پدرم آخرین چمدانش را روی صندلیِ عقبِ مرسدس گذاشت و استارت زد.
بعد یک تپانچه درآورد و توی سینهام شلیک کرد. من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخِ گلوله بازِ باز شد و قلبم از قفسهی سینه درآمد و وسطِ گُلها افتاد. خون شَتَک زد از زخمِ بازم، بعد از چشمهایم، از گوشهایم، دهنم.
کادنس از خانوادهای قدیمی و متشخص است که عادت دارند همیشه بینقص به نظر بیایند؛ حتا در چشم خودشان، حتا به قیمت پنهانکاری. عادتِ دیگرشان این است که همهی تابستانها، کل خانواده به جزیرهی شخصیشان میروند. بعد در تابستان پانزده حادثهای رخ میدهد و کادنس حافظهاش را از دست میدهد. کسی از حادثه حرف نمیزند و رفتارِ همه از همیشه عجیبتر شده است. بعد تابستان شانزده اجازه نمیدهند کادنس به جزیره بیاید. تابستان هفده خانواده او را در جزیره میپذیرد، اما همه بیمار شدهاند و خانهی قدیمی و خاطرهانگیزشان را کوبیدهاند و خانهای مدرن به جایش ساختهاند و کماکان هیچکس حاضر نیست برایش تعریف کند چه بر سرش آمده. حتا دخترخالهها و پسرخالههایش که حاضر نشده بودند پس از آن حادثه و غیبت دراز با او هیچ ارتباطی برقرار کنند، الان طوری رفتار میکنند که انگار همهچیز بر روال سابق است.
ما دروغگو بودیم رُمانی پیچیده و مدرن با فضایی تعلیقی و پایانبندی بینهایت غافلگیرانه است که بعید است به این آسانی فراموشش کنید. کتاب را بخوانید و اگر کسی پرسید پایانِ قصه چه میشود، مثل همهی شخصیتهای داستان دروغ بگویید.
خرید کتاب ما دروغگو بودیم
جستجوی کتاب ما دروغگو بودیم در گودریدز
معرفی کتاب ما دروغگو بودیم از نگاه کاربران
یک بار یک بار سه خرس وجود داشت که در یک جنگل زندگی می کردند. پس از آن سه بز گوزن که در نزدیکی یک پل زندگی می کردند وجود داشت. زمانی که یک سرباز بود، پس از جنگ، پس از آن زمان، سه كوچك كوچك وجود داشت. زماني كه سه برادر وجود داشت، هيچ چيز نيست. این تنوعی است که من می خواهم.\nاین بهتر از سنگر در چاودار بود، اما من همچنین تصور می کردم که گرگ و میش سالم تر از کشنده در چاودار بود (دم شما، هولدن کولفیلد). این یک کتاب وحشتناک نبود. من خیلی بدتر خوندم این فقط آن است که سبک نوشتن گاهی اوقات بر روی اعصاب من است. احکام گاهی اوقات به طور کامل نوشته می شوند و اغلب به راحتی از بین می روند. برای هیچ freaking.Reason در همه. اگر این چیزی است که شما را هدر می دهد. سپس شما احتمالا از این کتاب اجتناب کنید. این کتاب تقریبا هیچ طرح ندارد. این پر از ساختار جمله جملات و پروسس بنفش است. کل کتاب در مورد یک دختر فقیر و کمی غنی است که با خانواده فقیر و غنی از خانواده زندگی می کند و نوعی پایان است که باعث می شود شما را به اتمام برساند @ WHAT نوع واقعی از مامان نایت شیملان این است! @ وحشتناک. اما تقریبا هیچ طرح در همه وجود ندارد. @ Liars @ بیشتر @ Talkers @ هستند و آنها تقریبا هیچ نقشی در کتاب ندارند؛ زیرا این کتاب در مورد یک دختر پر زرق و برق با هیچ چیز نیست، اما #whitegirlproblems و #richpeopleproblems. در این کتاب، سخنگویان @ Liars @ هیچ کاری انجام نداده اند، آنها عجیب و غریب نیستند، آنها زیبا نیستند، آنها احساس حسادت و خویشاوندی نمی دهند که شما را از رشد زندگی اش بر می دارد. جهنم، آنها به هیچ وجه در نزدیکی انجمن های شاعران مرده جالب نیستند. این عصر ظهور است و هیچ چیز دیگری نیست. این سبک های نوشتاری بسیار ساده است که اغلب این کار را انجام می دهند. Commasare گاهی اوقات استفاده می