کتاب لطیف است شب

اثر اف اسکات فیتزجرالد از انتشارات میلکان - مترجم: اکرم پدرام نیا-معروف ترین رمان ها

دیک دایور، روانپزشک موفقی است که تعطیلاتش را با همسرش نیکول در ساحل ریوریرای فرانسه می‌گذراند و به خاطر داشتن شخصیتی گیرا، استوار و فرهیخته دوستان زیادی را به سوی خود جذب می‌کند. اما دیری نمی‌پاید که بودن با نیکول روان‌پریش و نیز ورود هنرپیشه جوانی به نام رزماری به دنیای او، مسیر زندگی‌اش برای همیشه عوض می‌شود... اسکات فیتز جرالد در این اثر از نویسنده‌های کلاسیک زمانش چند گامی پیش‌تر می‌رود و شخصیت‌های زن داستانش را از دنیای صرف همسر و مادر بودن بیرون می‌کشد و توانمند به جامعه می‌آورد. او همچنین جنگ، حس جنگ‌جویی، زندگی اشراف و هنرپیشه‌های هالیوود را با دقت نقد می‌کند و آشفتگی درونی زندگی ثروتمندهای آمریکایی را که پس از جنگ جهانی اول، برای سودجویی و تفریح به اروپای ویرانه می‌آیند، آشکار می‌سازد. این رمان یکی از سی رمان برتر دنیا در قرن بیستم است و ارنست همینگوی بارها «لطیف است شب» را بهترین اثر دوست صمیمی‌اش، اسکات، خوانده است


خرید کتاب لطیف است شب
جستجوی کتاب لطیف است شب در گودریدز

معرفی کتاب لطیف است شب از نگاه کاربران
یک داستان از یک زن و شوهر مانند شاهزاده شاهزاده خانم، در Riviera زیبا فرانسه. مانند یک فیلم هالیوود. با یک دختر زیبای وارد شدن و داشتن شاهزاده خانم، و مرد از دوران کودکی شاهزاده خانم. داستان متحرک از impossibilty عشق، به دلیل احساسات عمیق غرق شده و خفه شده است که تبدیل به بخشی از یک راز است. یک راز ازدواج دالور در الکل و ناامیدی فروکش کرد. یک رویا متلاشی شده واقعیت رویای عشق به عنوان یک تخیل تندر شب را تبدیل به یک رویا می شود، یک توافق عاشقانه ای که گذر زمان را به عنوان شب تابستان می بیند .. به این دلیل که بیدار شدن ناگهان پشیمان می شود

مشاهده لینک اصلی
او احساس تنهایی و ناراحتی کرد، و قلبش برای هر کس دیگری خالی بود. آیا این داستان دلهره آور است؟ لنس عاشقانه صورتی امروز؟ نمی گویم در عوض فرود به یک پرتگاه است. گفتن آن آسان نیست که آنرا بررسی کنید. بیشتر در این رمان، تقریبا اتفاق نمی افتد. حداقل، حداقل. آن است، همانطور که قبلا هم گفتم، یک سفر به جنون، اما نه تنها جنون عشق، جنون نیز ذهنی، جسمی، اخلاقی، اجتماعی. Tenera شب @ یک عنوان زیبا است، عنوان مرموز و در عین حال نمادین است. من در صفحه اول منعکس شدم و در نهایت به نتیجه رسیدم که شب در داخل هر یک از ما است. و او مناقصه نیست این وحشتناک است مناقصه در سمت صلح آمیز آن، صلح nellassenza مخرب، controllo.Così من در اولین یک صد و چهل صفحه فکر کردن در مورد بیهودگی رزماری برای رمان شیرجه، اما پس از آن متوجه شدم که بود راه به فیتزجرالد به نشان می دهد ارتباط آن با همسر خود دیده می شود از خارج، دیده می شود به طوری که ساده و بی تکلف، گزارش ویرانگر که تنها نتیجه آنها را conoscevano.Si به دیک و کار خود را می آید، به روز از دیدار خود با نیکول، بیماری دختر که پس از آن تنها چیزی که به او بود portò عاشق او با تمام خود او. وخامت پیشرو او به بدتر شدن او، به آرامی، به لطف رزماری، دختر کوچک، به لطف جامعه بدون ارزش ها، به لطف عشق، نه عشق، بیماری، اسکیزوفرنی، شب تاریک؛ یک احساس تندرستی و فاقد آن، یک خانواده ناامید در راه و از راه. نمی توانم بگویم من برای این کتاب دیوانه ام. این برگ من در یک حس خاصی از ناراحتی و ناقص، اما از آنجایی که به نظر می رسد © نوشته شده توسط خدا و است، برای lappunto، پرتگاه، من ستایش ویژه riservargli. فیتزجرالد نوشت: یک رمان به وضوح شخصی، یک رمان است که در اشک منفجر بسیاری از مردم از آن در سال 1934. من گریه نکردم نوشته شده بود، به من منتقل شده نیست، هر چند ذهن من باز کرده است، من را ناراحت کرد و حتی خجالتی. نوشتن ظریف و خواب آور است که شما منجر می شود در رفتگی dellanimo از یک بیمار و یک عاشق که از هم جدا می افتد، مخرب موج است که در به ارمغان می آورد با © دکتر و بیمار، اگر شما آنها را دور، دور، و آنها را پشت سر بیشتر می فرستد . فقدان آرمان ها، یک پارادوکس در وسط دو جنگ زشت تر داستان مرد، عشق های کلاسیک مختلف با عشق، عشق عمیق احساس، زیر پا گذاشته، تبدیل شده است، ضرب و شتم. شفافیتی به ارمغان می آورد با آن بوسه © گذشته، به عشق است و دیگر یک عمل اما یک روش dire.Sapeva سرانجام شماره درب وحشتناک از فانتزی و فرار آستانه شد که در حال فرار است. او می دانست که برای او، در حال حاضر و در آینده، بزرگترین گناه خودش بود. مدت بی اهمیت - - و یا شاید نیست و یا شما فکر می کنم، و یا دیگران باید برای خودمان فکر می کنم، و به دور از قدرت، منحرف و نظم و انضباط سلیقه طبیعی ما، و incivilirci sterilizzarci.Signori،Tenera از @ شب یک شاهکار است که شاید این است، اما آنچه مسلم است آن است که فرو می ریزد. این خیلی سخت است.

