کتاب طبل حلبی

اثر گونتر گراس از انتشارات نیلوفر - مترجم: سروش حبیبی-معروف ترین رمان ها

پناهگاه، حداقل برای بعضی از مردم، ممکن است بهتر در یک پناهنده دیوانه پیدا شود. اوكار ماتزارات از كمك به يك آلبوم تصاوير خانوادگي كه از طريق تماشا و بي نظير چشم برونو، پرستار او، از تختخواب بيمارستاني سفيد رنگي فلوريشن خود پرده برمي دارد، نه تنها داستان او را، بلكه از كشورش نيز بيان مي كند. اوسر، به رغم کمبود رشد خود، مرد خود را بسیار دوست دارد و تصمیم می گیرد بین صدای اول شخص و سوم شخص حرکت کند. درامد راه خود را برای از بین بردن از خانواده اش و وقایع در اطراف او. او هر درام جدیدی را جایگزین می کند، فقط روزهای طولانی را تحمل می کند؛ چنین است دیوانگی از داستان در حال رسیدن؛ بنابراین سرکوبگر واقعیتی است که او قصد دارد فرار کند. هنگامی که گراس جوان در سال 1950 میلادی پاریس را در پاریس نوشت، او مجسمه ساز، هنرمند و شاعر و هنرمند و هنرمند و هنرمند و هنرمند و هنرمند و هنرمند و هنرمند و هنرمند و هنرمند بود و قصد داشت با چند نسخه از تاریخ آلمان که تا به حال آموزش داده شده بود، زندگی کند. درام قلع ترکیبی از تاریخ، داستان ترسناک، کارتون Burlesque و افسانه ی طنز با تصاویر پر جنب و جوش و حیرت انگیز است. در سالهای متمادی، سالهای ناب از داستان روایت های توماس مان که در سال 1929 جایزه نوبل را کسب کرد، دو سال پس از تولد گراس، حذف شد. اگر این بزرگترین رمان قرن بیستم باشد، با احترام به یلیسهای جیمز جویس، این نخستین جادوگر جادویی میتواند این باشد.