شود. و گاهی اوقات نه. به طور تصادفی بدون punctuality.No pun intended.Sendtences اند تقسیم شده است. شخصیت اصلی گاهی اوقات. تمایل به استفاده از overwrought است، اجرا بر روی استعاره. خودت را توصیف کن و سردرد او. مانند یک هلی کوپتر که توسط باد که توسط باران های ریخته گری در ناحیه ای از آلاسکا پرتاب می شود، توسط یک دختر اسکیمو کوچک احساس می شود در طول اولین زمزمه های یخبندان با عطر بنفش و نکاتی از اسطوخودوس در زمینه های Grasse. خلاصه: نام کامل من Cadence Sinclair Eastman است. من تقریبا هجده ساله هستم. من بلد بودم، اما در حال حاضر موهایم سیاه است. من قوی شدم، اما در حال حاضر ضعیف هستم. به نظر می رسید زیبا هستم، اما حالا بیمار هستم. درست است که من از تصادف من میمیرم رنج می برم.این درست است که من احمق نیستم.\nکادن سینکلر کوچک ضعیف ثروتمند است. او دوست دارد او یکی از Sinclairs، یک خانم @ نامناسب قد قدیمی است و فکر می کند کندی، بدون آرزوهای سیاسی است. آنها نام هایی مانند Liberty، Taft و Tipper دارند. آنها به مدارس لیگ آیو می روند. آنها صندوق های اعتماد دارند. آنها یک نسل از کودکان را خدمت کرده اند، رهبر آن Cadence است. کادنس و خدمه او خود را صدا می زنند @ دروغگوان @ دروغ ها شامل عموزاده های خود میرن، جانی، و خاموش @ Healthcliff، @ علاقه عشق به هند، Gat.The دروغ گفتن به ظاهر مشکل است. آنها واقعا نیستند آنها تقریبا هیچ چیز ندارند Cadence خودش مریض است او به تئاترها مستعد است، و او به طور مخفیانه در Gat دوست ندارد. او سردرد می شود او احساس دلتنگی می کند او ممتاز است او این را نمی فهمد. این داستان یک خانواده ثروتمند و زیبا است. این یک شب زیبا است و ما واقعا یک خانواده زیبا هستیم. من نمی دانم که تغییر کرد.\nاین داستان در مورد یک سردرد دخترانه است. چرا آب را به تنهایی در شب رفتم؟ لباسهایم کجا بودند؟ آیا واقعا از خوردن سر آسیب دیدم یا چیز دیگری اتفاق افتاد؟\nاین یک داستان در مورد دروغگو است. و مکالمات تماشایی درخشان خود را برای تابستان کامل لعنتی. آنها روغن بچه را در بدن خود گسترش می دهند. دو بطری از آن بر روی چمن دروغ می گویند. جانی می گوید \"شما تصمیم گرفتید دانشمندان فاسد شوند و میرن می گوید: \"کل مواد غذایی قرص ضد انعقاد، تقلب سودمند است.\" آیا شما تا به حال مسمومیت خورشید را دیده اید؟ \" میرن می گوید: \"پوست به معنای واقعی کلمه\" حباب \"است.\" این یک ایده خفیف است. \" \"ما فقط از ذهنمان بی حوصله بودیم، همه چیز\"\nآنها تنها کسانی نیستند که از ذهنشان خسته شده اند. نوشتن: من به پایین به پایین سنگی سنگی می افتم، و می توانم پایه ای از جزیره Beechwood را ببینم و دست هایم را احساس می کنم، اما انگشتانم سرد است. اسلایدهای جلبک دریایی وقتی که من سقوط می کنم گذشته می شوم. و بعد دوباره دوباره می شوم و تنفس می کنم. خوب، سرم خوب است، هیچ کس نباید برای من گریه کند یا نگران من باشد. من خوب هستم، من زنده ام. شنا به ساحل\nمن واقعا با نوشتن مشکل دارم، اما این فقط موضوع طعم و مزه است. اما بعد دوباره، من هرگز طرفدار این نوع پروسه نیستم. نیازی به گفتن نیست، من دوست ندارم e.e cummings نوشتن خیلی اغراقآمیز است و به صورت تصادفی به کار رفته است. راوی اول شخص همچنین تمايل به استفاده از تصوير بسيار بسيار زيبا برای توصيف وضعيت دارد. بعضی از شرایط نادرست است سپس او یک تفنگ را کشید و در قفسه سینه من را شلیک کرد. من ایستاده بودم ...