مشاهده لینک اصلی
رزماری (ستاره فیلم جوان) و همسر و همسرش، دیک و نیکول دیور، همه در فرانسه مهاجرت می کنند. دیک در اصل یک روانپزشک است و نیکول او بیمار بود - روابطی روان با روان ناسالم برای هر دو. نسخه من اصلی است، با جهش زمانی (بسیاری از نسخه ها chronological بودند). دوره میانی داستان (شروع ساختار اصلی)، زمانی که دیک برای اولین بار با رزماری ملاقات می کند، تا حدودی آهسته است. هنگامی که شما در مورد دیک و نیکول بیشتر بدانید، بهتر می شود. کمی شبیه توماس هاردی، برخی از خصوصیات ضعیف است، هرچند برخی از توصیف ها و اپیست های زنده وجود دارد.

مشاهده لینک اصلی
برای اینکه عادلانه باشد، این واقعا اشتباه فیتز جرالدز نبود. من عاشق Gatsby بزرگ و من عاشق زیبا و لعنتی. و، به عنوان تعهد من به لیست ثابت می کند، من عاشق خواندن در مورد مردم غنی سفید و مشکلات مردم غنی سفید خود را. اما همه چیز در مورد این کتاب به روش های اشتباه من را به خاطر دلایل زیر خراب کرد (هیچ کدام از آن ها، همانطور که گفتم، خطا فیتزجرالد است، شاید یکی از آن ها باشد.) ابتدا این را به عنوان یک کتاب صوتی آغاز کردم که رسانه ای است من تلاش می کنم به لطف 40 دقیقه سفر رفتم به کار. مشکل این است که ممکن است وقت بگذارید که در کتاب های صوتی فقط بدی داشته باشم. هنگامی که کلمات روی صفحه در مقابل من چاپ می شوند، ذهن من تمایل به سرگردان دارد و ناگهان متوجه می شود که راوی هنوز صحبت می کند و من برای پنج دقیقه گذشته توجه کرده ام و کاملا از دست داده ام. این یک مشکل است، به خصوص با این کتاب، زمانی که شما واقعا باید به هر کلمه توجه کنید. اما همه اینها خیلی بد نیستند، به جز این واقعیت که ... این نسخه خاص ثبت شده مکیده شده است. اول، من به طور کامل در مورد طرح گمراه شد چرا که خلاصه ای در کتاب صوتی آن را به نظر می رسد مانند رزماری بود شخصیت اصلی بود، بنابراین هنگامی که من به کتاب دو و روایت ادامه صحبت کردن در مورد نیکول من نمی دانستم چه اتفاقی می افتد. همچنین، راوی خاص برای این کتاب صوتی افتضاح بود. صدای او فقط بد بود: گریت و احمقانه، و من نمیتوانستم بفهمم چرا او تمام شخصیتها را به طرز وحشیانه و پیر میشده. هر کس در این کتاب شبیه به آنها شصت بود، که به سادگی اشتباه است. پس از سربازگیری در حدود 3/4 نقطه، من شکست را پذیرفتم و یک نسخه چاپی از کتاب در کتابخانه پیدا کردم و شروع به خواندن کردم که کتاب صوتی را ترک کرده است. من روایت آزار دهنده را نادیده گرفتم و از این لحظه متوجه شدم که شخصیت های اصلی واقعا چه هستند، اما هنوز از کتاب متنفر بودم. و چرا اینطور نیست: من در مورد این شخصیت ها اهمیتی ندارم معمولا من می توانم برخی از همدردی برای Fitzgeralds مردم جذاب و آسیب دیده، اما نه اینجا. این احتمالا منجر به تجربه بد من با کتاب صوتی برای اکثریت داستان بود، اما به هر دلیلی نمیتوانستم به اندازه یونس همدردی