خرید کتاب طبل حلبی
جستجوی کتاب طبل حلبی در گودریدز

معرفی کتاب طبل حلبی از نگاه کاربران
‎دوستانِ گرانقدر،این داستانِ جذاب، از زبانِ پسر بچه ای آلمانی به نامِ <اسکار> روایت میشود که علاقهٔ شدیدی به طبل زدن دارد و از سه سالگی به بعد، کوتوله قد مانده است و از نظر جسمانی رشد نکرده است
**************
‎از داستان مادربزرگ و تولدِ مادر او که بگذریم.. به آنجا میرسیم که در داستان مشخص نیست که پدر واقعی این پسرک چه کسی میباشد، چراکه مادرش از طرفی با پسر عمهٔ خود یعنی یان برونسکی که لهستانی میباشد، رابطه دارد و از سوی دیگر با مردی به نامِ آلفرد ماتزارات ارتباط دارد.. امّا از آنجایی که مادر اسکار با ماتزارات ازدواج میکند، لذا اسکار پسر ماتزارات لقب میگیرد و فامیلی او نیز ماتزارات میشود،.. امّا ممکن است که فرزندِ یان برونسکی باشد
‎در موردِ زمان تولدش اسکار میگوید: اولین تلألوئی که در این دنیا دیدم، نور یک لامپِ 60 واتی بود و چشم اندازِ درامر شدن و طبل نوازی بود که از اشتیاقِ بسیار زیادِ من به برگشتن به رحمِ مادرم، جلوگیری میکرد
‎در دروازدهم سمپتامبر سال 1924، اسکار تولد سه سالگی خود را جشن میگیرد و در یک شیطنتِ کودکانه از زیر زمین به پایین می افتد و سرش ضربه میخورد و دیگر از آن زمان به بعد حتی یک سانت هم قدش رشد نمی کند
‎طبل زدن های اسکار بسیار گوش خراش بود و از آن آزار دهنده تر و گوش خراشتر صدای جیغ های وحشتناکِ او بود ... جیغ های اسکار هر شیشه ای را میتوانست خورد کند.. او در هیچ حالتی طبل را از خودش جدا نمیکرد و حتی در مدرسه و حتی در حال لباس درآوردن، اگر کسی طبل را از او میگرفت آنچنان جیغ میزد که شیشه ها فرو میریخت... حتی یکی از پزشکان شهر تصمیم میگیرد تا مقاله ای پزشکی در مورد این ناهنجاری حنجرهٔ اسکار بنویسد
‎اسکار روز به روز از نظر سنی بزرگ میشود و حدوداً به دوازده سالگی میرسد و همچنان کوتوله مانده است و طبل را نیز به همراه دارد و مادرش نیز کماکان با پسرعمه اش رابطهٔ مخفیانه دارد و اسکار هم این را میداند... روزهای پرخروش سخنرانی های پیشوا و یا همان هیتلرِ بزرگ است و آلمانها قصد دارند تا مناطقی را که پس از جنگ جهانی اول به زور از آنها گرفته شده است و بخشی از آن به دست لهستانی ها افتاده است را باز پس گیرند
‎مادر اسکار به دلیل فشارهای روانی شروع به خوردن ماهی خام میکند و خودکشی کرده و اسکار در نزدیک به سن 16 سالگی مادرش را از دست میدهد
‎مادربزرگ اسکار، دختری همسن اسکار به نامِ آنا را به پدر اسکار معرفی میکند تا در کارهای مغازه و خانه به آنها کمک کند.. اسکارِ شانزده ساله، عاشقِ آنا میشود..و حتی یکشب با آنا سکس دارد... اما یکروز پدرش را در حال سکس با آنا میبیند و دیگر دخترک از چشم اسکار می افتد
‎زندگی اسکار زمانی از یکنواختی خارج میشود که با گروه کوتوله ها به رهبری کوتوله ای سن بالا به نامِ ببرا و دختری کوتوله به نامِ رزویتا آشنا میشود و برای شاد کردن دل سربازهای آلمانی با آنها شروع به سفر به مناطق جنگی میکند... و عاشق رزویتا میشود
****************
‎عزیزانم... بهتر است خودتان این داستان را بخوانید و از سرنوشت آن آگاه شوید... آیا اسکار برای همیشه کوتوله میماند؟ عشقِ او به رزویتا به سرانجام خواهد رسید و یا خیر! جنگ چه تغییراتی در زندگی او و اشخاصی که در زندگی او نقش دارند، ایجاد خواهد کرد؟ با خواندن داستان به پاسخ این سؤال ها خواهید رسید
--------------------------------------------
‎امیدوارم این ریویو در جهتِ شناختِ این کتاب، کافی و مفید بوده باشه
‎<پیروز باشید و ایرانی>

مشاهده لینک اصلی
462. ‎Die Blechtrommel‭=The Tin Drum, Günter Grass
عنوان: طبل حلبی؛ اثر: گونتر گراس؛ برگردان: عبدارحمن صدریه؛ مشخصات نشر: تهران، نشر نوقلم،چاپ دوم 1379، در 733 ص، شابک: 9649113029؛ موضوع: داستانهای نویسندگان آلمانی قرن 20 م

عنوان: طبل حلبی؛ اثر: گونتر گراس؛ برگردان: سروش حبیبی؛ مشخصات نشر: تهران، نیلوفر، 1380، در 793 ص، شابک: 9644481666؛ موضوع: داستانهای نویسندگان آلمانی قرن 20 م


