کتاب ناطور دشت

اثر جی دی سلینجر از انتشارات جامی(مصدق) - مترجم: متین کریمی-معروف ترین رمان ها

هولدن کالفیلد، قهرمان رمان ناتور دشت، بیگانه‌ای است از جنس بیگانگان جهان، جوانی جسور و جستجوگر که حدیث جستجو و جستجوگر را به تصویر می‌کشد. هولدن که به تعبیر خالقش، از جهان «عوضی» جهانی به وسعت زمین، گریزان است و به جهان «قشنگ» جهانی محدود با مردمانی به ناگزیر قربانی، تعلق دارد، همراه با همراهان انگشت‌شمارش در پی مفهوم زندگی، سرگردانی را مکرر می‌کند و از یاسی به یاسی دیگر فرو می‌آید. جی دی سلینجر که هر یک از آثارش حادثه‌ای در ادبیات خوانده می‌شود، از مطرح‌ترین و تاثیرگذارترین نویسندگان معاصر آمریکاست. شهرت‌گریز است. کم سخن می‌گوید. بسیار می‌نویسد و به ندرت منتشر می‌کند؛


خرید کتاب ناطور دشت
جستجوی کتاب ناطور دشت در گودریدز

معرفی کتاب ناطور دشت از نگاه کاربران
این کتاب رو تقریبا یک و نیم بار خوندم

ناتور دشت یکی از تاثيرگذارترين کتابهای ادبی دنیاست و بعضي انحطاط هاي انساني
...را به جامعه گوشزد مي كند و
هولدن کالفید منو یاد تراویس بیکل(نقش رابرت دنیرو در راننده تاکسی) میندازه
هردو از اجتماع بیزار شده و مجبور به طرد شدن گشته اند و شاید تراویس بزرگسالی هولدن باشد
شاید هولدن هم راننده تاکسی شود و دوس دخترش را بدون هیچ نیت بدی به سینمای ... ببرد و اما شرافتش را از دست ندهد

:قسمت زیر برگرفته از سایت های اینترنتی است
یکی از تاثیرات بزرگ و جنجال برانگیز این کتاب قتل جان لنون اسطوره بی همتای موسیقی راک و موسس گروه بیتلز است که توسط مارک دیوید چپمن به قتل رسید. چپمن بارها ادعا کرده که انگیزه اصلی کشتن لنون بعد از خواندن این کتاب به او الهام شده است

الیا کازان کارگردان معروف سینما قصد داشت فیلمی بر اساس رمان ناتور دشت بسازد و هنگامی که می‌خواست رضایت سلینجر را جلب کند، سلینجر به او پاسخ داد که نمی‌توانم چنين اجازه‌ای بدهم زيرا می‌ترسم هولدن اين كار را دوست نداشته باشد

مشاهده لینک اصلی
The Catcher in the Rye, J.D. Salinger
عنوان: ناطور دشت؛ نویسنده: جروم دیوید (جی.د.) سالینجر؛ مترجم: احمد کریمی؛ تهران، فرانکلین، 1345؛ در 354 ص؛ چاپ دیگر: تهران، اشرفی، 1371؛ چاپ دیگر: تهران، ققنوس، 1381؛ در 326 ص؛ شابک: 9643112543؛ چاپ چهارم 1385؛ چاپ پنجم: تهران، علمی، فرهنگی، 1386؛ در 326 ص؛ شابک: 9789643112547؛ چاپ ششم 1387؛ چاپ هفتم 1388، هشتم 1389؛ سال 1393 ؛ چاپ دیگر: 1393؛ در 256 ص؛ شابک: 9786001215930؛ موضوع: داستانهای نوجوانان فراری از نویسندگان امریکایی - قرن 20 م
عنوان: ناتور دشت؛ مترجم: محمد نجفی؛ تهران، نیلا، 1378، در 296 ص؛ چاپ چهارم 1381؛ چاپ پنجم 1384 در 207 ص؛ هفتم 1388؛ هشتم 1389؛ چاپ نهم 1393؛
داستان جوانی جسور و جستجوگر، در پی مفهوم زندگی، هولدن کالفیلد نوجوانی هفده ساله که در آغاز رمان، در یک مرکز درمانی بستری است و ظاهراً قصد دارد آن‌چه که پیش از رسیدن به مرکز درمانی را از سر گذرانده، برای کسی تعریف کند، همین ‌کار را هم می‌کند. رمان بر همین پایه شکل می‌گیرد. در زمان وقوع ماجراهای داستان، هولدن یک پسر بچهء شانزده‌ ساله‌ است، که در مدرسه ی شبانه‌ روزی «پنسی» درس می‌خواند، و در آستانه ی کریسمس، به علت ضعف تحصیلی از دبیرستان اخراج و باید به خانه‌ شان در نیویورک برگردد. تمام ماجراهای داستان طی سه روز که هولدن از مدرسه برای رفتن به خانه خارج می‌شود، روی می‌دهد. او می‌خواهد: تا نامه ی مدیر، مبنی بر اخراجش، به دست پدر و مادرش برسد، و آب‌ها از آسیاب بیفتد به خانه ی خویش پا نگذارد، به همین ‌خاطر از زمانی که از مدرسه خارج ‌میشود دو روز را به سرگردانی سپری می‌کند. این دو روز نمادی است از سفر هولدن از کودکی به دنیای جوانی. رمان اصلی در سال 1951 منتشر شده، برگردان فارسی رمان یعنی همین کتاب با عنوان «ناطور دشت» با ترجمه ی «احمد کریمی» در دهه ی پنجاه شمسی قرن چهارده هجری منتشر شده است. سپس برگردان دیگری با عنوان «ناتور دشت» با ترجمه «محمد نجفی» در دهه هفتاد قرن چهارده هجری شمسی نیز منتشر شده است
ا. شربیانی