مشاهده لینک اصلی
این نوعی از کتاب است که زمانی که من آن را خواندم، آن را کاملا نابود کردم و سپس کتاب را از پنجره بیرون آوردم (در این مورد به دلیل کپی دیجیتالی قابل اجرا نیست بنابراین من از طریق GIF آن را انجام می دهم) اما واقعا این یک داستان عجیب و غریب و فضای پرطمطراقانه است که ما کتاب دروغین بودیم. این مدت طولانی نبود، خدا را شکر، اما لعنتش خواندن دردناک بود. این سومین بررسی منفی / خواندن این هفته است و به طور جدی مورد انتقاد قرار گرفته است، اما سعی خواهد کرد آن را خنک نگه دارد. من این هدف را نپذیرفتم. چرا چرا لیارها به آن ها گفته می شد؟ خوب، آنها دروغ می گویند اما چه کسی نمی کند چرا آنها فکر می کنند که چنین خاصی هستند؟ برخی از آنها غنی هستند؟ پس چی؟ بسیاری از مردم خوب هستند و آنها را موروثی / خاص نمی سازند (آیا شما را آزار می دهد؟ چطور نوشتم آنچه را نوشتم؟ اگر این کار را کرد، این کتاب برای شما نیست.) مانند نویسنده می خواست که این داستان را \"پدیده ای\" بسازد و به همین ترتیب لعن و نفرین کند و تصور کرد که با افزودن احکام استعاری، سبک نوشتاری متفاوت و موضوع بازیافت سنگین او موفق خواهد شد. اما او نداشت. حداقل برای من اینطور نیست. من شخصا فکر میکردم که خیلی متخاصم و خیلی زیاد. قدم زدن ناهموار است و داستان بسیار تکراری است. شخصیت ها، به جز ممکن است برای کادی، MC، یک بعدی هستند و من نمی توانم با هر یک از آنها ارتباط برقرار کنم. با موضوع، عمدتا در مورد ... rich-wants-to-date-â € ~ \"فقیر\" و \"خانواده\" و \"خانواده\" بنابراین گیج کننده است ... اما من حدس می زنم که آن را از آن زمان آغاز شده است بسیاری از چیزهای. به هر حال داستان عشق خیلی خسته کننده است. این همه به دلیل hypeâ € |Oh، hype وجود دارد. آنجاست. اما همه ما دروغ می گوییم و دوست دارد آن را انجام دهد. این نوع کتابی است که من معمولا خواندن آن را احساس می کنم، فقط با خواندن â € ~synopsisâ € (واقعا می تواند این کتاب حداقل یک خلاصه طبیعی است؟) بیش از حد غمگین / تاریک / عجیب و غریب برای من، اما ، سلام، همه ما باید از زمانی که از منطقه راحتی ما خارج می شود، گام برداریم. PLUS، جان سبز این کتاب را ستایش کرد. او هیجان انگیز، زیبا و بی نظیر هوشمند است، ما دروغگو بود کاملا فراموش نشدنی است. جین گرین، # 1 نیویورک تایمز پرفروش ترین نویسنده از گسل در Starspreised ما این کتاب. و از آنجایی که من تا همین الان خواندن «نقص در ستاره های ما» را ندیده بودم و آن را دوست داشتم، فکر کردم قضیه سبز را درک کنم. به جز، خسته کننده بود حوصله سر بر. حوصله سر بر. حوصله سر بر. تنها بخش هایی که احساس کردم خواندنشان را دوست دارم، داستان های کمی با پادشاه و 3 دخترش است. من واقعا این کتاب را توصیه نمی کنم. اتلاف وقت است زیرا آن را به عنوان جهنم اشتباه گرفته و حتی یک پایان خوب / به طور معمول نوشته نشده است. امیدوارم بتوانم آن را بسوزانم.