مشاهده لینک اصلی
من به این کتاب واکنش شدید داشتم. من friggin از آن نفرت داشت. یا، به جای آن، من دوست داشتم از آن نفرت بگیرم، در حالی که من آن را خواندم. این یک تکلیف در یک پست پست مدرن بود. کلاس، و همه در کلاس، شخصیت اصلی را دوست داشتند، اما من. فکر کردم او افتضاح بود من نمی توانستم باور کنم که آنها از او لذت می برند، خیلی کمتر از لذت بردن از او پذیرفته شده است. اما بخشی از من باید فهمید .... این نکته بود. این یک داستان است که در معده ام احساس کردم. آنقدر پر از ناهماهنگی و غم انگیز بود که من 20 ساله بودم و یک دختر @ دختر خوب بودم و می خواستم به سختی به آن نرسیده باشم، اما من آنجا بودم، از بین برده بودم. من خیلی با آن مخالف بودم، اما به تعجب بزرگم، خودم را لمس کردم. من برای یک شخصیت گریه کردم که فکر کردم کاملا از آن رد شدم. من نمیتوانم باور کنم و در نهایت وقتی که من به آخرین صفحه رسیدم، وقتی کتاب را تمام کرد و بسته شد ... سپاسگزارم. آن را به پایان نرساند من سپاسگزارم که اولا باید آن را بخوانم. تصاویر و جلوه های وحشتناکی وجود دارد که با من سر و کار دارند. لذت بردن از آنها نیست. اما میدونی چیه؟ با هر کمکی از لبخند من، ایده آل بودن من می گویم ... خدا را شکر. (یا نه، با تشکر از گراز.) زیبایی آسان و زیبایی قابل تشخیص در اطراف ما وجود ندارد. اغلب اوقات زیبایی در خاک و به دست آوردن سخت درآمده و حتی زمانی که شما به آن دسترسی پیدا می کنید، حتی شبیه هیچ چیز دوست داشتنی نیست. اما شما آن را در دست خود نگه دارید و شما را حرکت می دهد. و اگر شما خوش شانس، آن را به شما تغییر خواهد کرد.

