کتاب سقوط

اثر آلبر کامو از انتشارات مجید (به سخن) - مترجم: پرویز شهدی-معروف ترین رمان ها

یک طرف زیبایی است و، طرف دیگر، درهم‌شکستگان و پایمال‌شدگان. هرقدر هم این کار دشوار باشد من می‌خواهم به هر دو طرف وفادار بمانم.‏
آلبر کامو

در یکی از میکده‌های آمستردام، مردی از خود و زندگی خود سخن می‌گوید و سقوط تدریجی خود را، مرحله به مرحله، شرح می‌دهد. ژان‌باتیست کلمانس، که روزگاری در پاریس وکیلی مبرز و موفق، و نمونهٔ انسانی درستکار و گشاده‌دست و پاکباز بوده‌است، اینک بر این گذشته نگاهی هولناک می‌افکند و در پرتو ذهنی هشیار، دروغ و دورویی خود و دیگران را فاش می‌سازد: در این جهان و در این زمان هیچ‌کس نمی‌تواند خود را بیگناه بداند. تصویری که کلمانس از خود عرضه می‌کند ناگهان تصویر خود ما می‌شود.‏

این کتاب کوچک آینهٔ تمام‌نمای روزگار ما و انسان امروز است.‏


خرید کتاب سقوط
جستجوی کتاب سقوط در گودریدز

معرفی کتاب سقوط از نگاه کاربران
برعكس خيلي از كتابا كه فقط ميخونيشون تا در نهايت يك قضاوتي راجع بهشون يا راجع به نوع نوشته شدنشون بكني اين كتابي بود براي من كه دلم ميخواست باهاش حرف بزنم . از اون كتابا كه وقتي ميخوني انقدر ذهنت فعال ميشه كه وقني ميبنديش انگيزه ي اينو داري كه خودتم قلم به دست بگيري و نظر بدي ... اين اتفاقي نيست كه با هر كتابي براي آدم بيوفته .
كامو نويسنده ي خوبيه اما به نظرم قبل از هرچيز متفكر خيلي خوبيه . من يك نيمچه نظري در مورد اين متفكرا دارم كه وقتي ميخان نظرهاشونو بگنجونن توي رمان خوب در نمياد . يعني همشون موفق نميشن . بيشتر انگار آدم ترجيح ميده نونفيكشن بخونه ازشون . ولي كامو در اين زمينه يه گام فراتر گذاشته . توي اين كتاب خودشو خيــــلي درگير داستان نوشتن نكرده در عين حال ك تفكرات خشك و خالي هم تحويلمون نميده . اين يه جور ابتكار و خلاقيتي بوده كه كامو خيلي خيلي خوب از پسش براومده .
از لحاظ محتوا محور اصلي داستان همون روند سقراط گونه ي اخلاق ورزي و تا حدودي تعليميشه . متن مدام تكرار كننده ي اين سروش معبد دلفي بود : داناترينِ شما آدميان كسي است كه چون سقراط بداند كه هيچ نميداند . براي سقراط موضوع دانايي بود. اينجا موضوع اون تعاليِ شخصيتي بود. بهرحال هردوش از يك قاعده پيروي ميكنه: فروتني و تواضع.
حالا اين خيلي بحث قشنگيه كه بايد پست بودن خودت رو قبول كني تا حقيقا به جاي گاه بالاتري برسي اما در همين بحث هم باز انگيزه ي رسيدن به جاهاي بالاتر نهفتست و نهايتا وقتي دوباره موجب سعود و اوج گرفتن ميشه آدم رو در معرض سقوط قرار ميده . اين سقوط و سعود رو سقراط و ژان باتيست فقط يك دور انگار تجربه كردن ، حقيقت اينه كه مثل يك چرخه ي پرتكرار اين اتفاق باز هم ميوفته .
با اين حال يك نكته ي خيلي مهم كلي رو ياد آوري ميكنه : گريزي از اخلاقيات نيست. ما آدم ها هرچقدرم كه پيش بريم و براي خودمون استدلال كنيم نميتونيم بي خيال اون خنده اي بشيم كه يك شب روي پلي در تاريكي ميشنويم. جوانمردي و ادعا به خوب بودن و كمك به اطرافيان و ... همه نمايشه . وقتي پاي منافع خودمون وسط باشه چقدر حاضريم به ديگران فكر كنيم ؟
بعد كتاب وارد بحث ارتباط حقوق و قوانين با اخلاقيات ميشه. بدون اينكه توضيحي بده خيلي ساده كلي معني به ذهن متبادر ميكنه. آدم ذهنش كلي درگير قضيه ميشه در حالي كه اين حتي بحث محوري و اصليه كتابم نيست : از يك طرف ميدونيم كه همه ي حقوق به رسميت شناخته شده و قوانين بازدارنده و ... بلندشده از تمدنِ انسان هايي بودن كه در وجودش گرايش به اخلاقيات وجود داشته. ما اين سيستم عدالت گرايي رو در حقوق به وجود اوورديم چون جايي خوب و بدي رو براي خودمون ترسيم كرديم ... اما از طرف ديگه همين جنجال براي بازپس گرفتن حقوق و ... دستاويزي شده براي ضداخلاقي رفتار كردن.
اين دقيقا يك جور تز و آنتي تزه. از يك هسته ي واحد دو موضوع مقابل هم بلند شدن. باز ادم يادش ميوفته به سقراط و سوفيست هايي كه با حرفه ي وكالت مغلطه ميكردن و پول ميگرفتن. سقراط كه مدعيه اخلاقه با نظام قضايي اي كه از دل همين اخلاق بلند شده مبارزه ميكنه. و حالا ژان باتيست يك جايي بين سقراط و سوفيست ها در حال سعود و سقوطه!
در آخر كامو مياد با اين نتيجه گيري بحث رو ميبنده كه عدالت واقعي وقتي محقق ميشه كه هركس براي خودش محدوديت و سلب قمتي از آزاديش رو قبول كنه. چون اين همون قسمتيه كه تو توي زندگي با ديگران بايد رعايتش كني. بايد حق خودت رو به ديگران ببخشي تا اون ها هم با همين كار امكان زيست بهتر تورو فراهم كنن. اين يعني همون گذشتن از منافع شخصي براي منافع عمومي. خيلي معنيه ماركسيستي ايه به نظرم! دم كامو گرم ! اون آزادي اي كه ليبرال هاي مطلق با حق به جانبيه تمام ازش دم ميزنند آخرش چيزي جز خودخواهي نمياره. يه جايي بايد قبول كنيم اخلاقيات و محدوديت جزئي از زندگيه متمدنانست.
بعد هم پشت بند اين اخلاق گرايي كتاب وارد يك نيمچه بحثي در باب مذهب و خدا ميشه . باز اينجا آدم ياد سقراط ميوفته . ژان باتيست البته هيچ وقت نميگه به چيزي اعتقاد داره يا نداره يا بيايد اعتقاد داشته باشيم يا نداشته باشيم ولي خيلي هوشمندانه وضعيتي رو وصف ميكنه كه وقتي در خطابه هاي دفاعيش اسم خدارو مياره موكلانش شاكي ميشن . بعد مياد از همه ي اون كافه نشينان روشنفكري ميگه كه اگه بينشون اسم خدارو بياري شاكي ميشن . نمياد بگه خدايي هست ولي به نظرم تا اين حد ميفهمونه كه همون قدر كه اسم خداي واحد رو جلوي يونانيان باستان اووردن كار خطرناكي بود اسم همين خدارو توي كافه اي در شهر پاريس معاصر اووردن هم كار خطرناكيه . من البته با اين قسمت كتاب خيلي زياد ارتباط برقرار نكردم چون شخصا لزومي نميبينم اخلاقيات و وجدان و جوانمردي رو حتما با مذهب و بحث وجود خدا خلط كنيم.
پ.ن : ممنونم از پريساي عزيزم بابت عاريه دادن كتابش وقتي يه كلمه درومدم گفتم دلم هوس كامو خواني كرده.


