ظرافت جوجه تیغی دومین رمان خانمموریل باربری نویسنده چهل سالهی فرانسوی است. این کتاب اولین بار در اگوست ۲۰۰۶ منتشر شد و ترجمه انگلیسی آن در سپتامبر ۲۰۰۸ به چاپ رسید. این کتاب را مرتضی کلانتریان به فارسی ترجمه کردهاست.
خرید کتاب ظرافت جوجه تیغی
جستجوی کتاب ظرافت جوجه تیغی در گودریدز
معرفی کتاب ظرافت جوجه تیغی از نگاه کاربران
یه اعتراف کوچولو
برای اینکه این اعتراف رو بکنم نیاز داشتم به اینکه یه کتاب خوب از یه خانوم نویسنده بخونم تا بتونم با خیال راحت بگم که هیچوقت با خیال راحت نتونستم برم سمت کتابهای نویسندههای خانوم و خودم رو بسپرم به جریان رمان
چهجور رمانی هست؟
یه رمان خوب و خوش خون و دوستداشتنی. قصهی یه دختر باهوش دوازده ساله و یه خانوم سرایدار پنجاه و چهار ساله که وجه مشترکشون اینه که هیچکدوم از این دو تا سرجاشون نیستند. دختر باهوش و بااستعاددی که دیگه تاب تحمل این دنیا رو نداره و به یاس فلسفی رسیده. و سرایدار بافرهنگ کتابخونی که مجبوره برای معمولی بودن (چیزی که به عنوان سرایدار ازش انتظار دارند) فرهنگ و هویت خودش رو انکار کنه. تا اینکه یه اتفاق این دو نفر رو به هم نزدیک میکنه
...
داستان فقط یه گیر اساسی داره و اون هم اینه که شیفتگی نویسنده به فرهنگ ژاپنی بدون دلیل سرایت کرده به تار و پود داستان و شخصیتها بدون هیچ سابقهی ذهنی آمادگی شیفتگی غریبی به این فرهنگ رو از خودشون نشون میدن. چیزی که خارج از منطقه داستانه. شاید اگر نویسنده اینجور همهی شخصیتهای رمان رو والهی این فرهنگ نشون نمیداد یا این روند شیفتگی رو تدریجی نشون میداد یا شاید شخصیتی در اون بین تصویر میکرد که با این فرهنگ سر ستیز داره رمان باورپذیرتر بود
اما رمان به قدری دوستداشتنی هست که میتونی بی درگیر کردن فکر به این قضیه پیش بری و لذت ببری
حرف آخر
با خیال راحت میشه رفت سمت این کتاب. رمان در حد و اندازههای رمانهای بزرگ نیست. اما خیلی راحت میتونه خودش رو تو دل خوانندهش جا کنه. پس بیدغدغه برید سراغش .
در ضمن اسم کتاب رو هم به ذهن میشه سپرد برای هدیه دادن. کتابی هست که هروقت گیر انتخاب هدیه افتادید میتونه مشکلگشا باشه
مشاهده لینک اصلی
هشدار: خطر لورفتن قصه
ظرافت جوجهتیغی، سرمایهداری و رمانس
ظرافت جوجهتیغی رمانی است عمیقاً ضد سرمایهداری. آیا این ارزشمند است؟ و اصولاً منظورم از سرمایهداری چیست؟
خانم رُنه میشل، که بنا بر طبقهبندیِ سرمایهدارانه جزو حقیرترین و کماهمیتترین طبقۀ اجتماعی است، موردتوجه و عشق بالاترین طبقه، یعنی اشراف سرمایهدار قرار میگیرد. تا اینجایش بهطور ناامیدانهای الگوی نخنمای عشق فقیر و غنی تکرار شده است، که شاید به اندازۀ تاریخ ادبیات قدمت داشته باشد. اما تفاوت این رمان با آن رمانسها در این است که، در آن الگوی رمانتیک، اگر شاهزادهای عاشق دختر فقیری میشود، دختر فقیر، حتماً حداقل از زیبایی و ظرافت خیرهکنندهای برخوردار است که (مطابق منطق روابط عاشقانه) در «بازار» عشق با «سرمایۀ» ثروت و اعتبار شاهزاده تا حدودی برابری میکند. رُنه میشل زشت و چاق و قدکوتاه است و جوان نیست. او حتی از دید عموم، رفتاری زمخت و زننده دارد؛ یعنی در «معاملۀ» عشق و دوستداشتهشدن دست او بدجور خالی است. پس چه میشود که مرد میلیاردری چون «اوزو» را به خود جلب میکند؟
عشق و سرمایهداری