مشاهده لینک اصلی
مجله entrytoday من 15 ساله هستم همه چیز همه چرند است، به طور معمول. من نمی ترسم چکار کنم همه چيز در اطرافم است. مثل من با زامبی احاطه شده است. من نمی تونم با یکی از دوستانم صحبت کنم، نمی توانم با جیمی صحبت کنم، نمی توانم با والدینم صحبت کنم. چه کسی به هر حال گوش می دهد؟ من نمی توانم صبر کنم تا مرز نارنجی را ترک کنم این مکان باعث می شود من بیمار باشم هر کس یک ریاکار است همه چیز خیلی غم انگیز روشن و براق و آفتابی و بی معنی است. FUCK، زندگی بسیار پر از crap است. در زندگی من یک چیز خوب است. فقط این کتاب جادوگر را در چاودار بخوانید. دور افتاده من نمی دانم چگونه یک کتاب دهه ها پیش می توانست دقیقا چه چیزی را بگوید. این همانند نویسندگی افکار من بود و همه را در این کتاب قرار داد. چیزهایی که من حتی متوجه نشدم احساس کردم درست در آنجا بودم! من آن را دوست داشتم من فکر می کنم این رمان مورد علاقه من تمام وقت است. که به طور کامل نمی گوید چرا که یک تن از جنجال های ظالمانه وجود دارد و من شرط بندی خانم ها. Durham ما را مجبور خواهد کرد تمام اینها را بخواند. مردی که از آن بیتجنیری متنفر است. مجله روزنامه نگاری من 20 ساله است. زندگی عادی است. صبح روز چهارشنبه صبح از خواب بیدار شده با جی پی لذت می برم، خورشید درخشان است، آب و هوای سان دیگو زیبا است، و امشب من را به غارت و \u0026 amp؛ آنها را به زحمت می اندازند. عشق آن بازی! Gregg می گوید که Joelle وجود خواهد داشت (بله!) اما پوسته احتمالا باعث می شود که او را با او بکشید. یکی از این روزا من این را از دست می دهم و الاغم را برمیدارم. @ ما در یک باند @ ... شما را فریاد زد، پت! من هرگز سوابق شما را نخواهم کشید. تمام آنچه امروز در دستور کار قرار دارد این است که به ورزشگاه بروم و سپس به کراتکیک آمریکایی کلاس روشن تبدیل کنم. این یک کلاس بد نیست، اگرچه در مورد مطالعات جنسیتی با هالبرستم نزدیک نیست. یا نظرسنجی داودوفف از مدرن پست مدرنیسم در نیمسال گذشته. در حال حاضر این کلاس بود! من ذهنم را تکان دادم خیلی چیزها را به فکر کردن. خواندن در آمریكا روشن شده است. اما ما به عنوان خوانده شده Catcher در چاودار اختصاص داده شده است و این وحشتناک است. باور نمی کنم که من این کتاب را دوست داشته باشم. caulfield یک عوضی کوچولو کوچیک است. کتاب عمیق ندارد به معنای واقعی کلمه چیزی با روایت، سبک، تم، خصوصیات وجود ندارد، فقط یک cliché rote بعد از دیگری است. او فکر می کند او چنین شورشئی است و بدون هیچ دلیلی، اما در واقع او فقط نمایشی خسته از مردانگی بدون روح، کلیشه و ذات گرایی جنسیتی است. کاملا غریب و بدون معنی است. من فکر می کنم مقاله من از برخی از تکنیک های پست مدرن به سبک آککر استفاده خواهد کرد تا نشان دهد که این کلاسیک @ classic @ واقعا ساده است. من میخواهم گناه را از این رمان بیرون بیاورم، مجله کودک، من 25 ساله هستم. یکی دیگر از خاکستری، خیس سان فرانسیسکو صبح. من آرزو می کنم کریستوفر از خواب بیدار شود، من باید بعد از تمام شدن شب، با او صحبت کنم. یادداشت بر روی بالش من، واقعا ؟؟ زمان رشد کردن شخص، من @ شما را کامل @ شما @. خوب واقعا من خوشحالم که هنوز هم در خواب است، گلو من بیش از حد درد است که به آن در حال حاضر با او می شود. به علاوه مواد غذایی که بمب نیست امروز صبح اتفاق می افتد و من باید آماده ی آشپزخانه باشم. احتمالا جون در حال کار سخت است، رفتار معمولی بیش از حد دستیابی است. من شرط می بندم بچه های ویسکانسین هنوز در طبقه اتاق نشیمن ما سقوط می کنند. وقت خود را برای آنها ترک کنید! آنها مشاهده شده اند Vindictives در هر Epicenter و یا Gilman در حال حاضر نشان می دهد و زمان آن است که آنها را به ضربه زدن به جاده ها. یا یاد بگیرند که دوش بگیرند این آپارتمان دنیای Crashpad نیست! من صبح زود از خواب بیدار شدم و از طریق یک گیرنده در چاودار افتادم. من به خاطر برخی از این کتاب ها را در کالج تحسین می کنم. احتمالا برایم مناسب نبود. یا @ به چالش کشیدن @. فهمیدم ادم سفیه و دلهره آور من بود این یک کتاب زیبا است. من زندگی خود را به عنوان یک کودک تغییر دادم، من مطمئن نیستم که چگونه می توانم بدون آن منطقه نارنجی زنده بمانم. فقط بخشی از آن را مجددا بخوانید و آن را در مورد همه گرسنگی در جهان که بچه ها با آن مواجه هستند، آورده اند. من مطمئن نیستم کتاب دیگری به عنوان روشنگری یا معنادار وجود دارد. یا خنده دار این قسمت با کلیپ کردن از ناخن ها خنده دار است. ackley چنین دوش است. این کتاب پایه و اساس هر چیزی است که من تا به حال دوست داشتم. یک رمان کامل این خیلی .... @ human @، من guess.journal entrytoday من 30 ساله هستم. مرد سر من درد می کند ... خیلی hungover! روز تولد من شب گذشته عالی بود. حتی زمان برگزاری جشنواره ها را نیز به خود اختصاص دادم (به لطف کاددی برای اینکه یک بار کمی کنترل شود). من باید با نیمی از مردم ساخته ام. متاسفانه هیچ اقدام واقعی نیست فکر میکنم حزب آخر شب آخرین مهمانی بزرگ من خواهد بود. همه چیز باید تغییر کند هیچ مهمانی بیش از این که جهان به پایان برسد، هنوز هم تمام زندگی ام را از من دور کرده ام! فردا من قصد دارم به AIG بروم و به اطلاع من برسم. من بیمه نامه بیمه سرگرمی نیستم، من نیستم. آنها را ببوس اگر اریکا می تواند این کار را با بچه های بی خانمان در خانه مهمانداری انجام دهد، از من تعیین می شود. اگر چه حرکت بزرگترین اتاق در تخت به گنجه بخاری آب خواهد بود هیچ سرگرم کننده است. من 30 ساله هستم برای کریسسک! هنوز، باید زندگی خودم را با چیزهای معنی دار انجام دهم. همه چیز در مورد بو نیست ...