مشاهده لینک اصلی
کامو اینقدر از مفاهیم عمیق فلسفی زندگی بشری تو این کتاب حرف میزنه که خیلی نمیشه اسم داستان روش گذاشت. کل کتاب مونولوگ های ژان وکیل تراز اول فرانسه با شخصی ناشناس و غریبس .به نظرم این شخص مخاطب صحبت های ژان ماییم خود خواننده .
ژان انسانی خوشبخت ، محبوب و راضی از خویشتن و عملکرد خود . تا اینکه شبی فریاد زنی رو میشنوه که خودش رو به درون رودپرت میکنه و او توجهی به این موضوع نمی کنه و از اینجاست که سقوط او مرحله به مرحله اغاز می شه . خواننده طی خوندن کتاب با دیدن بعضی اشتراکات در زندگی خودش و ژان به این نتیجه می رسه که خودش هم مدت هاست مسیر سقوط رو در پیش گرفته..کتاب سختی بود حداقل برای من یه بار خوندن کتاب کافی نیست احساس میکنم کلی حرفایی که کامو میخواسته متقل بشه هنوز تو متن مونده و تفهیم نشده.
سارتر این کتاب رو زیبا ترین و فهم ناشده ترین اثر کامو دونسته و گفته سال های سال زمان لازمه تا مخاطب مفاهیم عمیق این اثر رو به درستی درک کنه.