از واژههای «بازار»، «سرمایه» و «معامله» استفاده میکنم تا ماهیت سرمایهدارانۀ رابطۀ عاشقانه در این زمانه را برجسته سازم. ما همه سعی میکنیم تا حد ممکن تسلط معیارهایی همچون زیبایی، ثروت، نیروی جسمانی و اجتماعیبودن را در انتخاب شریک عاطفی خود انکار، و تأکید کنیم عاشق زیبایی درون معشوقمان هستیم؛ اما حقیقت این است که نسبت پسرانی که عاشق دختری چاق یا زشت (که برچسبهایی با بار ارزشی صرفاً اجتماعیاند و نه حقیقت مسلم) میشوند به مراتب کمتر از معشوقهای زیبا، خوشاندام یا ثروتمند است؛ یا کمتر کسی است که دوستانش را بر اساس سودمندیهایی که برای او دارند درجهبندی و اولویتبندی نکند. دلیل جراحیهای پلاستیک زیبایی، آرایشهای افراطی مو و صورت، تلاش برای زیباییاندام و شکم شش تیکه، جلوهفروشی در اینستاگرام و از این قبیل، اگر تطابق جلوۀ ظاهری خود، با معیارهای تثبیتشده، پذیرفتهشده و تحمیلشدۀ زیبایی از طرف جامعه نیست، پس چیست؟ اگر تلاش برای ارائۀ «ویترین زیبا» جهت جلب بیشتر «مشتری» نیست، پس چیست؟ (منظورم مشتری در معنای کلی خودش است). زنان و دخترانی که تحمیلِ سلیقۀ زیباییشناختی مردانه را به بدن خود پذیرفتهاند و پستانها، باسن و لبهای خود را برجسته میسازند، تن به این معاملۀ بیرحمانه میدهند تا «کالا»ی خوبی به این بازار ارائه کنند. آنها یا باید «عرضه» را با «تقاضا»ی این بازار مکاره تطبیق دهند یا از این بازی حذف شوند. و این رقابت بیرحمانه خشونت جدید و سیستماتیک علیه زنان است که هر روز بیش از گذشته، با همکاری خود زنان، در حال اعمال است.
عشق و دیگری
ماهیت روابط دوستی یا عاشقانۀ «سوداگرانه»، «منفعتطلبانه»، «قالبی» و در یک کلام «بازاری» مبتنی بر «نفع شخصی بیشینه» را، بیش از هر کس دیگری اریک فروم در کتاب ارزشمند هنر عشق ورزیدن برملا کرده است. در این رمان نیز، موریل باربری به ما یادآور میشود، به جای اینکه در دیگران به دنبال خودمان بگردیم، سعی کنیم دیگری را ببینیم؛ با تمام تفاوتهایش با ما. برای «اوزو» آن مرد میلیاردر ژاپنی، مهم نیست که خانم سرایدارِ آپارتمانشان، زیبا، جوان و خوشاندام نیست؛ برایش مهم نیست که مطابق هنجارهای صلب طبقهاش عمل نکرده است و فردی را از پایینترین طبقۀ اجتماعی به خانهاش دعوت کرده است؛ برای او، روح زیبا، ظریف، فرهیخته و حساس «رُنه میشل» است که جلوه دارد. او زیبایی پشت این ظاهر زمخت را حقیقتاً کشف کرده و دوست دارد. عشق اوزو و رُنه دقیقاً مخالف منطقِ بازاری روابط مسلط است. «خرد ابزاری» آن را ریشخند میکند و به همین دلیل است که این رمان مهم است و زیباست. ما را دعوت میکند به دیگرگونه دیدن دیگران. به شناخت وجود حقیقی انسانها و نه فقط قضاوت از ظاهر آنها، و در نهایت تنندادن به قالبها و هنجارهایی که هر روز به ما تحمیل میشود.
مشاهده لینک اصلی
من باید پذیرفتم این یک ستاره 5 ستاره ای نیست که تا آخرین 50 صفحه خوانده شود، که ممکن است در واقع این 6 ستاره را بخواند. این کتاب برای حقیقت اساسی آن زیبا است: همه ما ارزش عشق، عشق است که مطمئنا داده می شود، اگر ما فقط معتقدیم که ما شایسته هستیم. دوست من رز، تکرار نقل قول که رنه میشل را به عنوان محکمی مانند یه جوجه تیغی، اما در ظاهر ظریف است. برای من، بخشهایی که صحبت میکردند، تفکر عمیق توسط پالوما در دفاع از دستور زبان بود: من شخصا فکر میکنم که دستور زبان راهی برای رسیدن به زیبایی است. هنگامی که شما صحبت می کنید، یا خواندن یا نوشتن، می توانید بگویید اگر شما گفت، یا خواندن یا نوشتن یک جمله خوب است. شما می توانید یک عبارت صحیح یا یک سبک زیبا را تشخیص دهید. اما وقتی قوانین گرامر را به طرز ماهرانه ای اعمال می کنید، به سطح دیگری از زیبایی زبان می روید. هنگامی که از گرامر استفاده می کنید، لایه ها را باز کنید تا ببینید که چطور همه چیز را با هم ترکیب می کنیم، به طریقی آن را کاملا برهنه می بینیم. ادامه می دهد، اما اینجا کافی است. ممنون پالوما، تو به مادرت یاد دادی من می توانم ببینم که او سرش را با چنین توافقی دید.
مشاهده لینک اصلی
اگر شما به این انتظار می رود نور، buttery، کریسانت کاملا ناسالم، پیشگویی می شود - در آن نیز دارای فیبر است. این در مورد دو روشنفکر غیرمنتظره است. یکی از نگهبانان گاو در یک آپارتمان پری آپارتمان است و دیگری یک دختر 12 ساله غیر معمول است که با خانواده اش به خوبی کار می کند. من دوست دارم که چگونه توانایی دانش خود را از طریق ایده ها و مشاهدات خود به جای اینکه از نویسنده بگویند، فقط به ما می گوید که چگونه \"آنها\" (چاکی را از چارچوب Good Will شنیده می شود) می گویند. اغلب سر و صدای آنها همیشه آسان نیست. رنه، نگهبان، به حیاط متولد نشده بود (احتمالا بیشتر شبیه به بخش های خدمتکار) و هرگز به نظر نمی رسید آن را فراموش کند. او تا به حال تشنه واقعی برای دانش بود، هر چند - \"- autodidact تکامل یافته در فلسفه، فیلم، هنر و موسیقی است. اما او هرگز احساس راحتی نمی کرد و هیچ کدام از این لذت ها را با کسی به اشتراک نگذاشت، زیرا او احساس می کرد که نگرش نسبت به یک زن از موقعیت اجتماعی اش دارد. دختر داستان متفاوت بود. صلیب او به خدمت این بود که چگونه یک طاقچه را برای خودش در خانواده ای که همه چیز را با وضعیت بالاتری از آن دوست داشت، حل کند. سلاح اصلی او در برابر بی روح زندگی در پوسته بالایی، بدبینی بود. او آن را به خوبی استفاده کرد، گاهی اوقات به اثر طنز آمیز. گاهی اوقات ممکن است به نظر نرسد اما شما می توانید همین را در مورد کوه هایدان بگویید، و اگر به یاد می آورید، آنها نیز از فرانسه بودند. همانطور که همه می دانند، افراد هوشمند همیشه راهی برای خوشحال کردن ندارند. این یکی از تم ها است. با این حال، آنها ممکن است فقط دیدار با کسی که با تمجید روشن برای زیبایی پنهان، شیوه ای آسان، و یک روح غنی از همدلی برای ارواح شیطانی است. بسیاری از جلسات انجام می گیرد، اما زمانی که در نهایت کار می کند، قدرتمند است. پلیس اسپویلر من مانع از گفتن اعداد مشابه می شود. علاوه بر شخصیت های جالب، یک طرح جامع و حکمت واقعی برای انتشار، کتاب به خوبی نوشته شده بود تا بوت شود. من به ندرت فکر می کنم به درک اینکه کار ترجمه یک کار متخصص باید یک صدای متمایز باشد، اما این کار واقعا ایستاد. اظهار نظر در مورد دوتای 2 â € â € â € œ فرانسیس؟ حداقل من می دانم چگونه می گویند کورسانت + فیبر = هنوز dà © licieux.
مشاهده لینک اصلی
کار موثرانه بازی موازی دو آگاهی بسیار آزار دهنده اما خنک کننده! در اینجا بسیاری از خطوط نقل قول وجود دارد، مشاهداتی که بطور بی حد و حدی عمیقا عمیق هستند. این یک کتاب از پارادایم ها، درس های زندگی، فلسفه نقطه سوزن است که از دو زمینه متفاوت می آید. نقطه: مهم نیست که از کجا هستید، شما می توانید هوش عاطفی و \u0026 amp؛ مقدار زیادی شعر شاعرانه است. در مورد طرح باید توسط ذهن ساده تر (خودم، و غیره) به عنوان: نسخه لا فمور فرانسیس از رمان انگلیسی توسط نیک هورنبی (و فیلم شایان ستایش با هیو گرانت آن را به وجود آمد) @ درباره یک پسر . @ (هر چند دو شخصیت اصلی هرگز نیمی از کتاب را مرجع نمی دانند.) Refined \u0026 amp؛ ظرافت (DOI!)، رمان astounds! شما احتمالا می خواهید این بار دیگر در طول زندگی خود دوباره خواندن ...
مشاهده لینک اصلی
پس از دادن این کتاب به یک شانس، من تصمیم گرفتم که تنها شانس که سزاوار آن است، به صورت متداول صفحه به صورت صفحه است و سپس به طور کامل در یک استخر از آمونیاک حل شده است. طلسم شگفت انگیز فرهنگ ژاپن کنار (که به طور جدی مزاحم و تعجب آور است که در یک پرفروش در پنج سال گذشته نوشته شده است)، این طرح کاملا متشکل از مضامین داخلی دو کاراکتر است که دو کاراکتر هستند که در مشاهدات روزانه خودpetit مشاهیر @ اعتقاد بر این است که بیشترین شجاع ترین افراد متجاوز از هر گونه شادی در پیروی سفر سرکوبگرانه، این کتاب را روایت می کند.
