت که او سعی داشت. مدت ها و بار دیگر، احساس کردم که میچل سعی کرد تا کاراکترهایش را انجام دهد - @ trendy @ or @ hip @ are the words که به ذهن می آیند - که آنها به پایان رسید از نقاط مختلف از ایده آل که برای نویسنده هدف بود. آنها در یک کلمه منحرف می شدند، مثل آن مرد که می خواست مرکز توجه در مهمانی باشد که یک کلاه گیس دار رنگین کمان را می پوشاند. هر کس او را در آنجا می بیند، و هر کس بخندد. اما حدس می زنم که هرکسی با دختر نیست به خانه برود حالا، من سهم من از شخصیت های مزاحم و ناسزا را خوانده ام (و نوشته ام). اما این کاراکتر ها، به طور کلی، من را از داستان خارج کردند. بعدها، زمانی که کاراکترها گفتند (در بخش های بعد)، بسیار دشوار بود که آنها را بپذیرم. مغز من می خواست آنها را رد کند، و من متوجه شدم که خودم را از نویسنده خوشم می آید که این کاراکترها را در تلاش برای @ @ literary @ پیچیده کرده است. و بزرگترین مشکل ساختاری این کتاب وجود دارد. در اولین 2 / 3rds، میچل به نظر می رسد تلاش آگاهانه برای ظاهر شدن @ literary @ باشد. من مطمئن نیستم چرا - از کار قبلی خود که او @ chops @ را نوشته است، آشکار است. من نمی دانم که او سعی در اثبات دارد، اما او سخت تلاش کرد تا شکست بخورد. او بیش از حد فکر بخش اول کتاب. فقط در قسمت 3،Basic Bash @ میچلز auctorial * صدای * صدا واقعی و طبیعی است. این بخش سوم استثنایی است و به خودی خود یک رادیوی درخشان ساخته است. با این حال، در رابطه با بقیه طرح، به نظر می رسد که آن را به سختی جوش داده شده - به بقیه رمان، تضعیف محصول کلی. واقعا، این بخش برخی از بهترین نوشتن Ive در حالی که خواندن. میچلز ها را ترک کرد. . . در بخش های بعدی. بخش بعدی، @ Crispin Hersheys Lonely Planet @ خنثی است و به هیچ وجه خوب نیست. شاید من برخی از طنز پنهان در مورد تجربه میچلز را به عنوان یک نویسنده مشهور از دست دادم. اگر چنین است، جوک های داخل، خوب، کمی * بیش از حد * در داخل. و مانند بخش سوم، به نظر می رسد این بیت به سختی مورد توجه قرار گرفته است، مگر در مواردی که چندین نقطه کوچک را می توان به چند صفحه تقلیل داد. در واقع من اعتقاد دارم که 350 صفحه اول این رمان میتوانست به حدود 100 برسد و میچل نه تنها یک رمان (در «عروسی بش» @ که دوست دارم به بخشBaghadad بزنم @)، اما یک رمان عالی نیز هست.از آنجا که می بینید، بهتر می شود. خیلی، خیلی بهتر. اگر میچل نیمه اول کتاب را تا سه برابر طول آن نگذاشته بود (باید عادلانه باشد، ممکن بود سرزنش با سردبیر باشد)، شما می توانید یک بررسی پنج ستاره داشته باشید. شوخی نیست: آخرین نیمی از کتاب این است که خوب است. در داستان هولوگرام ها و فراتر از آن، نویسنده واقعا در تلاش او است. در اینجا همه چیز عجیب و هیجان انگیز است، دو چیز که من در رمان بسیار دوست دارم. رنج تلاش برای سعادت جمعیت نیویورکر است. خوشبختانه خدمت رسانی به نوجوانان عصبانی شده است. و میچل نشان می دهد که او به عنوان نویسنده ای به عنوان نویسنده ی خود می گوید که او موهایش را پایین می آورد، کراواتش را می گیرد و می افتد تا بتواند به عنوان یک نویسنده پرواز کند. اما صبر کنید. @ @ @ @، شما می پرسید، @ هولوکاست @ من نمی گویم من آن را به عنوان تعجب ترک می کنم. اما کافی است بگوییم زمانی که ما کمی درباره آنها می فهمیم، همه جهنم سست می شوند. واقعا همه چیز دیوانه می شود نه فقط برای شخصیت های مستقیما در مسیر اقدام فوری، بلکه در یک درگیری روانی بین موجودات فوق العاده انسان، بلکه برای کل سیاره. در حال حاضر، قبل از اینکه شما متهم به متقلب شوید (به هر حال، سازمان خود به نظر می رسد ... مجازات - که حتی یک کلمه نیست، اما شما نقطه من)، می دانم که در حالی که آنها POW ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ساعت های استخوانی


 کتاب ناخدای بی کلاه
 کتاب موزه عشق مدرن
 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران