«گریز دلپذیر» رمانی کمحجم اما بسیار گیراست. سفرِ شادمان چهار خواهر و برادر به دنیای کودکیشان باعث میشود چند ساعتی زندگی روزمره و رنجهای خود را فراموش کنند، تا شاید دوباره آن آرامش و دلخوشی را که زندگی در نقشِ آدمهای بالغ و بزرگسال از آنها ربوده، بازیابند.
...[چیزی شبیه یک روز مرخصی اضافیِ حین خدمت، کمی مهلت، فاصلهی بین دو پرانتز، یک لحظه لطافت. چند ساعتی که از دیگران ربوده بودیم...]
...[زندگی هنوز چند روز مرخصی برایمان اندوخته بود؟ و نیز چند تا دماغسوخته؟ چندتا دلخوشی کوچک؟ کِی همدیگر را از دست میدادیم و رشتهها چگونه میگسستند؟]
خرید کتاب گریز دلپذیر
جستجوی کتاب گریز دلپذیر در گودریدز
معرفی کتاب گریز دلپذیر از نگاه کاربران
... همیشه صبر کردن، بخشیدن، ماندن و تحمل کردن به این معنا نیست که
همه چیز درست می شود.
لازمه گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری،
باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید،
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
وقتی می مانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ.
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...!
مشاهده لینک اصلی
به راستی از زندگی چه میخواهیم؟ مرخصی همیشگی برای با هم بودن و شادبودن؟ چرا کارهای روزمرهمان با خواستها و علایقمان هیچگونه سنخیتی ندارد؟ همیشه خسته هستیم از زندگی و به دنبال قدری مرخصی و استراحت! کاش اینگونه نبود! کاش کارمان شادمان میکرد! کاش از هم دور نمیشدیم و میتوانستیم باهم شاد باشیم! میترسم که وقتی سالها بعد به گذشته نگاه میکنیم به خود بگوییم کاش تصمیم دیگری گرفته بودیم! نمیدانم... این روزها اغلب اوقات نمیدانم ...
مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب گریز دلپذیر
...[چیزی شبیه یک روز مرخصی اضافیِ حین خدمت، کمی مهلت، فاصلهی بین دو پرانتز، یک لحظه لطافت. چند ساعتی که از دیگران ربوده بودیم...]
...[زندگی هنوز چند روز مرخصی برایمان اندوخته بود؟ و نیز چند تا دماغسوخته؟ چندتا دلخوشی کوچک؟ کِی همدیگر را از دست میدادیم و رشتهها چگونه میگسستند؟]
خرید کتاب گریز دلپذیر
جستجوی کتاب گریز دلپذیر در گودریدز
همه چیز درست می شود.
لازمه گاهی وقتها دست از این تظاهر کردن برداری،
باید دست بکشی از بخشیدن کسی که هیچ وقت بخشیدنت را نفهمید،
ﺗﺎ ﺍﯾﻦ ﺑﺎﺭ ﺩﺭ ﺁﺭﺯﻭﯼ ﺑﺨﺸﺶ ﺗﻮ ﺑﺎﺷﺪ.
وقتی می مانی و می بخشی فکر می کنند رفتن را بلد نیستی.
ﺑﺎﯾﺪ ﺑﻪ ﺁﺩﻣﻬﺎ ﺍﺯ ﺩﺳﺖ ﺩﺍﺩﻥ ﺭﺍ ﻣﺘﺬﮐﺮ ﺷﺪ.
ﺁﺩﻣﻬﺎ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻧﻤﯽ ﻣﺎﻧﻨﺪ. ﯾﮑﺠﺎ ﺩﺭ ﺭﺍ ﺑﺎﺯ ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ ﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻣﯽ ﺭﻭﻧﺪ ...!
مشاهده لینک اصلی
به راستی از زندگی چه میخواهیم؟ مرخصی همیشگی برای با هم بودن و شادبودن؟ چرا کارهای روزمرهمان با خواستها و علایقمان هیچگونه سنخیتی ندارد؟ همیشه خسته هستیم از زندگی و به دنبال قدری مرخصی و استراحت! کاش اینگونه نبود! کاش کارمان شادمان میکرد! کاش از هم دور نمیشدیم و میتوانستیم باهم شاد باشیم! میترسم که وقتی سالها بعد به گذشته نگاه میکنیم به خود بگوییم کاش تصمیم دیگری گرفته بودیم! نمیدانم... این روزها اغلب اوقات نمیدانم ...
مشاهده لینک اصلی