کتاب مرشد و مارگریتا

اثر میخائیل بولگاکف از انتشارات مجید (به سخن) - مترجم: پرویز شهدی-معروف ترین رمان ها

میخائیل بولگاکف ۱۲ سال آخر عمر خود را صرف نوشتن مرشد و مارگریتا کرد که به گمان خیلی از منتقدان با رمان‌های کلاسیک پهلو می‌زند و بی‌تردید در زمره درخشان‌ترین آثار ادب روسیه به‌شمار می‌رود. جالب این‌که وقتی او درگذشت کسی جز همسر و چند دوست نزدیکش از وجود این رمان خبری نداشت. هنگامی که این رمان ربع قرن بعد از مرگ نویسنده‌اش اجازه انتشار یافت در تیراژ سیصدهزارنسخه به چاپ رسید که یک شبه تمام شد و هر نسخه آن نزدیک به صد برابر قیمت خرید و فروش می‌شد.


خرید کتاب مرشد و مارگریتا
جستجوی کتاب مرشد و مارگریتا در گودریدز

معرفی کتاب مرشد و مارگریتا از نگاه کاربران
مرشد زير لب گفت: براي ابد بايد درباره معني اين فكر كنم...

از متن كتاب

مشاهده لینک اصلی
فوق العاده بود.. جزو كتابايي بود كه دلم نميخواست تموم شه . به طرز ماهرانه اي نويسنده از سفر شيطان به مسكو به سراغ جريان پونتيوس پيلاطس مي رفت . و درگير شدن داستان مرشد و مارگاريتا و به هم پيچيدن اين سه موضوع به دست ميخاييل بولگاكف باعث شد تا جزو بهترين كتاب هايي بشه كه تا الان خوندم . سه فصل آخر كتاب رو از همش بيشتر دوس داشتم . هر صفحه رو چند بار خوندم . به نظرم پايان اين كتاب ازين بهتر نميتونست باشه .يه موضوع ديگه اي كه خيلي دوست داشتم استفاده هاي خيلي به جا ، از يه سري جمله ها و عبارت هاي خاص بود كه به اصطلاح آدم فلش بك ميزد به قسمت هاي قبلي . در كل خيلي كتاب خوبي بود و كلي لذت بردم از خوندنش.

مشاهده لینک اصلی
دشوار است خواندن استاد و مارگاریتا بدون آگاهی از ناراحتی از عدم درک و توانایی به طور خاص در ارتباط با روسیه شوروی 1920 Bulgakov مشتاقانه انجماد، و به همین دلیل آسان (و شاید لذت بخش تر) برای خواندن آن را از یک دیدگاه کاملا متضاد و فرمالیستی. به گفته او، دقیقا زمانی است که بلغکوف اجازه می دهد تا به طور آشکار به دشمنان خود حمله کند و به نوعی خصلت تحریک پذیری بوروکراتیک در ادبیات و خلقت که حداقل درگیر و سوزش است، سخن بگوید. و هر چیز دیگری، استاد و مارگاریتا سمی است و از طریق تسلیم کامل به تجربه خود و چندگانه، تقسیم شده، پیچیده و ممکن است متناقض، آن را ایجاد و ارائه می دهد لذت می برد. گرچه واقعیت های استاد و مارگاریتا، به عنوان بخشی از یک بیانیه ضد استالینیستی، غیرقابل انکار است، اما واقعا محدود کردن این است که آن را به طور کلی بخوانیم. شايد مهمترين چيزي که بايد به عنوان خواننده در مورد عمل کتاب (مانند گفته شده است که بارها و بارها گفته شده است که يک کتاب درباره خودش است) و زمينه تاريخي آن است که مطمئنا بولگاکف می دانست که هیچ راهی وجود ندارد که حتی یک کلمه از چنین کتاب های نادینی، آنارشی، خشونت آمیز و ضد داستانی، هرگز منتشر نشود، در حالی که سیستم استالینیستی زنده ماند. اما او به هر حال آن را نوشت. به عنوان خوانندگان، ما می توانیم به این سوال بپردازیم، همانطور که در روایت نیز مورد بررسی و پخش قرار می گیرد.Why؟ @ ما انتظار داریم نویسندگان نسل های نسل های آینده از نظر اخلاقی، و بولگاکوف قطعا در این زمینه قرار بگیرد، اما او در هر دو عزم خود برای خندیدن و حتی به طرز شادی آمیز رفتارهایی را که قطعا به صورت غیر اخلاقی و به طور غیرقانونی و مصمم به نظر می رسد، نشان می دهد که اگر رفتار نداشته باشند، از حقیقت حقیقی یا موضعی برخوردارند که ارزش تقدس و ستایش را دارند ، و همچنین لعنت و فریب دادن. شیطان او، به شکل ولانند، واقعا اینطور نیست و در مشارکت با عیسی بولگاکوف، به شکل یشو، بیشتر از او در مخالفت است که خطی و اخلاقی (و در رمان ، نادرست) متیو انجیل، نمی تواند درک کند، اما هنرمند بی نظیر و وسواسی (استاد) و عاشق اعتبار بیش از آرامش آموزان (مارگاریتا) می تواند باشد. در نهایت احتمالا بهتر است که محدودیت های یکسانی را به عنوان یک معاصر شناخته شود خواننده پس از شوروی، آن را به یک گره بچسبانید و حرکت کنید و به سادگی از سوار شدن به عنوان یک حمله الهام گرفته، غم انگیز و گاه گاه به گاه سوء تفاهم بر گناه، عدم صداقت، متوسطه، دگماتیسم (از حالت یا روح) و آرامش بورژوایی لذت ببرید پیروزی و اخلاق در حالی که جشن عاشقانه، عشق، عدم مصالحه، خلاقیت و تلاش بی حد و حصر برای حقیقت را حتی در حالی که دانستن این است که بعید است که چنین جستجوی پاسخ قطعی را به ارمغان بیاورد، محسوب می شود. براساس ترجمه: در ابتدا ترجمه میرا گینسبرگ را خوانده ام اما، با توصیه قوی یک دوست انگلیسی، فقط ترجمه مایکل گلینی را بخوانید، که او گفت بهتر و دقیقتر است. اگرچه، چون قادر به خواندن روسیه نیستم، نمیتوانم با ماهیت نسبتا قطعی این دو صحبت کنم، پس از مقایسه چندین عبارتی، قطعا می توانم بگویم که ترجمه گرنی بیشتر شعر و شگفت انگیز از Bulgakov است. چشم انداز

مشاهده لینک اصلی
این مثل تلاش برای توضیح دادن هری پاتر و آمپر؛ سفر ممنوعه در Universal Studios (یک آگهی ثابت در Goodreads نیز وجود دارد: همچنین این مورد دلپذیر است: این رمان مورد علاقه دانیل رادکلیف است!) - من در نهایت به خودم احتیاج دارم که بتوانم ارکستراسیون هر دو بدن فیزیکی را با آتش بازی و مکانیک rollercoaster ... مشاهده کنید، من فقط نمی توانم بکنم.اما کسی نمی تواند کاملا به پایین «استاد و مارگاریتا» برسد - کلاسیک تریپیک، طنزآمیز و به سختی به طبقه بندی انواع مختلف روسی در اواسط قرن است. این یک تجربه تقریبا عرفانی باقی می ماند. زمین ادبی خارق العاده و هیجان انگیز در حال عبور است و حقیقت را تکان می دهد. این یک پانورامای بدون آغاز و پایان نیست - که در آغاز زمان های مسیحی آغاز می شود و به پایان می رسد ... یا آیا؟ این در ذهن باقی می ماند - در اینجا بسیار زیاد است. جزئیات اغلب مراتع قرمز - آیا آنها هستند؟ یوف! Deja vu عجیب نیست مانند آن است که در داخل عروسک های لانه گزینی قرار می گیرند، با جواهرات برای غلاف ها! سورئال نمی تواند آن را انجام دهد، و نه @ عادت @ کاملا نه. اپرا ابعاد شگفت انگیز! شما از آن لذت می برید ...