مشاهده لینک اصلی
@ فلسفی بیماری است که باید درمان شود، اما نمی شود، @ گفت: کسی - احتمالا H. Feigl. برای من، این کتاب جذاب در درجه اول، کشف چیزی است که به معنای یک فیلسوف است. نویسنده به سرعت متذکره های غلط رایج را رد می کند: برای شروع، شما نیازی به تحصیل ندارید و در واقع این ممکن است مضر باشد. واقعا، داشتن یک فیلسوف در مورد داشتن نوع خاصی از نگرش به جهان است. دو شخصیت اصلی، که به طور متناوب داستان را می خوانند، هر دو فلاسفه هستند. یکی از مأمورهای مهاجرین میانسال و دیگری یک دختر 12 ساله زودرس است. آنها هر دو به شدت تنهایی هستند که تقریبا به طور کامل در سر خود زندگی می کنند. رنو، نگهبان، تولستوی و هوسرل را می خواند، اما به سختی می افتد تا مطمئن شود هیچ کس نمی داند که این کار را انجام دهد. پالوما، دختر کوچولو، از خانواده متمایل او مخفی است و دو نوت بوک را می نویسد: افکار عمیق او و جنبش های زندگی او. هر دو راوی ادعا می کنند که به طور غریزی از هر کس در اطرافشان برتر است، که نیمی از بازندگان خوب را در این سایت تحریک می کند. من فکر می کنم نویسنده به شما مقدار زیادی از سرنخ ها را می دهد که این احساس برتری به میزان زیاد خیالی است. Renà © e یک طرفدار Proust است، و در سبک Faux-Proust به طرز شگفت انگیزی می نویسد که باید چندین سردرد را به مترجم داده باشد. اما، حتی قبل از اینکه ما بخواهیم با مقایسه ی عجیب و غریب اشرار هنشن با Prousts Legrandin بشنویم، می بینیم که پالوماس دیتزسی، مادر روانپزشکی و نگرانی های مداومش در مورد les Guermantes. پالوما سرگرم کننده از خواهر بزرگش کلمب نام نام پوچ (@ حداقل من به نام پس از یک پرنده @)، اما به اندازه کافی عجیب نیست به نظر می رسد آگاه باشید که Paloma معنی همان چیزی در اسپانیایی به عنوان کلمب انجام می دهد به زبان فرانسه. انتقادهای خود راجع به فقدان عادت های خانوادگی به وضوح باید با یک خرج نمک، با توجه به اینکه برنامه ریزی برای جشن تولد سیزدهمین سالگرد خود را با کشتن خودش و سوزاندن آپارتمان، برنامه ریزی می کند. پس چرا Renà © e و Paloma احساس برتر می کنند؟ به طور کلی، چرا افرادی که دارای یک دیدگاه فلسفی هستند، احساس می کنند بهتر از کسانی است که در اطرافشان هستند؟ باربری، خودش یک فیلسوف، توضیحات مختلف ارائه می دهد. فیلسوفان بیشتر از بیشتر خواندند. آنها درک درستی از دستور زبان دارند، چیزی که در فرانسه فراتر از آن به زبان انگلیسی اهمیت دارد: توالی بسیار جالب و خنده دار که Renà © e قول می دهد همسایه اش را بر روی کاما بیش از حد نابود کند یکی از نکات مهم کتاب است. اما، بالاتر از همه، آنها به چیزهایی که افراد دیگر علاقه مند می شوند توجه می کنند یا حتی متوجه نمی شوند. من در چندین مورد یادآور آنتونی پاولز رقص به موسیقی زمان، یک کتاب است که دارای نقاط بسیاری از تماس با Là © à © گانس دو هریسون است. نیک، راوی، به جای Renà © e؛ Hes یک فرد بی رنگ و خودمحور که لذت اصلی خود را به مشاهده مردم در اطراف او و به آرامی قطعه با هم الگوی رقص. در سرتاسر این سری، با مخوف وحشتناک Widmerpool مخالف است، که به طور جدی و با موفقیت قابل توجه، به دنبال اهداف متعارف دنیوی است. در یک لحظه، نیک به یاد داشته باشید تعجب می کند که چرا او فکر می کند که بهتر از Widmerpool. رقیب او پول بیشتری را به دست می آورد، کار حرفه ای تر کرده است و از موضع بالاتر در جامعه برخوردار است. نیک به این نتیجه می رسد که او واقعا تنها یک مزیت دارد: گاهی اوقات او می تواند خنده، زمانی که Widmerpool نمی بیند که هر چیزی خنده دار است. من امیدوارم پالوما وقتی پائول کمی کوچکتر از این حرف می زند. من فکر می کنم شبیه او.