مشاهده لینک اصلی
Heil، Oskar Koljaiczek Matzerath-Bronski! نوازنده ی درام! جادوگر سه ساله! قورباغه! عیسی شیطان! گوته! Rasputin! آتش سوزی دوباره تکرار شود! دانش آموز! نابود کننده شیشه! وسوسه کننده پرش آواز ناقض مجامع تبلیغاتی! جانباز جنگی! کاتولیک! شاگرد! پسر کور فاضل فاضل پدر! پسر فانی! سرگرم کننده! حکاکی سنگ قبر! مدل هنری! جانباز پرستاران! نوازنده جاز! ستاره! عاشق! سگ واکر فوق العاده ای! دوست! متهم! دیوانه! این مرد! او به عنوان یک کودک به ما می آید، با این حال او در قلب ما یک افسانه ایستاده است. این پسر کوچک پسر که هر قاعده بشری را شکسته است، هنوز ظهور بشریت است. او چطور اینکار را انجام میدهد؟ یک درام قلع در آغوش او، او ضرب و شتم ثابت است که حرکت می کند یکی برای از دست دادن آهنگ از دلایل ما خود را ماسک. او این فیرس را کاهش می دهد که ما عقل را به خراب می کنیم. کنترل مثانه شکسته شد، ضربان قلب افزایش می یابد، خنده می افتد، هر کس تسلیم می شود. همه ما دوباره متولد شده در عرق و خشمگین است. او چه کسی است، شما می پرسید؟ او شما و من هستید. می بینید، همه ما مانند آقای اسکار تازه شروع به فکر کردن به خود کنیم بی نظیر جوان، برای همیشه انکار بزرگسالی، مردها همیشه برای سه ساله بودن. ما جوان نیستیم که سالم بمانیم، گروهی از پطرس پانک در سراسر دنیا از هم گسیخته اند، احمقانه و بی مسئولانه، انجام آنچه ما می خواهیم، ​​افراد در یک سن که ما فقط شیرخواران هستند، به سختی بچه ها گیر کرده ایم. بدون در نظر گرفتن آنچه که دیگران فکر می کنند، هیچ قاطعیت در دید مستقیم ما نیست، ما خودمان را تنها با قلع قلم، پاکیزگی زندگی، سلاح در برابر خیانت و عصبانیت بزرگسالی، این بیماری را جوانان می نامیم. اما پس از آن زندگی به ما نیرو می دهد تا رشد کند. این ممکن است مانند اسکار، مرگ پدر و مادر باقیمانده او باشد. این ممکن است چیز دیگری باشد، چیزی واقعا دردناک است. اما همه ما قلع درام ما را دفن می کنند و ما تغییر می کنیم. ما در برابر جوانان ما مقابله می کنیم. چشم انداز ما، احساسات ما آنها خشک می شود و ما از طریق زندگی به انجام کارهای عجیب و غریب، حمایت از خانواده ما، بزرگ کردن کودکان، خوردن، نوشیدن، تماشای فیلم به جای سفر می رویم، نه این که هر چیزی اشتباه با این نوع زندگی باشد. فقط این چه اتفاقی می افتد. ما مصالحه می کنیم، بیشترین استفاده را از وضعیت انجام دهیم. زندگی تو برای توست با توجه به زمان کافی، اغلب وقت زیاد، احساسات جوان ما را دوباره کشف می کنیم و دوباره یاد می گیریم که برای لذت بردن، سفر کنیم. اما تا آن زمان کبابی سیاه به نام مرگ در اطراف گوشه نشسته است. آواز خواندن: ولز! ولز! ولز! اما با توجه به این، حتی اگر زندگی اوسار به این صورت به دست آید، به آنچه انجام می دهید نگاه کنید. این خیلی بد نیست، خب؟ این داستان یک مرد کوچک جادویی تجسم تجربیات انسان است. تجارب متفرقه او که باعث می شود شما خنده، احساس درد، سردرگمی، خشم و خدمه ای شاداب از احساسات دیگر، داستان نهایی انسان در فضای افراطی باشد، اما داستان کسی است که تصمیم می گیرد زندگی را در شرایط خودش قرار دهد . او نشان می دهد که بقای ماده ای غیرمعمول نیست بلکه یک طرز فکر است که برای انطباق انتخاب می کنید. زندگی انسانی با جهش های شدید آن در طول زمان، همیشه غیر قابل تشخیص است، هرگز افسوس خوردن. ما هرگز نمی دانیم که چه اتفاقی برای ما رخ خواهد داد یا اینکه نمی دانیم چرا این اتفاق می افتد. سفر ما با حوادث گیج کننده و لحظات دردناک مبهم است، اما نباید بگوئیم که این آرامش شادی را از خود نشان نمی دهد. مجموعه ای عجیب و غریب از احساسات زندگی باعث می شود تجربه ما در نهایت آنچه که انسان است. وقتی لبخند می زنید و می خندید وقتی احساس خوشحالی می کنید و گریه می کنید وقتی درد را می بینید. انتخابی که لحظات در ذهن ما جلب توجه می کنند، چه اندیشه هایی جادویی ایجاد می کند که تفاوت را ایجاد می کند. ما امیدواریم که این لحظات ما را پیدا کنند ما دعا می کنیم که ما، مانند اسکار، طبل های قلع خود را پیدا کنیم که قلب ما را به یک هدف پایدار تبدیل می کند. تمام چمدان های غیر ضروری و صلیب را به بیرون پرتاب کنید. اجازه دهید افکار محض خود را بیاورید و از لحظات هیجان، تکان دهنده و شگفت انگیز زندگی لذت ببرید. خندیدیم رقص لاتین. سحر و جادو می کنند. و سحر و جادو همه چیز در مورد اعتقاد است. * drumrolls لطفا * Gunter Grassâ € ™ جایزه نوبل ادبیات سال 1999 به او اهدا شد: @ که شمشیرهای سیاه و سفید فریبنده تصویر چهره فراموش شده تاریخ @ را نشان می دهد. خوب اولو اسکار در یک دوره از جنگ زندگی می کرد، اما گراس به ما می گوید که قهرمان زندگی بدون توجه به اینکه چرا تاریک می تواند همیشه سرگرم کننده باشد. این فقط یک موضوع با آن نورد است. زندگی آن است که به تنهایی آن را می بیند؟