مشاهده لینک اصلی
من فقط می خواهم اجازه بدهم زنجبیل را از این تلاش فروتنانه برای مرور یک کتاب بگیرم که نمی توانم کلمات را به اندازه کافی تعریف کنم! فاکس نیش زدن جادوگر است. Havent هنوز این کتاب را خوانده است؟ اگر شما می خواهید، این یک spoiler نیست، فقط یک پاراگراف کوچک و خارق العاده ای است که با من گیر کرده است. تصور کنید ... یک زنجیر رقص foxtrot ... و سپس pooping. آیا شما آن را انجام می دهید؟ خوب، حالا شما آماده این کتاب هستید. مطمئنا آماده نیستم برای آنچه که در فروشگاه برای من بود آماده باشد. ابتدا مبارزه کردم و نه این که این یک کتاب بسیار دشوار است؛ نه نه در ابتدا سقوط من، ترکیبی از تمایل من به خواندن خیلی سریع و مشتاقانه و نادانی کامل من از شخصیت ها و رویدادهای کتاب مقدس بود. من حدود 50 صفحه متوقف شدم و بعضی از مطالعات پس زمینه را شروع کردم. این بار بهتر بود نه تنها بهتر، بلکه عمیق ذهن خم شدن سر ناگهانی WEIRD. من خیلی خوشحالم که این را در بحث گروهی خواندید. با این که بسیاری از ذهن هوشمند مبادله ایده ها و بینش ها بود، من توانستم چشمانداز آنچه را که خواندید را درک کنم و از این کتاب برای شاهکار غنی و پیچیده آن قدردانی کنم. این کتاب بر خلاف چیزی است که من تا به حال خوانده ام. ستاره طلایی برای منحصر به فرد بودن، خلاقیت و غریب بودن. بسیار سریع، در چند صفحه اول، با ایجاد جو، که در سراسر آن باقی می ماند. ناخوشایند، غم انگیز، رویایی، فازی، پارانوئید، خستگی چشم، خجالت چشم، گیج کننده، احساس تنهایی و هرج و مرج که هرگز از بین نمی رود. شما هرگز نمی دانید که آینده چه اتفاقی خواهد افتاد، و آن را می کشد و نمی افتد. برای من، هسته داستان، طنز و شورش علیه ستم است که در زمان بلغکوف حضور داشت. به طور خلاصه، این یک فانتزی خارق العاده و خنده دار بود که از طریق دنیای شگفت انگیزی خوشمزه، انعکاسی از آینه بازتابی از روسیه استالین بود. اما خب، خیلی بیشتر از این است. برای نوشتن یک بررسی مناسب از این فراتر از من است. چطوری حتی توضیح بدید چی خوبه؟ منظورم این است که (مشاهده اسپویلر) و ... و ... همه این طولانی است پس از یک اسلحه صحبت کردن قدم زدن به گربه قدم زدن در اطراف ویرانی کردن هر دو فصل است. و این صحنه توپ وجود دارد که یک اشتباه دیوانه از چیزهایی است که به من یادآوری یک حزب استخر (کنجکاوی هر کسی)، یک توپ ماسکره و صحنه عیاشی از چشم Wide Shut، و من واقعا از چیزی که به یاد من از وجود تام کروزز است قدردانی میکنم. واقعا آن را می گفت وقتی که چیزی کم عجیب و غریب در مورد آن فصل بود که گربه سخنگویی در حال قدم زدن بود فقط یک گربه صحبت کردن گربه اما این که او پوشیدن کراوات کراوات بدون شلوار - به خصوص البته برای گربه شلوار ( شاید بولگاکوف همیشه مثل من فکر کرد که چرا دونالد داک هیچ شلوار نمی پوشد اما در صحنه هایی که از دوشش خارج می شود، حوله ای در اطراف کمر قرار گرفته است؟) شخصیت های زن اغلب برهنه هستند. شخصیت مارگارتا گاهی اوقات دارای یک مروارید سیاه و سفید بر روی شانه هایش است، اما اغلب او نیز خشن است. بدیهی است، بولگاکوف علاوه بر بصری، انگشت چربی بزرگ خود را به محدودیت های نظام شوروی داده بود. یا او فقط یک perv بود شما تصمیم می گیرید. استاد - او ابتدا به عنوان یک شخص قدرتمند و مرموز، یک نویسنده و یک حضور قوی ظاهر می شود. او عاشق مارگارتا است و پر از شور و اشتیاق برای او است. احتمالا مرگ بلگاکوف قبل از اینکه او بتواند ویرایش این کتاب را به پایان برساند توضیح می دهد که ناهماهنگی با شخصیت او متوجه شدم. در نهایت او تنها یک پوسته از خود سابق خود است، او به نظر می رسید کسل کننده و محو و به سختی وجود دارد. یا شاید این چیزی بود که به مردم میرسید آنها فرسوده و ناامید می شوند شاید استاد نماینده ای از یک جامعه ی ثروتمند و پر جنب و جوش است که تحت حکومت شوروی سقوط می کند. شاید استاد مردم است و مارگاریتا چه اتفاقی می افتد وقتی @ devil @ درگیر می شود. خیره کننده در ابتدا، مراحل اولیه جاذبه و تحسین، وعده، پروانه ها و فرومون ها، و سپس ترک ها آشکار می شوند و ناگهان آن نه چندان روشن و شما نابینا بودید. و زندگی همانطور که می دانید، رفته است. مارگاریتا - چنین حضور قوی در کتاب. او تا دو هفته دیگر ظاهر نمی شود، اما او در بعضی از توطئه های گمراه کننده دخالت کرده است و چنین تاثیری ماندگار بر روی من گذاشته است. مارگاریتا هیچ کدام شخصیت قابل تحسین یا قوی نبود. اقدامات او توسط عشق محرک است، اما مطمئن می شود که زمانی که او را دوست دارد، او تبدیل به این فرد ناامید و نیازمند می شود که به نظر می رسید که من بیشتر در عشق با استاد از او با او بود. به نظر میرسد که یک دوست که نمیتواند اشاره کند، دوست دارد و من میخواستم او را لرزاند و بشنودGirl، اما این فقط به شما نیست! @. روابط آنها شروع می شود قابل باور و عاشقانه و پرشور و در عین حال، در پایان احساس می کند. گربه (شیطان / مارگاریتا) پس از طعمه خود (مردم / استاد) می رود و طعمه (مردم / استاد) خود را تحت فشار مضحک حاکمان (شیطان / مارگاریتا) حفظ نمی کند. ببینید که چطور همه چیز به خوبی با هم در ارتباط است ؟! صحبت از مارگارتا، ...