مشاهده لینک اصلی
این، بدون شک، یکی از قوی ترین و به خوبی ساخته شده کتاب های من در مدت بسیار طولانی خوانده شده است. عناصری که این کتاب را برجسته ساخته است: 1) با یک نقشه و یک درخت خانواده آغاز شده است. در مورد تنظیم خودتان برای موفقیت صحبت کنید 2) شخصیت احساسات. این ممکن است معنی نداشته باشد، مگر این که شما کتاب را بخوانید، اما وای که قدرتمند بود. 3) استفاده از افسانه ها از شخصیت اصلی برای توصیف موقعیت ها. 4) حس کامل رمز و راز و سوء ظن: من همیشه از همه چیز سوال می کنم. 5) استفاده از خطوط چشمگیر. شما می دانید زمانی که نویسنده یک خط متوقف کننده حماسه را به ارمغان می آورد؟ این پر از قطره عالی بود! 6) لحظه ای. یک لحظه ای وجود دارد که همه آن را آشکار کرده و آن را کامل کرده است. (7) فهم نتیجه. همه چیز به طور ناگهانی در محل قرار گرفت و آن شکوه بود. 8- شخصیت های سمت. من فکر می کنم که بعضی شخصیت های سمت چپ احساس ناخوشایند می کنند و در اینجا احساس می کنند که واقعا اهمیت دارند. بسیاری از چیزهایی که من دوست ندارم صادقانه عمل می کنم، اما یکی از آنها بود: 1) عنوان. این کار برای من معنی دارد من نمی خواهم چیزی در مورد spoiler ها بگویم، اما من آن را کامل عنوان نمیکنم. دو چیز نهایی: 1) من نظریه ای دارم. من یک نظریه در مورد این کتاب داشته ام که واقعا هیجان زده می شود تا بحث کنم بنابراین من می خواهم ویدیویی درباره آن بسازم! 2) این کتاب واقعا مرا گریه کرد. مانند گریزان انفجار بسیاری از اشک ها و من فقط تا 2 بار دیگر گریه کردم. من این کتاب را کاملا توصیه می کنم، برای همه کسانی که کتاب ها را دوست دارند، چون MAN این کتاب خوب است.
مشاهده لینک اصلی
ما خسته کننده بودیم
مشاهده لینک اصلی
سوزش سوزش سوزش خیلی دوست دارم برای این کتاب، و پایان کامل آن، کامل است. من حتی نمی توانم حروف بزرگ را هم اکنون بخوانم. من حتی نمی خواهم سرمایه گذاری کنم. در موقعیت جنین. souuuuul من
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ما دروغگو بودیم
بعد یک تپانچه درآورد و توی سینهام شلیک کرد. من در باغچه ایستاده بودم و افتادم. سوراخِ گلوله بازِ باز شد و قلبم از قفسهی سینه درآمد و وسطِ گُلها افتاد. خون شَتَک زد از زخمِ بازم، بعد از چشمهایم، از گوشهایم، دهنم.