مشاهده لینک اصلی
واکنش من به پایان دادن به این کتاب، خداحافظی بود. من فکر کردم در انتزاعی جالب بود، اما در بعضی موارد من نمی توانستم آن را بخوانم. Oskar شخصیت اصلی غیر قابل اعتماد تصمیم می گیرد در سن سه سالگی رشد کند. او از صحبت کردن و از طریق ضرب و شتم بر روی تیوب عکاسی خود صحبت می کند. من این را جمعآوری میکنم که منعکسکنندهی جوامع آلمانی است که امتناع از واقعیتهای ظهور نازیسم و ​​همدلی آنها در آن را پذیرفتهاند. اما من واقعا اهمیتی نمی دهم. مشکل من با این کتاب ساختار گیج کننده نیست، صحنه های گاه به گاه تند و زننده است (این کتاب را خوانده اید، اگر برنامه ریزی در مورد خوردن خربزه در هر زمان به زودی انجام شود) اما من فقط نمی توانستم نوشتن را ادامه دهم. من حدس می زنم که بسیاری از طنز در ترجمه از بین رفته است، اما آنچه بیشتر من را تحریک می کرد، بخش های انحرافی است. جمله هایی مانندlong پس از اینکه من پایین آمده بودم هنوز روی الیاف نارگیل ایستاده بودم و به همین دلیل قادر نبودم بخوابم؛ برای هیچ چیز تحریک آمیز تر نیست، ریزش بیش از حد خواب، تحریک بیشتر فکر کردن نسبت به ایستادن پابرهنه روی یک نقشه فیبر نارگیل @ بسیار جسورانه هستند (و این به ما کمک نمی کند که من Werner Herzog را در سر من شنیدم وقتی که آنها را خوانده ام). و بسیاری از آنها در این کتاب وجود دارد. حقیقت کافی برای جادو جالب نیست. شخصیت های دیوانه در ابتدا درهم می لرزنده و خنده دار هستند اما هیچ ارتباطی بین آنها وجود ندارد و بعد از مدتی بی نظمی آنها خسته کننده و تکراری می شود. من واقعا می خواستم این کتاب را دوست داشته باشم، و من می دانم که بسیاری از مردم آن را دوست دارند، اما من هرگز این را دوباره خواندن. شاید فیلم را امتحان کنم

مشاهده لینک اصلی
مجدد 2015: Günter Grass، رمان نویس آلمانی برنده نوبل، در سن 87 سالگی می میرد توصیف: دونزیک در 1920s / 1930s. اسکار مزارات، پسر فروشنده محلی، پسر غیر معمولی است. او از زمان تولد خود دارای عقل کامل است و در روز سوم تولد خود تصمیم می گیرد که او را در آستانه جنگ جهانی دوم دنیای دیوانه نبیند. بنابراین او از جامعه ناتوان است و قلم قلعش نماد اعتراض خود نسبت به ذهنیت طبقه متوسط ​​خانواده و محله اش است که در آن زمان برای همه افراد غیرفعال در آلمان نازی ها ایستاده است. با این حال، (تقریبا) هیچ کس به او گوش نمی دهد، بنابراین فاجعه ادامه می یابد ... آیا چارلز عذورو را در آنجا یافتید؟ فیلم قدرتمند از یک رمان قدرتمند. جزئیات اسیدپاشی: در حالی که هیتلر به قدرت می رسد، اسکار سه ساله تصمیم می گیرد که او رشد نمی کند. ستاره فیل دانیلز و کنت کرانهام. پخش: blurb - رمان کلاسیک از ظهور و سقوط هیتلر از طریق چشم از راوی کوتوله، اسکار مزارات دیده می شود. برای مراقبت از جهان که او در حال رشد است، یک پسر کوچک تصمیم می گیرد که یک کودک باقی بماند. حوادث حماسی رمان گریس، میهن پرستی آلمانی و ظهور و سقوط جنبش نازی ها را به نمایش می گذارد. __ نقاشی درخشان یک نوجوان در انکار زندگی واقعی. این موضوع در Cabaret و Pany Labyrinth دنباله دار شده است.