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ظرافت جوجه تیغی
خرید کتاب ظرافت جوجه تیغی
جستجوی کتاب ظرافت جوجه تیغی در گودریدز
برای اینکه این اعتراف رو بکنم نیاز داشتم به اینکه یه کتاب خوب از یه خانوم نویسنده بخونم تا بتونم با خیال راحت بگم که هیچوقت با خیال راحت نتونستم برم سمت کتابهای نویسندههای خانوم و خودم رو بسپرم به جریان رمان
چهجور رمانی هست؟
یه رمان خوب و خوش خون و دوستداشتنی. قصهی یه دختر باهوش دوازده ساله و یه خانوم سرایدار پنجاه و چهار ساله که وجه مشترکشون اینه که هیچکدوم از این دو تا سرجاشون نیستند. دختر باهوش و بااستعاددی که دیگه تاب تحمل این دنیا رو نداره و به یاس فلسفی رسیده. و سرایدار بافرهنگ کتابخونی که مجبوره برای معمولی بودن (چیزی که به عنوان سرایدار ازش انتظار دارند) فرهنگ و هویت خودش رو انکار کنه. تا اینکه یه اتفاق این دو نفر رو به هم نزدیک میکنه
...
داستان فقط یه گیر اساسی داره و اون هم اینه که شیفتگی نویسنده به فرهنگ ژاپنی بدون دلیل سرایت کرده به تار و پود داستان و شخصیتها بدون هیچ سابقهی ذهنی آمادگی شیفتگی غریبی به این فرهنگ رو از خودشون نشون میدن. چیزی که خارج از منطقه داستانه. شاید اگر نویسنده اینجور همهی شخصیتهای رمان رو والهی این فرهنگ نشون نمیداد یا این روند شیفتگی رو تدریجی نشون میداد یا شاید شخصیتی در اون بین تصویر میکرد که با این فرهنگ سر ستیز داره رمان باورپذیرتر بود
اما رمان به قدری دوستداشتنی هست که میتونی بی درگیر کردن فکر به این قضیه پیش بری و لذت ببری
حرف آخر
با خیال راحت میشه رفت سمت این کتاب. رمان در حد و اندازههای رمانهای بزرگ نیست. اما خیلی راحت میتونه خودش رو تو دل خوانندهش جا کنه. پس بیدغدغه برید سراغش .
در ضمن اسم کتاب رو هم به ذهن میشه سپرد برای هدیه دادن. کتابی هست که هروقت گیر انتخاب هدیه افتادید میتونه مشکلگشا باشه
مشاهده لینک اصلی
هشدار: خطر لورفتن قصه
ظرافت جوجهتیغی، سرمایهداری و رمانس
ظرافت جوجهتیغی رمانی است عمیقاً ضد سرمایهداری. آیا این ارزشمند است؟ و اصولاً منظورم از سرمایهداری چیست؟
خانم رُنه میشل، که بنا بر طبقهبندیِ سرمایهدارانه جزو حقیرترین و کماهمیتترین طبقۀ اجتماعی است، موردتوجه و عشق بالاترین طبقه، یعنی اشراف سرمایهدار قرار میگیرد. تا اینجایش بهطور ناامیدانهای الگوی نخنمای عشق فقیر و غنی تکرار شده است، که شاید به اندازۀ تاریخ ادبیات قدمت داشته باشد. اما تفاوت این رمان با آن رمانسها در این است که، در آن الگوی رمانتیک، اگر شاهزادهای عاشق دختر فقیری میشود، دختر فقیر، حتماً حداقل از زیبایی و ظرافت خیرهکنندهای برخوردار است که (مطابق منطق روابط عاشقانه) در «بازار» عشق با «سرمایۀ» ثروت و اعتبار شاهزاده تا حدودی برابری میکند. رُنه میشل زشت و چاق و قدکوتاه است و جوان نیست. او حتی از دید عموم، رفتاری زمخت و زننده دارد؛ یعنی در «معاملۀ» عشق و دوستداشتهشدن دست او بدجور خالی است. پس چه میشود که مرد میلیاردری چون «اوزو» را به خود جلب میکند؟
عشق و سرمایهداری