مشاهده لینک اصلی
این یک کتاب کوتاه است (فقط 147 صفحه) اما یکی از آن ها سخت است که بخاطر لحن پوچ خود بخواند، اما با وجود این، فکر می کند 3 ستاره است. در غریبه، کامو به ما می گوید که زندگی تنها معنایی دارد، اگر کسی مسئولیت اقدامات یک شخص را بر عهده بگیرد و معنی آن را برساند. با در نظر گرفتن گام مثبتی برای دفاع از قتل قاتل، شخصیت انتخاب می کند تا با نتیجه اقدام او روبرو شود و در نتیجه یک معنی را به وجود می آورد، گرچه نه مثبت. تمرکز رمان در مورد فرد، احساسات و اندیشه های او، در انزوا از جامعه است. در پاییز، کامو به نظر می رسد تلاش می کند تا معنای اخلاقی موجود فرد را از طریق روابطش با دیگران تعریف کند. این رمان در قالب تکوین است و روایتگر اصلی شخصیت است. راوی / شخصیت، که یک وکیل است، خواننده را در یک سفر روحانی می برد. او اعتراف می کند که در ابتدا همواره زمین های اخلاقی را که در آن دیگران مربوط می شود، درک می کنند، همیشه از هرچیز که منافق در ذهن است، آگاه است. سپس هنگامی که ستایش شروع به اوج می کند، او احساس گناه می کند که او رنج می برد. در نهایت او راه حلی برای مشکل خود پیدا می کند، که عمدتا به صورت قاطعانه در مقابل آشنایان خود قضاوت می کند، با هدف دادن حق به نوبه خود برای قضاوت در مورد آنها. â € œMore من خودم متهم می کنم، بیشتر من حق دارم به شما قضاوت کنم. حتی بهتر، من شما را به قضاوت شما تحریک می کنم، و این من را از این مقدار از بار می اندازد. \"سوال این است: آیا این یک راه حل واقعی و یا فقط راه حیرت آور در پذیرش مسئولیت است؟ به نظر من این پیام کلیدی که کامو می خواهد ارسال کند، این است که ما باید با فروتنی پذیرفتن این واقعیت سخت که ما مرگ و میرها یک مقدار ناقص و گناهکارانه است و ما همه تمایل به پوشیدن ماسک ها داریم و در عین حال نقطه ای از ما انگشتان دیگران. فقط با این پذیرش فروتنانه می توانیم هر معنایی را در زندگی به ارمغان بیاوریم.

مشاهده لینک اصلی
من فکر می کنم این یک کتاب با کیفیت بهتر از Yabanci است. شما باید اظهارات را در همه صفحات مشخص کنید. öZellikl به توجه من çEk eay یک نقطه YS در اتهام، gã¶zã¼m از kaã§madä ± ± ± N حرکت تا به حال LaFace ã§eliåÿmemesi.z با یک دیگر در صفحات زیر، اتهامات است و ± ± یک سفر فلسفی tutarlä من Düşüş بود.

مشاهده لینک اصلی
زخم درونی آن زمان شفا نمیدهد. اراده اعتراف، بدون اعتراف و بخشش. یک روح که به یک مونولوگ طولانی منتهی می شود آه، آگاهی، یک دشمن پنهانی، یک گودال بی پایه آه، گناه مشترک هر کسی و هر کس چیزی است که داستان گرایانه می گوید که مهم است، اما نتیجه گیری که او و ما آمده اند.