مشاهده لینک اصلی
پیاز و سیب زمینی در فصل اول، من به یاد بچه های نیمه شب به خاطر تناسخ متن سخنرانی اسکارها - همانطور که از Saleem Shinai بود یاد می شود. هنگامی که MC در ذهن من نتوانست کمک به پیدا کردن شباهت ها - هر دو راوی داستان خود را با اولین ملاقات پدربزرگ و مادربزرگ خود آغاز می کنند، هر دو مانند صحبت کردن در مورد جنس، هر دو آنها احساس نیاز به پنهان کردن از جهان (اسکار در دامن مادربزرگ، Shinai در جعبه لندری) و غیره هنوز هم تفاوت های کافی وجود دارد، MC بیشتر رئالیسم جادویی است، قلع درام بیشتر در مورد رادیو غیر قابل اعتماد روایتگر غیر قابل اعتماد چرا شما یک راوی را غیر قابل اعتماد می دانید؟ او خارج از ذهن و یا فریبنده است، او دروغگو معمولی است، او پر از کمال و یا مجموعه های برتر است، او قبل از شما دروغ گفت، او پر از گناه است. اسکار تمام این شرایط را انجام می دهد. این کتاب با خطوط شروع می شود:GRANTED: من یک زندانی بیمارستان روانی هستم؛ دروازه بان من در حال تماشای من است، او هرگز به من اجازه نمی دهد از چشم او @ او به خانواده اش نیمی از زندگی دروغ گفتن است. او خود را تصحیح می کند دروغ او تا به حال به شما نصف کتاب قبل - قرار دادن ستاره بر روی همه چیز او می گوید. او به شما می گوید که او به طور عمدی متوقف شده است - و حادثه را جعل کرد تا دلیلی برای جهان فراهم آورد. حقیقت این است که اطلاعات زیادی از درام خود دریافت می کند نه چندان رضایت بخش است. او از هر دو ضمیر اول شخص و نام او برای صحبت در مورد خود استفاده می کند - در حقیقت در جمله ی مشابه است. بنابراین شما باید همه چیز را با قیچی بگو، تصحیح یک کاسه پر از نمک. جالب است بدانید که چگونه هر زمان که شما دلیلی برای تردید در اعلامیه ای که می خواهید حفظ کنید، به توضیحات دست می یابید - مثل اینکه داستان او را به صورت چهره به چهره به شما می گوید و دیده اید که شکایت خود را به شک می اندازید اسکیزوفرنی، وسواس فکری و مجتمع های آن هر چند که او را از شوخ طبعی متوقف نمی کند - هر صفحه ای از این کتاب دارای برخی از بازی های واقعا عجیب و غریب از کلمات بر روی آن است. گاهی اوقات، کمی تلاش می شود، اما اسکار خیلی مشغول نشان دادن به مراقبت از زمان خود است. گناه جنگ و جنگ من به دنبال سرزمین لهستانی است که به حداقل رساندن به آلمانی ها از دست داده است. امروزه آلمانی ها با استفاده از اعتبارات، لایکا و قطب ها با استفاده از رادار، میله های غول پیکر، هیئت نمایندگی و انجمن های دانش آموزان استانی خورده شده در لهستان با استفاده از صحنه های لباس، شروع به جستجو برای لهستان کرده اند. برخی از شوپن ها را در قلب خود حمل می کنند، بعضی دیگر فکر انتقام گرفتن. محکوم کردن چهار پارتیشن اول لهستان، آنها بطور جدی یک پنجم برنامه ریزی می کنند؛ در عین حال از طریق ایر فرانسه به ورشو پرواز می کند تا با احترام متقابل، یک گلدان در نقطهای که محله یهودی نشین بود، قرار گیرد. یکی از این روزها لهستان را با موشک جستجو می کند. در همین حال، لهستان را بر روی درام من التماس می کنم. و این چیزی است که من درام می گذارم: پلیس از بین رفت، اما نه برای همیشه، همه چیز از دست رفته، اما نه برای همیشه، Polands برای همیشه از دست داده است.