از واژههای «بازار»، «سرمایه» و «معامله» استفاده میکنم تا ماهیت سرمایهدارانۀ رابطۀ عاشقانه در این زمانه را برجسته سازم. ما همه سعی میکنیم تا حد ممکن تسلط معیارهایی همچون زیبایی، ثروت، نیروی جسمانی و اجتماعیبودن را در انتخاب شریک عاطفی خود انکار، و تأکید کنیم عاشق زیبایی درون معشوقمان هستیم؛ اما حقیقت این است که نسبت پسرانی که عاشق دختری چاق یا زشت (که برچسبهایی با بار ارزشی صرفاً اجتماعیاند و نه حقیقت مسلم) میشوند به مراتب کمتر از معشوقهای زیبا، خوشاندام یا ثروتمند است؛ یا کمتر کسی است که دوستانش را بر اساس سودمندیهایی که برای او دارند درجهبندی و اولویتبندی نکند. دلیل جراحیهای پلاستیک زیبایی، آرایشهای افراطی مو و صورت، تلاش برای زیباییاندام و شکم شش تیکه، جلوهفروشی در اینستاگرام و از این قبیل، اگر تطابق جلوۀ ظاهری خود، با معیارهای تثبیتشده، پذیرفتهشده و تحمیلشدۀ زیبایی از طرف جامعه نیست، پس چیست؟ اگر تلاش برای ارائۀ «ویترین زیبا» جهت جلب بیشتر «مشتری» نیست، پس چیست؟ (منظورم مشتری در معنای کلی خودش است). زنان و دخترانی که تحمیلِ سلیقۀ زیباییشناختی مردانه را به بدن خود پذیرفتهاند و پستانها، باسن و لبهای خود را برجسته میسازند، تن به این معاملۀ بیرحمانه میدهند تا «کالا»ی خوبی به این بازار ارائه کنند. آنها یا باید «عرضه» را با «تقاضا»ی این بازار مکاره تطبیق دهند یا از این بازی حذف شوند. و این رقابت بیرحمانه خشونت جدید و سیستماتیک علیه زنان است که هر روز بیش از گذشته، با همکاری خود زنان، در حال اعمال است.
عشق و دیگری
ماهیت روابط دوستی یا عاشقانۀ «سوداگرانه»، «منفعتطلبانه»، «قالبی» و در یک کلام «بازاری» مبتنی بر «نفع شخصی بیشینه» را، بیش از هر کس دیگری اریک فروم در کتاب ارزشمند هنر عشق ورزیدن برملا کرده است. در این رمان نیز، موریل باربری به ما یادآور میشود، به جای اینکه در دیگران به دنبال خودمان بگردیم، سعی کنیم دیگری را ببینیم؛ با تمام تفاوتهایش با ما. برای «اوزو» آن مرد میلیاردر ژاپنی، مهم نیست که خانم سرایدارِ آپارتمانشان، زیبا، جوان و خوشاندام نیست؛ برایش مهم نیست که مطابق هنجارهای صلب طبقهاش عمل نکرده است و فردی را از پایینترین طبقۀ اجتماعی به خانهاش دعوت کرده است؛ برای او، روح زیبا، ظریف، فرهیخته و حساس «رُنه میشل» است که جلوه دارد. او زیبایی پشت این ظاهر زمخت را حقیقتاً کشف کرده و دوست دارد. عشق اوزو و رُنه دقیقاً مخالف منطقِ بازاری روابط مسلط است. «خرد ابزاری» آن را ریشخند میکند و به همین دلیل است که این رمان مهم است و زیباست. ما را دعوت میکند به دیگرگونه دیدن دیگران. به شناخت وجود حقیقی انسانها و نه فقط قضاوت از ظاهر آنها، و در نهایت تنندادن به قالبها و هنجارهایی که هر روز به ما تحمیل میشود.
مشاهده لینک اصلی
من باید پذیرفتم این یک ستاره 5 ستاره ای نیست که تا آخرین 50 صفحه خوانده شود، که ممکن است در واقع این 6 ستاره را بخواند. این کتاب برای حقیقت اساسی آن زیبا است: همه ما ارزش عشق، عشق است که مطمئنا داده می شود، اگر ما فقط معتقدیم که ما شایسته هستیم. دوست من رز، تکرار نقل قول که رنه میشل را به عنوان محکمی مانند یه جوجه تیغی، اما در ظاهر ظریف است. برای من، بخشهایی که صحبت میکردند، تفکر عمیق توسط پالوما در دفاع از دستور زبان بود: من شخصا فکر میکنم که دستور زبان راهی برای رسیدن به زیبایی است. هنگامی که شما صحبت می کنید، یا خواندن یا نوشتن، می توانید بگویید اگر شما گفت، یا خواندن یا نوشتن یک جمله خوب است. شما می توانید یک عبارت صحیح یا یک سبک زیبا را تشخیص دهید. اما وقتی قوانین گرامر را به طرز ماهرانه ای اعمال می کنید، به سطح دیگری از زیبایی زبان می روید. هنگامی که از گرامر استفاده می کنید، لایه ها را باز کنید تا ببینید که چطور همه چیز را با هم ترکیب می کنیم، به طریقی آن را کاملا برهنه می بینیم. ادامه می دهد، اما اینجا کافی است. ممنون پالوما، تو به مادرت یاد دادی من می توانم ببینم که او سرش را با چنین توافقی دید.