یا قدردانی از این حرکات خودخواه، احمقانه و غنی که نمیتوانستم آنها را بکشم سرانجام از الاغهایشان به اندازه کافی بلند می شوند تا متوجه شوند که چطور زندگی آنها را فدا کرده است. من متوجه شدم که می خواهم تمام کاراکترها را به کنگو بفرستند تا بتوانند یاد بگیرند که رنج واقعی چیست، و سپس می دانستم که این کتاب هرگز نمی تواند در چشم من باز شود. من متاسفم، اسکات. من فکر می کنم شما یک نابغه هستی، من واقعا انجام می دهم، اما من هرگز نتوانسته ام از طریق بیست صفحۀ آخر یک کتاب، همانطور که با تو داشتم، دست به چنین کاری بزنم. شاید به 20 سال یا بیشتر به این داستان بازگردد و امیدوارم بعدا این شرایط را تحت شرایط بهتر خواند. باز هم، گناه شما واقعا نیست. بجز بدبختی این 100٪ تقصیر شما است، شما خودتان را از دست دادن زرق و برق دار محکوم می کنید.

مشاهده لینک اصلی
خواندن گروه Dusty: گروه Gdl ممکن است من شکاک باشم، من قبول می کنم، به ویژه پس از خواندن قسمت اول. در آن لحظه متوجه شدم که آیا ارزش ادامه دارد. سپس، به یاد گتسبی بزرگ، قدرت و تشکر از نظرات دختران دیگر من نیز ادامه دادم. خوشبختانه خوشحالم که این کتاب را خوانده ام. این کتاب به سه قسمت تقسیم می شود. در بخش اول ما باید نقطه نظر رزماری، unattrice در چمن با مادر او می آید به این هتل در Riviera فرانسه و می داند که دیک، نیکول و همه بخشی combriccola.Questa بیهوده و بیمعنی است بیهوده و بیمعنی و جوان شخصیت ما است. ما در مورد تعطیلات این ثروت های خسته بسیار خواندیم. بخش دوم، آن چیزی است که قلب من را خراشیده است. اگر در قسمت اول لمنت عموم سطحی و بیفایده بود، در مرحله دوم عمق و درد ما وجود داشت. خوشبختانه در اینجا شخصیت های اصلی دیک و نیکول هستند. ما داستان خود را می خوانیم ما احساسات خود را احساس می کنیم. به ویژه آنهایی که از نیکول هستند. واقعا در زمان من به حال برای جلوگیری چون از درد بیش از حد من نمی تواند avanti.La بخش سوم کاهش و تجدید حیات این دو شخصیت است. این واقعا یک ضربه به cuore.Anche اگر درد بیشتر اینجا که من احساس بسیار تلخی، نوستالژی و حسرت، درست مثل دیک و Nicole.Devo می گویند که فیتزجرالد فوق العاده است. همیشه به نظر می رسد که او یک کتاب احمقانه است و به جای آن داستان و شخصیت ها به شما وارد می شوند. نهایی او همیشه شما را کمی خجالتی و سیب در دهان خود را ترک. اما آنها به طور کامل شیوه زندگی و پایان دوره های راگانه ای را منعکس می کنند. من به شما اعتماد دارم من واقعا آن را دوست دارم ^^ اگر شما چیزی در مورد آن را بخوانید من آن را به شما توصیه می کنم. برای من این کشف شیرین بود.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب لطیف است شب


 کتاب بی قراری
 کتاب روح خانه سنگی
 کتاب مجموعه مصور زندگانی معصومین علیهم السلام
 کتاب مجموعه به یاد ماندنی های کلاسیک
 کتاب زبده الرموز
 کتاب هفت داستان