مشاهده لینک اصلی
من می دانستم که این یک کتاب بود که من آن لحظه را دوست داشتم که شیطان شخصیت اصلی بود. این به دلیل وابستگی خاصی به عبادت شیطان به جز من نیست، اما چون من عجیب و غریب در ادبیات و تمدن غربی را دوست دارم، شما اصیل تر از شیطان نمی گیرید. در حال تماشای او به نوبه خود استالینیست مسکو در سر خود ثابت شده است که یکی از سرگرم کننده ترین و جذاب ترین چیز Ive خوانده شده در تمام سال است. از لحظه ای که او در ابتدا به عنوان جادوگر سیاه و سفید Woland در حوضه مات و پیش بینی مرگ در حال مرگ نویسنده مشهور او با آن ملاقات وجود دارد (پس از گوش دادن به نویسندگان مدارک مختلفی مبنی بر اینکه چرا خدا واقعی نمی تواند وجود داشته باشد)، شیطان الهام بخش طاعون دیوانگی را به وجود می آورد، زیرا اتفاقات فزاینده ای و غیرمعمول رخ می دهد تا شهروندان کاملا منطقی و مبتنی بر علم را شوکه کند. ولنتاین و همکارانش از شیطان، دقیقا می دانند که چگونه بر فضایل طبیعت انسانی بازی می کنند و ثابت می کنند که آیا میزبان یک نشستی است که خانهاش را در خیابان در خیابان می کشد و هیچ چیز جز لباس هایش را حمل نمی کند، صاحبان تئاتر را به سمت یالتا منتقل می کند به راحتی، صرفنظر از آنچه که شوراها می توانند در مورد تکامل اجباری انسانی خود ادعا کنند، انسانها همانند حریص، آرام و مضحک هستند، همانطور که همیشه بودند. با این وجود قلب کتاب متعلق به استاد عادی است. نویسنده ای که با انتقادات عجیب و غریب توسط نویسندگان مسکو بر روی این شاهزاده رانده می شود، کتاب او در کتاب مربوط به کریسفیسون از نقطه نظر پونتیوس پیلاته، همان چیزی است که من در روزهایی که از آن به اتمام رسید، چسبیده ام. این کار آسانی نیست که شخصیت دلسوز یک بوروکرات را که در طول دو هزاره گذشته به شدت خشمگین شده است، اما بلگاکوف (و از طریق او، استاد) یک جادوی بسیار جادویی را انجام می دهد و شما واقعا خود را برای پیلاته احساس می کنید نیروهای خارج از کنترل خود را به کشتن مسیح دست زده اند، که غم انگیز است که رسول او، متیو، در حالی که آنها را ضبط می کند، حرف های خود را می چرخاند. در حالی که قطعا لحظاتی وجود دارد که در آن آرزو می کنم بیشتر درباره روسیه استالین، دولت تیم های سرگرمی تایید شده و ترس همیشه در حال حاضر از پلیس به منظور بهتر شناخت بتکاخ های بولگاکوف، من هنوز در حال خواندن این مطلب بودم و در حال خواندن آن بودم و در کنار جنایات و \u0026 amp؛ مجازات به عنوان یکی از آثار مورد علاقه من از ادبیات روسی.