مشاهده لینک اصلی
اگر شما به این انتظار می رود نور، buttery، کریسانت کاملا ناسالم، پیشگویی می شود - در آن نیز دارای فیبر است. این در مورد دو روشنفکر غیرمنتظره است. یکی از نگهبانان گاو در یک آپارتمان پری آپارتمان است و دیگری یک دختر 12 ساله غیر معمول است که با خانواده اش به خوبی کار می کند. من دوست دارم که چگونه توانایی دانش خود را از طریق ایده ها و مشاهدات خود به جای اینکه از نویسنده بگویند، فقط به ما می گوید که چگونه \"آنها\" (چاکی را از چارچوب Good Will شنیده می شود) می گویند. اغلب سر و صدای آنها همیشه آسان نیست. رنه، نگهبان، به حیاط متولد نشده بود (احتمالا بیشتر شبیه به بخش های خدمتکار) و هرگز به نظر نمی رسید آن را فراموش کند. او تا به حال تشنه واقعی برای دانش بود، هر چند - \"- autodidact تکامل یافته در فلسفه، فیلم، هنر و موسیقی است. اما او هرگز احساس راحتی نمی کرد و هیچ کدام از این لذت ها را با کسی به اشتراک نگذاشت، زیرا او احساس می کرد که نگرش نسبت به یک زن از موقعیت اجتماعی اش دارد. دختر داستان متفاوت بود. صلیب او به خدمت این بود که چگونه یک طاقچه را برای خودش در خانواده ای که همه چیز را با وضعیت بالاتری از آن دوست داشت، حل کند. سلاح اصلی او در برابر بی روح زندگی در پوسته بالایی، بدبینی بود. او آن را به خوبی استفاده کرد، گاهی اوقات به اثر طنز آمیز. گاهی اوقات ممکن است به نظر نرسد اما شما می توانید همین را در مورد کوه هایدان بگویید، و اگر به یاد می آورید، آنها نیز از فرانسه بودند. همانطور که همه می دانند، افراد هوشمند همیشه راهی برای خوشحال کردن ندارند. این یکی از تم ها است. با این حال، آنها ممکن است فقط دیدار با کسی که با تمجید روشن برای زیبایی پنهان، شیوه ای آسان، و یک روح غنی از همدلی برای ارواح شیطانی است. بسیاری از جلسات انجام می گیرد، اما زمانی که در نهایت کار می کند، قدرتمند است. پلیس اسپویلر من مانع از گفتن اعداد مشابه می شود. علاوه بر شخصیت های جالب، یک طرح جامع و حکمت واقعی برای انتشار، کتاب به خوبی نوشته شده بود تا بوت شود. من به ندرت فکر می کنم به درک اینکه کار ترجمه یک کار متخصص باید یک صدای متمایز باشد، اما این کار واقعا ایستاد. اظهار نظر در مورد دوتای 2 â € â € â € œ فرانسیس؟ حداقل من می دانم چگونه می گویند کورسانت + فیبر = هنوز dà © licieux.
مشاهده لینک اصلی
کار موثرانه بازی موازی دو آگاهی بسیار آزار دهنده اما خنک کننده! در اینجا بسیاری از خطوط نقل قول وجود دارد، مشاهداتی که بطور بی حد و حدی عمیقا عمیق هستند. این یک کتاب از پارادایم ها، درس های زندگی، فلسفه نقطه سوزن است که از دو زمینه متفاوت می آید. نقطه: مهم نیست که از کجا هستید، شما می توانید هوش عاطفی و \u0026 amp؛ مقدار زیادی شعر شاعرانه است. در مورد طرح باید توسط ذهن ساده تر (خودم، و غیره) به عنوان: نسخه لا فمور فرانسیس از رمان انگلیسی توسط نیک هورنبی (و فیلم شایان ستایش با هیو گرانت آن را به وجود آمد) @ درباره یک پسر . @ (هر چند دو شخصیت اصلی هرگز نیمی از کتاب را مرجع نمی دانند.) Refined \u0026 amp؛ ظرافت (DOI!)، رمان astounds! شما احتمالا می خواهید این بار دیگر در طول زندگی خود دوباره خواندن ...
مشاهده لینک اصلی
پس از دادن این کتاب به یک شانس، من تصمیم گرفتم که تنها شانس که سزاوار آن است، به صورت متداول صفحه به صورت صفحه است و سپس به طور کامل در یک استخر از آمونیاک حل شده است. طلسم شگفت انگیز فرهنگ ژاپن کنار (که به طور جدی مزاحم و تعجب آور است که در یک پرفروش در پنج سال گذشته نوشته شده است)، این طرح کاملا متشکل از مضامین داخلی دو کاراکتر است که دو کاراکتر هستند که در مشاهدات روزانه خودpetit مشاهیر @ اعتقاد بر این است که بیشترین شجاع ترین افراد متجاوز از هر گونه شادی در پیروی سفر سرکوبگرانه، این کتاب را روایت می کند.