مشاهده لینک اصلی
من از خواندن این کتاب دوباره نگران بودم. آخرین بار که آن را خواندید، حدود هزار سال پیش بود که من فقط یک بچه بودم. پس از آن، هالدین خوب قدیمی بود، با عصبانیت تکان داد. من واقعا بودم حالا که من یک مرد قدیمی مریض هستم، می فهمم که دیگر نمی خواهم آن را دوست داشته باشم. این یکی از چیزهایی که در مورد بچه های قدیمی فرو ریخته است، همیشه از کتاب هایی که بچه ها دوست دارند نفرت دارند. هر زمانی که یک کتاب فانتزی را دوست داشتم که واقعا دوستش داشتم وقتی بچه بودم، می خواستم نوشتار را بشنوم و بپرسم چه اتفاقی افتاده است. به عنوان مثال، آنها سعی می کنند وقت خود را در پشت یک کابین به شما نشان دهند، زمانی که شما احساس تنهایی نکنید. این لعنت لعنتانه است، من به خدا قسم می خورم. اگر می خواهید حقیقت را بشناسید، احتمالا نمی توانید حتی با یک نوازنده دروغین در تلفن صحبت کنید. شما فقط می توانید صحبت کنید تا باتلر خود و یا برخی از مردم snobbish مانند آن و بپرسید که آیا آنها به نوشتن پیام خود را. او احتمالا حتی این کار را انجام نخواهد داد. چیزهایی که با آن ها دوست هست این است که هرگز پیام های شما را به نویسندگان نمی دهند. این چیزی است که موجب خشم من می شود. به نظر می رسد این هنوز یک کتاب خوب لعنتی است. کودک سالینجر یک نویسنده عالی است. او واقعا است شاید من هنوز فقط یک خلبان خشمگین هستم، اما این بخش من را می کشد: \"همه بچه ها در تلاش بودند تا برای حلقه طلای خود دست و پا کنند، و همینطور Phoebe قدیمی بود، و من به نوعی می ترسیدم که او را سقوط کنم خاموش اسب خدانگهدار، اما من چیزی را نگفتم و چیزی نگفتم. چیزی که با بچه هاست، اگر آنها بخواهند برای حلقه طلایی جذب کنند، باید آنها را بگذارید و چیزی نگویند. اگر آنها سقوط کنند، آن ها سقوط می کنند، اما اگر آنها را به آنها بگوئید، بد می شود. \"219 ایا شرط می بندم که هر کس فکر می کند که فقط می خواند یا سعی می کند بکشد همه چیز شبیه این صحبت کردن. دلیل این بررسی فجیع این است که هزاران نفر دیگر در حال حاضر برای این کتاب نوشته اند و می گویند که آنها قبلا همه چیز را که من می خواهم بگویم گفته ام. این بسیار افسرده است. واقعا هست. در مورد همه چیزهایی که باید در مورد آن صحبت کنیم، درباره این موضوع صحبت خواهیم کرد. حالا من فقط امیدوارم که هیچ کس نمی نویسد \"شما در این بررسی.\" این چیزی است که با بعضی از افراد انجام می شود، آنها همیشه در حال غرق شدن و نوشتن \"بررسی سوالات شما\" هستند، زمانی که شما به دنبال آن نیستید. آنها واقعا هستند