مشاهده لینک اصلی
خیلی کم می تواند شما را برای سواری وحشی آماده کند که میهمان بلغکوف استاد و مارگاریتا است، به ویژه اگر شما ادبیات و فرهنگ های دیگر را که شیطان به عنوان یک شخصیت داشته باشد، بخوانید. من فکر می کنم مفید خواهد بود، کمی در مورد زمان و تنظیم رمان است. بلغاكوف این کتاب را بین سالهای 1930 و 1940 در حالی كه در استالین در مسكو زندگی می كرد، نوشت. این کتاب در سال 1920 تنظیم شده است، زمانی که همه چیز تحت کنترل دولت، از طریق توزیع مواد غذایی و نوشیدنی ها به مناطق مسکونی شهر به دست می آید. مهاجران خارجی، ادبیات، ارز و نفوذ به شدت کنترل می شد، اگر ممنوعه نبود، و پلیس مخفی در همه جا چشم داشت، شهروندان را در قفل شواهد قفل کرده و آنها را به اردوگاه های کار اجباری در سیبری منتقل می کردند. اگر این به اندازه کافی بد باشد، اپورتونیستها سیستم را برای سود خودخواهانه خود، مانند گزارش دادن همسایگان پلیس مخفی به منظور حرکت به آپارتمان همسایگان، بازی کردند. دین از حالت دولتی به تمامی ممنوعه ممنوع است و کلیساها خراب شده و غارت شده اند. تمام ادبیات منتشر شده به طرز دقیق بررسی شده بود که تنها مخالف ترین کد می تواند از طریق سانسور ها عبور کند. بولگاکوف از نمایشنامه نویس تحسین شده به هنرمند وابسته به فریبکارانه های غیر قابل پیش بینی رژیم رفت و نمایش هایی را در نمایشگاه ها تولید کرد، اما پس از آن افتتاح شد. @ استاد و مارگاریتا، @ بخشی از واکنش هنرمندان ناامید شده به همه اینها است، همانطور که شیطان به نظر می رسد در مسکو و برای کسانی که میانه رو به آنها اجازه رشد تحت استالین را می دهد، به شدت خرسند می شود، اما این نیز بسیار بزرگ است. دو روایت دیگر وجود دارد که با شیطانی شیطان متصل شده است: بازنگری از مصلوب شدن مسیحیت با Pontius Pilate به عنوان شخصیت اصلی، که داستان آن توسط چند راوی مختلف گفته شده است و داستان نویسنده ای که به سادگی به عنوان استاد شناخته شده و عاشق مارگارت . بولگاکوف با سه داستان فوق العاده سرگرم کننده ساختاری می کند، از یک جهت به جهنم می کشد و موضوعات را از هر داستان به دیگران می کشد. اما در نهایت، این کتاب خیلی بیشتر از داستانهایی است که آن را تشکیل می دهد. این در حال تبدیل شدن به شگفت انگیز و grotesque، وحشتناک و خنده دار است، اما در هسته آن یک کتاب در مورد امید و صداقت فکری است. اگر چه شاهکار بلغاكوف پس از مرگ او (و استالین) منتشر نشد، شجاعت اطمینان كه هیچ حقیقتی واقعا نمی تواند واقعا از بین برود، احساس می كند به طور همزمان پیامبر و شرم آور است. من این كتاب را به شدت توصیه می كنم برای كسی كه به دنبال آزادی از ژانر و كلیشه باشد.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب مرشد و مارگریتا


 کتاب چاپ آخر زندگی
 کتاب ابرهای دانیال
 کتاب حاشیه ی باغ متروک
 کتاب یک آیه یک حکایت
 کتاب قصه عشق لیلی و مجنون
 کتاب خفاش کوچولو و دوستان مهربانش