کادنس از خانوادهای قدیمی و متشخص است که عادت دارند همیشه بینقص به نظر بیایند؛ حتا در چشم خودشان، حتا به قیمت پنهانکاری. عادتِ دیگرشان این است که همهی تابستانها، کل خانواده به جزیرهی شخصیشان میروند. بعد در تابستان پانزده حادثهای رخ میدهد و کادنس حافظهاش را از دست میدهد. کسی از حادثه حرف نمیزند و رفتارِ همه از همیشه عجیبتر شده است. بعد تابستان شانزده اجازه نمیدهند کادنس به جزیره بیاید. تابستان هفده خانواده او را در جزیره میپذیرد، اما همه بیمار شدهاند و خانهی قدیمی و خاطرهانگیزشان را کوبیدهاند و خانهای مدرن به جایش ساختهاند و کماکان هیچکس حاضر نیست برایش تعریف کند چه بر سرش آمده. حتا دخترخالهها و پسرخالههایش که حاضر نشده بودند پس از آن حادثه و غیبت دراز با او هیچ ارتباطی برقرار کنند، الان طوری رفتار میکنند که انگار همهچیز بر روال سابق است.
ما دروغگو بودیم رُمانی پیچیده و مدرن با فضایی تعلیقی و پایانبندی بینهایت غافلگیرانه است که بعید است به این آسانی فراموشش کنید. کتاب را بخوانید و اگر کسی پرسید پایانِ قصه چه میشود، مثل همهی شخصیتهای داستان دروغ بگویید.
خرید کتاب ما دروغگو بودیم
جستجوی کتاب ما دروغگو بودیم در گودریدز
مشاهده لینک اصلی
این نوعی از کتاب است که زمانی که من آن را خواندم، آن را کاملا نابود کردم و سپس کتاب را از پنجره بیرون آوردم (در این مورد به دلیل کپی دیجیتالی قابل اجرا نیست بنابراین من از طریق GIF آن را انجام می دهم) اما واقعا این یک داستان عجیب و غریب و فضای پرطمطراقانه است که ما کتاب دروغین بودیم. این مدت طولانی نبود، خدا را شکر، اما لعنتش خواندن دردناک بود. این سومین بررسی منفی / خواندن این هفته است و به طور جدی مورد انتقاد قرار گرفته است، اما سعی خواهد کرد آن را خنک نگه دارد. من این هدف را نپذیرفتم. چرا چرا لیارها به آن ها گفته می شد؟ خوب، آنها دروغ می گویند اما چه کسی نمی کند چرا آنها فکر می کنند که چنین خاصی هستند؟ برخی از آنها غنی هستند؟ پس چی؟ بسیاری از مردم خوب هستند و آنها را موروثی / خاص نمی سازند (آیا شما را آزار می دهد؟ چطور نوشتم آنچه را نوشتم؟ اگر این کار را کرد، این کتاب برای شما نیست.) مانند نویسنده می خواست که این داستان را \"پدیده ای\" بسازد و به همین ترتیب لعن و نفرین کند و تصور کرد که با افزودن احکام استعاری، سبک نوشتاری متفاوت و موضوع بازیافت سنگین او موفق خواهد شد. اما او نداشت. حداقل برای من اینطور نیست. من شخصا فکر میکردم که خیلی متخاصم و خیلی زیاد. قدم زدن ناهموار است و داستان بسیار تکراری است. شخصیت ها، به جز ممکن است برای کادی، MC، یک بعدی هستند و من نمی توانم با هر یک از آنها ارتباط برقرار کنم. با موضوع، عمدتا در مورد ... rich-wants-to-date-â € ~ \"فقیر\" و \"خانواده\" و \"خانواده\" بنابراین گیج کننده است ... اما من حدس می زنم که آن را از آن زمان آغاز شده است بسیاری از چیزهای. به هر حال داستان عشق خیلی خسته کننده است. این همه به دلیل hypeâ € |Oh، hype وجود دارد. آنجاست. اما همه ما دروغ می گوییم و دوست دارد آن را انجام