مشاهده لینک اصلی
من این کتاب را برای اولین بار در کلاس هشتم خواندم. من مجبور شدم مادرم را برای لغو اجازه به خاطر لعنت امضا کنم. قبل از شروع خواندن، انتظارات زیادی داشتم. در آن زمان، من هفتاد مجله را خواندم، و مجله هفتادن، ویژگی های شگفت انگیز در مورد کتاب ها و شعرها بود. یک ویژگی وجود دارد که در آن آنها از مردم پرسیدند که کتاب چگونه زندگی خود را تغییر داد، و چیزی شبیه به بیش از نیمی از آنها اشاره کرد Catcher در چاودار. فکر می کنم ممکن است برخی از نظرات مشهور در آنجا وجود داشته باشد. به هر حال، این یک تأیید زنگ بود. بنابراین شما می توانید ناامیدی من را تصور کنید که من از آن متنفر بودم. من از هولدن متنفر نبودم، اما از رمان متنفر بودم. هیچ چیز لذت بخش نبود. من گزارش كتاب خود را كه در آن اعتراف كردم كه نفرت من است (كه منجر به استعفاي معلم من نيز شد)، اما من نميتوانم آن را برگزار كنم. من صادقانه احساس کردم که رحمت من از یک رمان است که بسیاری دیگر آن را \"زندگی تغییر\" نامیدند و برخی از نقص های عمیق و وحشتناک را نشان دادند. من احساس می کردم که نفرت از جادوگر در چاودار، کثیف ترین راز من بود. زمان گذشت، و من خودخواهانه رنج می کشیدم. من شروع کردم به فکر کردن که احتمالا Id در آن خیلی جوان است، پس پس از اولین سال تحصیل در کالج، من تصمیم گرفتم آن را دوباره بخوانم، با چشمان تازه نگاه کنم و ببینم آیا نظر من تغییر کرده است یا خیر. . من آن را می گیرم من دریافت می کنم که هولدن باید خسته کننده باشد. من متوجه شدم که او منافق است که او متنفر است. من دریافتم که تقریبا تمام نوجوانان به نوعی تفکر تجربی خود ادامه می دهند. من آن را می گیرم انجام میدهم. من فقط آن را دوست ندارم. اوه، و من دیگر شرمنده نیستم.