مشاهده لینک اصلی
@ فلسفی بیماری است که باید درمان شود، اما نمی شود، @ گفت: کسی - احتمالا H. Feigl. برای من، این کتاب جذاب در درجه اول، کشف چیزی است که به معنای یک فیلسوف است. نویسنده به سرعت متذکره های غلط رایج را رد می کند: برای شروع، شما نیازی به تحصیل ندارید و در واقع این ممکن است مضر باشد. واقعا، داشتن یک فیلسوف در مورد داشتن نوع خاصی از نگرش به جهان است. دو شخصیت اصلی، که به طور متناوب داستان را می خوانند، هر دو فلاسفه هستند. یکی از مأمورهای مهاجرین میانسال و دیگری یک دختر 12 ساله زودرس است. آنها هر دو به شدت تنهایی هستند که تقریبا به طور کامل در سر خود زندگی می کنند. رنو، نگهبان، تولستوی و هوسرل را می خواند، اما به سختی می افتد تا مطمئن شود هیچ کس نمی داند که این کار را انجام دهد. پالوما، دختر کوچولو، از خانواده متمایل او مخفی است و دو نوت بوک را می نویسد: افکار عمیق او و جنبش های زندگی او. هر دو راوی ادعا می کنند که به طور غریزی از هر کس در اطرافشان برتر است، که نیمی از بازندگان خوب را در این سایت تحریک می کند. من فکر می کنم نویسنده به شما مقدار زیادی از سرنخ ها را می دهد که این احساس برتری به میزان زیاد خیالی است. Renà © e یک طرفدار Proust است، و در سبک Faux-Proust به طرز شگفت انگیزی می نویسد که باید چندین سردرد را به مترجم داده باشد. اما، حتی قبل از اینکه ما بخواهیم با مقایسه ی عجیب و غریب اشرار هنشن با Prousts Legrandin بشنویم، می بینیم که پالوماس دیتزسی، مادر روانپزشکی و نگرانی های مداومش در مورد les Guermantes. پالوما سرگرم کننده از خواهر بزرگش کلمب نام نام پوچ (@ حداقل من به نام پس از یک پرنده @)، اما به اندازه کافی عجیب نیست به نظر می رسد آگاه باشید که Paloma معنی همان چیزی در اسپانیایی به عنوان کلمب انجام می دهد به زبان فرانسه. انتقادهای خود راجع به فقدان عادت های خانوادگی به وضوح باید با یک خرج نمک، با توجه به اینکه برنامه ریزی برای جشن تولد سیزدهمین سالگرد خود را با کشتن خودش و سوزاندن آپارتمان، برنامه ریزی می کند. پس چرا Renà © e و Paloma احساس برتر می کنند؟ به طور کلی، چرا افرادی که دارای یک دیدگاه فلسفی هستند، احساس می کنند بهتر از کسانی است که در اطرافشان هستند؟ باربری، خودش یک فیلسوف، توضیحات مختلف ارائه می دهد. فیلسوفان بیشتر از بیشتر خواندند. آنها درک درستی از دستور زبان دارند، چیزی که در فرانسه فراتر از آن به زبان انگلیسی اهمیت دارد: توالی بسیار جالب و خنده دار که Renà © e قول می دهد همسایه اش را بر روی کاما بیش از حد نابود کند یکی از نکات مهم کتاب است. اما، بالاتر از همه، آنها به چیزهایی که افراد دیگر علاقه مند می شوند توجه می کنند یا حتی متوجه نمی شوند. من در چندین مورد یادآور آنتونی پاولز رقص به موسیقی زمان، یک کتاب است که دارای نقاط بسیاری از تماس با Là © à © گانس دو هریسون است. نیک، راوی، به جای Renà © e؛ Hes یک فرد بی رنگ و خودمحور که لذت اصلی خود را به مشاهده مردم در اطراف او و به آرامی قطعه با هم الگوی رقص. در سرتاسر این سری، با مخوف وحشتناک Widmerpool مخالف است، که به طور جدی و با موفقیت قابل توجه، به دنبال اهداف متعارف دنیوی است. در یک لحظه، نیک به یاد داشته باشید تعجب می کند که چرا او فکر می کند که بهتر از Widmerpool. رقیب او پول بیشتری را به دست می آورد، کار حرفه ای تر کرده است و از موضع بالاتر در جامعه برخوردار است. نیک به این نتیجه می رسد که او واقعا تنها یک مزیت دارد: گاهی اوقات او می تواند خنده، زمانی که Widmerpool نمی بیند که هر چیزی خنده دار است. من امیدوارم پالوما وقتی پائول کمی کوچکتر از این حرف می زند. من فکر می کنم شبیه او.
مشاهده لینک اصلی