دهد. این نوع کتابی است که من معمولا خواندن آن را احساس می کنم، فقط با خواندن â € ~synopsisâ € (واقعا می تواند این کتاب حداقل یک خلاصه طبیعی است؟) بیش از حد غمگین / تاریک / عجیب و غریب برای من، اما ، سلام، همه ما باید از زمانی که از منطقه راحتی ما خارج می شود، گام برداریم. PLUS، جان سبز این کتاب را ستایش کرد. او هیجان انگیز، زیبا و بی نظیر هوشمند است، ما دروغگو بود کاملا فراموش نشدنی است. جین گرین، # 1 نیویورک تایمز پرفروش ترین نویسنده از گسل در Starspreised ما این کتاب. و از آنجایی که من تا همین الان خواندن «نقص در ستاره های ما» را ندیده بودم و آن را دوست داشتم، فکر کردم قضیه سبز را درک کنم. به جز، خسته کننده بود حوصله سر بر. حوصله سر بر. حوصله سر بر. تنها بخش هایی که احساس کردم خواندنشان را دوست دارم، داستان های کمی با پادشاه و 3 دخترش است. من واقعا این کتاب را توصیه نمی کنم. اتلاف وقت است زیرا آن را به عنوان جهنم اشتباه گرفته و حتی یک پایان خوب / به طور معمول نوشته نشده است. امیدوارم بتوانم آن را بسوزانم.
مشاهده لینک اصلی
این، بدون شک، یکی از قوی ترین و به خوبی ساخته شده کتاب های من در مدت بسیار طولانی خوانده شده است. عناصری که این کتاب را برجسته ساخته است: 1) با یک نقشه و یک درخت خانواده آغاز شده است. در مورد تنظیم خودتان برای موفقیت صحبت کنید 2) شخصیت احساسات. این ممکن است معنی نداشته باشد، مگر این که شما کتاب را بخوانید، اما وای که قدرتمند بود. 3) استفاده از افسانه ها از شخصیت اصلی برای توصیف موقعیت ها. 4) حس کامل رمز و راز و سوء ظن: من همیشه از همه چیز سوال می کنم. 5) استفاده از خطوط چشمگیر. شما می دانید زمانی که نویسنده یک خط متوقف کننده حماسه را به ارمغان می آورد؟ این پر از قطره عالی بود! 6) لحظه ای. یک لحظه ای وجود دارد که همه آن را آشکار کرده و آن را کامل کرده است. (7) فهم نتیجه. همه چیز به طور ناگهانی در محل قرار گرفت و آن شکوه بود. 8- شخصیت های سمت. من فکر می کنم که بعضی شخصیت های سمت چپ احساس ناخوشایند می کنند و در اینجا احساس می کنند که واقعا اهمیت دارند. بسیاری از چیزهایی که من دوست ندارم صادقانه عمل می کنم، اما یکی از آنها بود: 1) عنوان. این کار برای من معنی دارد من نمی خواهم چیزی در مورد spoiler ها بگویم، اما من آن را کامل عنوان نمیکنم. دو چیز نهایی: 1) من نظریه ای دارم. من یک نظریه در مورد این کتاب داشته ام که واقعا هیجان زده می شود تا بحث کنم بنابراین من می خواهم ویدیویی درباره آن بسازم! 2) این کتاب واقعا مرا گریه کرد. مانند گریزان انفجار بسیاری از اشک ها و من فقط تا 2 بار دیگر گریه کردم. من این کتاب را کاملا توصیه می کنم، برای همه کسانی که کتاب ها را دوست دارند، چون MAN این کتاب خوب است.
مشاهده لینک اصلی
ما خسته کننده بودیم
مشاهده لینک اصلی
سوزش سوزش سوزش خیلی دوست دارم برای این کتاب، و پایان کامل آن، کامل است. من حتی نمی توانم حروف بزرگ را هم اکنون بخوانم. من حتی نمی خواهم سرمایه گذاری کنم. در موقعیت جنین. souuuuul من
مشاهده لینک اصلی