مشاهده لینک اصلی
تئوری من در مورد این کتاب طبیعت غیر طبیعی به نظر می رسد: یا با هولدن کولفیلد شناسایی می کنید و یا شما نمی دانید. کسانی که خود را می بینند (همانطور که آنها بودند، یا خدا به آنها کمک می کنند)، در هولدن، یک شاعر جنگاور نادرست، مبارزه می کنند مبارزه با یک دنیای ریاکار و بی احساس؛ آنها در سالینجر یک نابغه را می بینند، زیرا او آن را می گیرد و او آنها را می گیرد. برخی از ما که با هولدن ارتباط ندارند، یک ویج جذب کننده خود را می بینیم و در سالینجر، یک تکه تکه ای است که موفق به انجام فریب او شد یک زمانی که برخی از بخش های بزرگ آمریکا در معادله حقوقی مناسب قرار گرفتند تا این پیچ و خم خسته کننده را به عنوان تخریب و معنی دار درک کنند.

مشاهده لینک اصلی
در پایان روز چاشت را بخاطر می آورم و می خواهم که هولدن کالفیلد را با یقه بگیرد و واقعا او را تکان دهد، واقعا سخت و فریاد می زند تا او رشد کند. من فکر می کنم که ایو چندین بار متوجه شد که زمانی که من شانزده ساله بودم، جادوگر در چاودار، مورد علاقه من بود، دقیقا به خاطر آن بود که من شانزده ساله بودم. در شانزدهم، بحران هولدن کولفیندز را عمیقا در حال حرکت بودم؛ من از اتهام زناشویی جامعه محروم شدم، درک حسی اش از طبیعت انسانی، حساسیت فوق العاده ای داشتم (منظورم این است که، به خاطر خدایان به دلیل خستگی عصبی، او حساس بود). در شانزدهم، من می خواستم با هولدن کولفیلد ازدواج کنم. در چهل سالگی، می خواهم او را پرت کنم. بعد از همه، اتهامات هولدن از جامعه به @ insight @ متکی است که همه آنها جعلی هستند. این نوع بینش شانزده ساله عمیق است. چهل ساله از انواع بزرگسالان، بینش هولدنز را به عنوان سطحی و مونالیزه، به ارزان ترین نوع از موقعیت های نوجوانی تحسین می کند. این نشان می دهد که درک جامعه و طبیعت بشر در مورد پیچیده به عنوان یک قسمت از Dawsons کریک است. هولدن و همسالان نوجوانی به طور معمول رفتار می کنند، همانطور که سرنوشت آنها رنج می برد (تخریب و پایان بی گناهی) در تاریخ بشر منحصر به فرد است. او نمیتواند فراتر از چشم انداز تخریب خود (و نه J. D. Salinger) باشد؛ هولدن کولفیلد برای تمام خودآگاهی دردناک خود واقعا خود آگاه نیست. او نمیتواند ببیند که خودش جعلی است. برای مثال، رولینگ Salingers توسعه دستگیر شده را با یک بیلدونزورامن واقعی، انتظارات بزرگ مقایسه کنید. هولدن کولفیلد نوجوان است که در دوران کودکی و نوجوانی بازتاب می کند؛ Pip Pirrip یک بزرگسال است که در دوران کودکی و نوجوانی بازتاب می کند. هولدن کولفیلد دارای دیدگاه تونل تندوم است و او رویدادها را با تسریع و جذب در تجربه نشان می دهد که مسائل وسیع تر، دید وسیع را مسدود می کند. Pip Pirrip دارای دو چشم انداز فوق العاده از یک بزرگسال حساس به یاد آوردن کودک حساس او مورد استفاده قرار گرفت؛ او در همان زمان دیدگاه مشوق کودک و بزرگسالان بازنگری متفکرانه وقایع را بیان می کند. در حالی که هولدن کولفیلد با رواج خشمگین از فحاشی ها و تقلب ها را در