\nبه عنوان مثال، جنگ به اندازه کافی نشان نمی دهد به جز چند فصل که شامل هیچ سرباز و اسلحه نیست. من فکر نمی کنم فکر کنم اردوگاه های کار اجباری حتی یکبار ذکر شده اند. برخی از عناصر الهام بخش - مادر اسکار (منبع هماهنگی در جهان او) در آغاز جنگ می میرد، عمو لهستانی اسکادران (که او پدر بیولوژیکی خود را می نامد) وقتی لهستان به روس ها می افتد، پدرش فوت می کند و سقوط آلمان را می کشد پین حزب نازی را فرو برد جنبش جنگ زمانی عمدتا در جنون جنسی ظاهر می شود. Oscars به ​​طور متناوب به Rasputin و Goethe در دنباله RGRG جذب می شود که به نظر می رسد نشان می دهد Germanys پیروزی در جنگ جهانی اول - صلح - WWII - صلح. در طول جنگ، اسکار محبوبیت را به عنوان هنرمند که می تواند عینک را از طریق صدای او (نشان می دهد که چقدر آلمانی ها دوست داشتند در فریاد زدن)، در حالی که پس از جنگ، درامینگ او (هنر خلاقانه) است که برجسته می شود. یک ملت مودبانه معتقد بود، در بابا نوئل برای شما ایمان دارد. اما بابا نوئل واقعا مرد گاز بود.\nبا این حال، این کتاب از منابع جنگی در زمینه های مختلف استفاده می کند، همانطور که برخی از کتاب های داستان به کلاسیک اشاره دارند. اسکار کوتوله ای با صدای شفاف است - و در یک صحنه می بیند که در مردم مسحور کننده فریاد می زنند (آیا شما می توانید برخی از کوتوله ها را با صدای بلند، مخرب و اغوا کننده تصور کنید؟) اسباب بازی مورد علاقه او Tin Drum - یک چشم انداز مشترک در جنگ بارها، برای ارتش در صدا از درام حرکت کرد. مادرش پرستار بود و همچنین پرستاری برای پرستاران، پرستاران صلیبی قرمز داشت. یک نگاه مشترک دیگر در جنگ جهانی دوم. او نیز به عنوان جنگ طلسم خدمت کرده است. همانند اسناد درامز، می توانست کتابی جالب برای افرادی باشد که در طول جنگ زندگی می کردند - بر خلاف من که همه چیز را به گوگل می انداخت. اسکارا خیلی شبیه هیتلر نیست، اما او رابطه عاشقانه با عیسی دارد (هیتلر عنوان فورر به معنای واقعی کلمه معصوم است؛ بنابراین کلمه مسیح نیز به کار می رود) - بسته به خلق و خوی او که به عیسی باور ندارد، به عیسی ایمان دارد، رسول عیسی است، عیسی خود، پدر عیسی است. در صحنه دیگری، قهرمان کوتوله ما دیده می شود باندهای خیابانی خود را برای حمله به کلیسا (هیتلر کنیسه ها را برداشت). نیمی از کتاب کامل نمادهای گناه جنگ است. علاوه بر مرگ پدران آلمانی در تلاش برای فرو ریختن پین نازی، ما اسکارها را در یک قبر باز (معکوس سقوط آلمان در پایان جنگ) و کار ...

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب طبل حلبی


 کتاب زرافه ی سفید
 کتاب آواز دلفین
 کتاب افسانه ی فیل ها
 کتاب آخرین پلنگ
 کتاب عملیات کرگدن
 کتاب علیاحضرت ملکه