مشاهده لینک اصلی
[تصویر خطا] (آمستردام) [خواندن در فرانسوی اصلی] @ گاهی اوقات ما می بینیم واضح تر به کسانی که دروغ می گویند نسبت به کسانی که به حقیقت بگویید. حقیقت، مانند نور، پرده. دروغ، برعکس، یک غروب زیبا است، که هر جسم را برجسته می کند. @\n(On voit parfois plus clair dans celui qui tion que dans le celui que dit vrai. لایو © rità ©، comme la lumière، aveugle. Le mensonge، au contraire، est un beau crà © puscule، qui meet chaque objet en valeur @) کامو یک بار دیگر کتابی را به ذهنیت عدالت و ماهیت ذاتی گناه انسان اختصاص می دهد. این رمان است که صحبت می کند abou ... صبر کنید، چقدر بی ادب از من. آیا ما ملاقات کردیم؟ نه؟ من می خواهم همه چیزهایی را که من هستم و همه چیزهایی که در مورد زندگی ام یاد گرفتم را به تو بسپارم زیرا این کارها در کافه ها انجام می شود. نه؟ در دفاع از من، اگر مست باشند، ممکن است مرا ببخشند و به شما بگویم همه دلایل اینکه شما باید به من گوش کنید و مرا دوست داشته باشید. من یک مرد قانون هستم، یک شبه روشنفکر، تنها به مسائل مهم این جهان علاقه مند است. من هیچ دارایی ندارم، زیرا من دوست ندارم مالک باشم. من از بیوه ها و یتیمان در پرونده های قضایی خود به صورت رایگان حمایت می کنم. من فقط آنقدر سخاوتمندانه در زندگی هستم اما صبر کن قبل از شروع سوگواری، فراموش کردم من نیز یک زن گره خورده، دستکاری کننده، دست اندرکاران هودونیست، مرد بسیار افسرده است. من برای مردم بسیار سخاوتمند هستم، اما برای تعمق و خندیدن آن را به * ME * می رسانم، زیرا هر کسی که نمی * * * * * * من جالب نیست یا مهم نیست و من آنها را به همان سرعتی که آنها را ترک می کنم * ME *. من منم من من من من (250 صفحه) من من من من، آه چگونه در مورد شما؟ برای این که تا به حال یک مونولوگ به عنوان Clamence قادر به تولید است، این رمان فوق العاده پیچیده است. سارتر آن را کامو بیشتر کتاب اشتباه گرفته، و چرا این نباید باشد؟ ما به آنچه که در ابتدا روشن می شود به نظر می رسد یک مرد بزرگ است، اما که در زیر غبار آمستردام در شخصیت پیچیده خود را در تعقیب خود را به آموزش راه های آزادی از گناه به ما، گذرگاه در کانال ها است. و وجود دارد گناه در ما آيا انسان متولد شده است كه به سرزنش، گناهكارانه و اقدامات مضر بنگرد؟ حتی اعمال ما خودمان را انجام نمی دهیم که ما را سرزنش کنیم. آیا عیسای دلیلی برای مرگ نوزادان بیت لحم نیست؟ آیا او، بنابراین، گناهکار نیست و آیا این گناه را به صلیب قانونی خود تحمیل نمی کند؟ (مفهوم ساراماگو در انجیل درخشان خود، بر اساس مسیح مسیح تقویت شده است) راه حل Clamences برای نابودی ابدی روح انسان چیست؟ برای فراموش کردن آن زندگی در یک ابر بیش از حقیقت، ساکن شدن در کنار آمستردام، دستکاری جهان را به دیدن همه او می خواهد به اعتقاد او است، چرا که پس از آن او عملا دقیقا همین است. او از کانال های تاریک و غارهای زیرزمینی متنفر است (او حتی نمی تواند حتی برای مبارزه با Rà © به خاطر آن مبارزه کند)، زیرا زمانی که کسی تنها با خود، در تاریکی، با آگاهی و دنیای بالاتر از پایین نگاه کند، تنها کسی است که ما هستند و ما با گسل های ما باقی مانده است. @ برای آخرین قضاوت صبر نکن هر روز @\nآسان است از مراحل پایین زمین، از خیابان های هلندی، صعود کنید و این تصویر را در ذهن ما از جنون شما ایجاد کنید. تقریبا به همان اندازه ساده است که آن را به جهان، این معجزه، بسپارید و در اطراف آن عمل کنید، سخنانی از ستایش را در حالی که در زیر وزن واقعیت فرو ریزد، در @ Mexico City @ خراب می شود. هرچه بیشتر از هم جدا شود، فضیلت واقعی می شود، با این حال، انسان کمتر به آن می شود. ما خودمان را به حقیقت سوق می دهیم با نشستن بالاتر و قضاوت فرار از دیگران، اما از همه مهمتر از خودمان، جایی که ما همچنان نقاشی های تیزهوشان قضات و حتی مردان زیبا (همانطور که وایلد آن را می گویم) باقی می ماند، بین این دوگانگی ذهن انسان و روح در جنگ. تا آنجایی که ایکاروس خیلی شبیه به ایکاروس است، ما اجازه می دهیم که بال های موم ما در غروب دروغ ها ذوب شوند و سپس پاییز می آیند. (در یک یادداشت غیر مرتبط، حدود یک هفته به آمستردام میروم، بنابراین شگفتی شگفت انگیز برای پیدا کردن این کتاب بود در اینجا قرار دارد، قطعا یک تجربه متفاوت خواهد بود.)

مشاهده لینک اصلی
@ ... صحبت از قضاوت لطفا با احترام ببخشید او نمی تواند بدون ترس صبر کند. چون بدترین چیز را می دانستم: قضاوت مردان. برای آنها هیچ شرایطی\u003e است کاهش ™ E و حتی در شدید سلام\u003e به عنوان مثال وجود دارد من یک قتل ...چه کسی فکر می کرد که قتل درست بیایید شما را بکشند اما شما می میرند însuÈ\u003e من را ببینید؟ @

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب سقوط


 کتاب معشوقه آخر
 کتاب یلداترین شب
 کتاب چیزی شبیه معجزه
 کتاب آتش سوران
 کتاب دل شکسته
 کتاب همه زن بودنم پیشکش