خود فرو می برد، Pip Pirrip با تمرکز بر روی سکه های جعلی از ساختن خود، متمرکز می شود - یعنی بدون اینکه کودک Pip و Pip Pipeline در شوخی به او حمله کند، به عنوان فریبکارانه Pip Pirrip رشد می کند. هولدن کولفیلد شکستگی عصبی دارد. من فکر می کنم تنها دلیل آن که او را ناراحت می کند این است که بسیاری از ما در فرهنگ ما - متأسفانه بسیاری از نوجوانان مشروع در میان ما - به نظر می رسد در هولدن به عنوان نماد صداقت و شورش عاری از آزادی اجتماعی است. ما سقوط عصبی و اختلال عملکرد را به مثابه علامت افتخار، علامت - که آن را در شرایط Caulfieldian قرار می دهیم - مشاهده می کنیم که ما به اندازه کافی فهمیده ایم که از طریق همه چرت ها را ببینیم. جشن ما از نارضایتی بیش از حد تحریم من را از آخرین جمله جویسای آربی یاد می کند: \"نگاهی به تاریکی، من خود را به عنوان موجودی رانده و منحرف کردم؛ و چشمان من با درد و خشم سوخته است. »در اینجا، نوجوانان، غیر قابل اعتماد هستند. به همان اندازه خودخواهانه و خودخواهانه، نوجوانی را در لحظه ای دقیق می بیند که تخریب خود را به هدف دیدگاه غریب و خودآزاری خود تبدیل می کند. این چیزی است که هولدن کالفیلد (و جی. دی. سالینجر) نمی تواند از طریق آن ببیند. و اغلب این نوع دیوانه ای است که ما می خواهیم در اطراف آن بچرخیم. ضرب و شتم بارنی چند سال پیش یکی دیگر از نشانه های نوجوانی ما دستگیر شده است، ناتوانی ما در رانندگی موج خلوت در بندر نسبتا آرام بزرگسالی - همانطور که در اطراف طوفان و در حال وزش باد شدید در خود نشانه از تمایز و حساسیت برتر است. من یک داستان خبری در مورد یک خانم در یک لباس بارنی به طور جدی مجروح شدم، زمانی که متعصب ضد باری (و احتمالا مست) anti-barney متعلق به دایناسور بنفش بزرگ در یک رویداد عمومی بود. اکنون، من سن بلوغ را نمی دانم، اما این عمل خود یک نوجوان فوق العاده است که در آن واکنش تکان دهنده ای به سرخوردگی در این نمادهای دوران کودکی است که بزرگترین کلاهبردار ماست. در آستانه نوجوانی وقتی بارنی شروع به ظاهر شدن و غلط می کند، به نظر می رسد طبیعی است که می خواهم به او ضربه بزنم، همانطور که بارنی خودش را می کشد که ما را به جای خود ما به جای درک صحیح و ناخوشایند خود از ماهیت چیزها من می توانستم هولدن کولفیلد را بیهوش کنم (حداقل لفاظی)، و من می توانستم هالیدن کولفیلد را از دست رفته بارنی (به عنوان او تمام پایان نامه ها را از دست ندهد) اما من نمی توانم هولدن کولفیلد را قبول postlapsarian بارنی در شرایط جدید، به عنوان یک شخصیت که برای کودکان و نه برای او اهمیت دارد. برای همهی لمس کردنش در مورد اینکه میخواهید «چرکچر چاودار» در چاودار باشد، چیزی است که هولدن واقعا میخواهد، نجات بچهها نیست، بلکه دوباره کودک است.

مشاهده لینک اصلی
کتاب های مرتبط با - کتاب ناطور دشت


 کتاب گروگانگرفتگی
 کتاب گروگانکشتگی
 کتاب صبر کن تا هلن بیاد
 کتاب همسایه بغلی 2
 کتاب مجموعه پائولو کوئلیو (7 جلدی با قاب)
 کتاب هرگز به سنجاب اعتماد نکن